راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نظری به جنبش کارگری و کمونیستی در ایران- 9
روش های
رضا خان
امروز در ج. اسلامی
تکرار نمی شود؟
 

کنگرۀ دوم حزب کمونیست ایران، چهرۀ واقعی رضاشاه را به عنوان جلاد جنبش‌های آزادی خواهانه فاش ساخت. به تهمت‌های ناجوانمردانه‌ای که عده‌ای از رهبران این جنبش‌ها و بویژه کلنل محمد تقی خان در معرض آن قرار گرفته بود پاسخ داد. رضاخان کلنل و جنبش خراسان را متهم به انگلیسی بودن کرده بود. حکومت استبدادی و روزنامه نویس‌های اجیر تهران برای بد نامی نهضت انقلابی و بر طرف نمودن نفوذ آن در میان تودۀ زحمتکش رهبران انقلاب را اجیر و مزدور انگلیس و خود نهضت  را از دسائس دولت انگلستان معرفی می‌کردند برای اینکه بتوانند با قساوت زیادتری نهضت انقلابی ملت را خفه کنند.

 

چنانکه گفته شد، پس از مرزبندی در نیروهای ضدامپریالیستی، بورژوازی انقلابی در حزب اجتماعیون متشکل گشت. جناح راست بورژوازی رفته رفته از جنبش کنار رفت. بورژوازی کمپرادور جناح راست بورژوازی ملی یکی از پایه‌های حکومت رضاشاه را تشکیل دادند.

این بخش از بورژوازی طرح تشکیل حزب نوینی ریخت. حزب جدید نام "ایران نو" به خود گرفت. (پس از اندک مدتی رضاشاه تشکیل این حزب را متوقف ساخت). جناح راست رهبری حزب که رضاشاه را هنوز نمایندۀ بورژوازی ملی میدانست حزبی را هم که به دست طرفداران او تشکیل میشد حزبی مترقی می‌شمرد. این جناح معتقد بود که اعضاء حزب کمونیست ایران همچنانکه سابقا در حزب اجتماعیون فعالیت میکردند در این حزب نیز میتوانند وارد شده تشکیل فراکسیون بدهند. این نظر زائیدۀ ارزیابی غلطی بود که از این حزب میشد. کنگرۀ دوم موقعی تشکیل یافت که حزب "ایران نو" به فعالیت آغاز نموده و دورنمائی برای فعالیت آن قائل بودند. بنابراین موضوع شرکت در این حزب نیز در پلاتفرم جناح راست با نظر مثبت ارزیابی میشد. لکن کنگره که نظر خود را نسبت به ماهیت حکومت رضاشاه و پایه‌های اجتماعی این حکومت روشن کرد نسبت به حزب "ایران نو" نیز به شرح زیر اظهارنظر نمود:

"حزب فاشیست "ایران نو" که چندی قبل از این تأسیس شده و خود رضاشاه آنرا رهبری می‌کند بدون شک قبل از همه به مبارزه بر ضد حزب کمونیست ایران مأمور خواهد شد. حزب کمونیست ایران باید با تمام وسائل و قوا حقیقت ارتجاعی این حزب را در برابر رنجبران ایران فاش و آشکار کرده، تودۀ وسیع و زحمتکش را به خوبی آگاه نماید که این حزب در دست انگلیس‌ها وسیلۀ جدید و یکی از وسائل مهم برای فریب دادن ملت و اسیر کردن مملکت می‌باشد."

رضاشاه حزب اجتماعیون و هرگونه حزب سیاسی را قدغن کرد. فعالیت سازمان‌های مترقی غیر سیاسی نیز ممنوع شد. بدین طریق حزب کمونیست ایران که در همۀ این سازمان‌ها وارد بود حلقه‌های واسطی را برای رابطه با توده‌ها از دست میداد. رهبری حزب معتقد بود که باید هر چه بیشتر وسائل تلفیق کار علنی و مخفی را فراهم ساخت. روی این موضوع در تزهای کنگره تکیه شده و گفته میشود که حزب موظف است که از همه گونه وسائل ممکنۀ علنی و سری برای احیاء اتحادیۀ کارگران استفاده کند. در تزها گفته میشود که "شکل طبیعی" تشکل کارگران و دهقانان، اتحادیه‌های کارگری و دهقانی است. بعلاوه بایستی از سازمان‌های پیشه وران "که در سیر تاریخی تولید گردیده و عبارت از مجامع مختلف اتحادیۀ اصناف و صنعتگران و غیره می‌باشد" استفاده شود.

ولی در این قسمت تصمیمات کنگره پیگیرانه نیست. در این تصمیمات روی کمک به تشکیل مجامع علنی و استفادۀ کامل از آنها تکیه نشده است. تهیه کنندگان تزهای کنگره بیشتر تحت تأثیر فعالیتی هستند که خود حزب کمونیست ایران در سازمان اجتماعیون کرده و حزب کمونیست چین در حزب گومیندان انجام داده بود. در تزهای خود، کنگره معتقد است که بایستی یک بار دیگر همین راه را رفت. و اگر حزبی وجود ندارد که بشود در داخل آن فعالیت نمود باید کمک کرد تا چنین حزبی بوجود آید. در این زمینه کنگره برای رهبری حزب برنامۀ عمل معین میکند. خلاصۀ این برنامه ایست که باید برای ایجاد رابطه با سازمان‌های جداگانۀ کارگران، دهقانان، پیشه وران و بورژوازی کوچک کوشش نمود. این روابط را "با اصول تشکیلاتی مستحکم ساخت". سپس در میان سازمان‌ها "دستجات چپ" تشکیل داد. این دستجات رل فراکسیون را بازی خواهند کرد. توسط این فراکسیون‌ها باید وسیلۀ ائتلاف بین سازمان‌های جداگانه را فراهم نمود:

"اول آنها را به شکل ائتلاف‌های موقتی و بعد به شکل ائتلاف‌های متمادی و دائمی انقلابی در آورد. و بالاخره پس از تهیۀ مقدمات اساسی، تشکیلاتی و سیاسی وسائل حزب ائتلافی انقلابی، یعنی حزب انقلابی ملی ایران را فراهم آورد."

تشکیل چنین حزبی، در تزها منوط به شرایط معینی شده و گفته میشود:

"حزب کمونیست ایران تشکیل یک چنین حزبی را باید در صورت موجود بودن شرایط ذیل جزء مقاصد خود قرار دهد:

1- حزب انقلابی ملی ایران باید حزب اتحاد انقلابی کارگران و دهقانان و بورژوازی کوچک باشد،

2- اساس آن باید تشکیلاتی باشد که حزب کمونیست ایران در آن رل رهبریت را بازی کند،

3- این حزب باید بر ضد استقلال سیاسی و تشکیلاتی حزب کمونیست ایران دست اندازی و اقدامات نکند..."

در خود این شرایط نیز تناقض دیده میشود، زیرا اگر نقش رهبری را در حزب مورد نظر حزب کمونیست بازی کند، در آنصورت شرط سوم زائد است و اگر چنین نباشد از پیش نمی‌توان تضمین هائی قائل شد.

البته کنگره مشکلات امر را از نظر دور نداشته است. با اینکه مقدمات عمومی تأسیس حزب انقلابی ملی را فراهم می‌شمارد این موضوع را مسئلۀ روز نمی‌داند. علاوه بر آن عمل خیانت بار حزب گومیندان چین را که درست در آستانۀ تشکیل کنگره رخ داد در مد نظر دارد. و لذا تصریح میکند:

"حزب کمونیست ایران هنوز بسیار ضعیف است و فکر ایجاد حزب انقلابی ملی ممکن است آلت استفادۀ عناصر مخالف واقع شود. مشکلات و تصادمات تشکیلاتی بین حزب "گومیندان" و حزب کمونیست چین ممکن است در شرایط ایران با شکل خطرناک‌تری برای انقلاب تکرار شود. از طرف دیگر حزب کمونیست ایران نباید به مخالفین خود امکان دهد که زمام چنین تشکیلاتی را به دست بگیرند. هرگاه پیش از آنکه حزب کمونیست ایران بطور کامل و کافی برای چنین کاری حاضر شود از یک طرفی اقداماتی برای تشکیل حزب انقلابی ملی بشود حزب باید بهترین قوای خود را مأمور کند که در رهبری کردن این امر خود را داخل نموده و سعی کنند که رل رهبری را به دست خود گیرند."

با طرح موضوع تأسیس حزب انقلابی ملی کنگره خواسته است پاسخی به یکی از مسائل مبرم روز داده باشد. ولی چنانکه می‌بینیم راه حل صحیح مسئله در پیش گرفته نشده است.

یکی از بحث‌های علمی که در آنزمان حزب را به خود مشغول ساخته بود موضوع امکان رشد سرمایه داری در ایران و چگونگی عبور ایران از این مرحله بود. تزهای کنگره به این مطالب بشرح زیر پاسخ میدهد:

"در ایران شرایط عمومی ترقی سرمایه داری هنوز موجود نمی‌باشد، زیرا ایران هنوز دورۀ تجمع اولیۀ سرمایه را طی نکرده و برعکس بواسطۀ کسر دائمی صادرات نسبت به واردات هنوز سرمایۀ قابل توجهی ذخیره نشده است... به این جهت ترقی سرمایه داری در ایران با بودن رژیم حاضر فقط از طریق ضمیمه شدن به سیستم کلنی‌های انگلیس ممکن می‌باشد... هرگاه در نظر گرفته شود که مهمترین مؤسسات درشت اقتصادی مملکت از قبیل بانک و تلگراف، نفت و غیره در دست انگلیسی‌ها تمرکز یافته است معلوم خواهد شد که هرگونه حرفی راجع به توسعۀ سرمایه داری و ترقی صنایع در ایران بی‌اساس و بی‌معنی است. هرگاه ایران بخواهد در مقابل دول امپریالیستی حقیقتا دارای استقلال کامل بوده و مبدل به یک مستعمرۀ سرمایه داری انگلیس نشود بر او لازم است (و او براین کار قادر است) که از طریق سرمایه داری صرف نظر کند."

باید گفت پاسخی هم که کنگره به موضوع مورد بحث آنروز داده است خالی از اشتباه نیست. قبل از هر چیز علت رشد سرمایه داری در ایران در این تز نادرست ذکر شده است. در ایران تجمع اولیه به حد کافی موجود بوده است. بارها سرمایۀ ملی متوجه ایجاد صنایع داخلی شد. چیزی که هر گونه اقدامی را خنثی می‌گذاشت، رقابت بی‌امان سرمایه‌های خارجی بود. کارخانه‌های ورشکست شدۀ قند، کبریت، بلور و غیره نمونۀ کافی برای اثبات این مطالب است. در همین تزها گفته میشود که سرمایه‌های اضافی راه خروج خود را در خرید املاک می‌یافتند. در اسناد دیگر حزب کمونیست ایران نیز این موضوع بارها انعکاس یافته است. با این حال در اینجا "طی نشدن دورۀ تجمع اولیۀ سرمایه" به عنوان علت اصلی ذکر میشود.

نکتۀ قابل ایراد دیگر این تز نتیجه گیری آنست. در این نتیجه گیری واقعیت وضع آنروز، تناسب نیروها و سیر انقلاب سوسیالیستی در جهان کاملا در نظر گرفته نشده. از این روست که در آن گفته میشود ایران "قادر است "از سیر طریق سرمایه داری صرف نظر کند."

یکی از مسائل مهم مورد بحث کنگره مسئلۀ ملی در ایران بود. ایران کشوریست که در آن اقوام و خلق‌های گوناگون زندگی میکنند. امروز هم که بیش از سی سال از تشکیل کنگرۀ دوم حزب کمونیست ایران می‌گذرد هنوز در این مسئله روشنی کافی وجود ندارد. به طریق اولی در آنزمان حل این موضوع بغرنج تر به نظر میرسید. با اینحال کنگرۀ دوم خواه در تزهای خود و خواه در برنامۀ حزب خط مشی روشنی در این زمینه اتخاذ کرد. در تزهای کنگره گفته شده است که:

"حزب کمونیست ایران باید مطالبات و شعارهای عمومی تمام احزاب کمونیستی دنیا را راجع به مسئلۀ ملی یعنی حق هر ملت بر استقلال کامل خود را جزء برنامۀ خود قرار دهد."

در عین حال کنگرۀ حزب تجزیه حزب طبقۀ کارگر و تشکیل احزاب دیگر کارگری را بر حسب علائم ملی مجاز نشمرده است. با اینکه در آنموقع این مسئله از مسائل حادّ و مورد بحث نبوده است کنگرۀ دوم لازم شمرده وجود حزب واحد را در تصمیمات خود منعکس نماید. در تزها گفته میشود که حزب باید "تشکیلات خود را در میان تودۀ زحمتکشان این ملل تأسیس و مستحکم نماید" و "موظف است بطور کامل و کافی به این ملل بفهماند که حزب کمونیست ایران یگانه حزب طرفدار آنهاست" و تأکید میشود که فقط از راه توحید قوا و تشکّل در این حزب میتواند پیروز شد.

علاوه بر مسائل فوق کنگره در بارۀ یک رشته از مسائل دیگر نیز اظهار نظر نمود. از آن جمله در بارۀ جنبش‌های انقلابی سالیان اخیر.

رضا شاه در عین مغازله با آزادیخواهان، دشمن سرسخت جنبش‌های آزادیخواهانه بود. در سرکوب پاره‌ای از این جنبش‌ها از اختلافات درونی استفاده کرد (گیلان). در مورد برخی دیگر راه لجن مال کردن آنها را پیش گرفت. از این روش در بارۀ جنبش خراسان به رهبری کلنل محمد تقی خان استفادۀ کامل شد. دوری این جنبش از سایر جنبش‌ها قضاوت در بارۀ آنرا دشوار می‌ساخت. ماهیت این جنبش و بویژه محتوی ضدامپریالیستی و ضدانگلیسی آن پوشیده بود. رضاخان از این جدائی برای متهم ساختن کلنل و جنبش خراسان استفاده نمود. کلنل را متهم به رابطه با انگلیسی‌ها کرد. مختصر مراجعه به مطبوعات آنزمان نشان خواهد داد که رضاخان در این کوشش خود کامیابی هائی به دست آورد. چیزی که به این کامیابی‌ها کمک می‌کرد این بود که خود رضاخان تا مدتی در نظر برخی قهرمان مبارزه بر ضد امپریالیسم انگلیس به شمار میرفت. بنابر این القائات وی پردۀ ابهامی روی ماهیت جنبش کلنل محمد تقی خان کشیده بود. بسیاری از آزادیخواهان و حتی اعضاء حزب کمونیست باور داشتند که جنبش کلنل از جانب انگلیسی‌ها تقویت میشود. بخصوص با نظری که جناح راست رهبری حزب نسبت به رضاخان- رضاشاه- پیدا کرده بود به چنین نتیجۀ "منطقی" هم میتوانست برسد. کنگرۀ دوم بررسی هائی نسبت به جنبش‌های انقلابی گذشته به عمل آورد. چهرۀ واقعی رضاشاه را به عنوان جلاد جنبش‌های آزادی خواهانه فاش ساخت. به تهمت‌های ناجوانمردانه‌ای که عده‌ای از رهبران این جنبش‌ها و بویژه کلنل محمد تقی خان در معرض آن قرار گرفته بود پاسخ داد. گفته‌های زیر در تزهای کنگره بویژه مربوط به جنبش کلنل محمد تقی خان است:

"حکومت استبدادی و روزنامه نویس‌های اجیر تهران برای بد نامی نهضت انقلابی و بر طرف نمودن نفوذ آن در میان تودۀ زحمتکش چه در داخله و چه در خارجه رهبران و قائدین انقلاب را اجیر و مزدور انگلیس و خود نهضت را از دسائس دولت انگلستان معرفی می‌کردند برای اینکه بتوانند با قساوت زیادتری نهضت انقلابی ملت را خفه کنند.

حزب کمونیست باید با همۀ وسائل پرده از روی جنایات مزدوران و عمال شاه برداشته و به این وسیله انقلابیون ایران را از این قبیل تهمت‌ها محفوظ دارد."

در کنگره مسائل مورد ابتلاء روز و شعارهای تاکتیکی حزب نیز مورد بررسی قرار گرفت. از جمله موضوع انتخابات، لزوم یا عدم لزوم شرکت در آن بود.

حزب کمونیست هنوز رشد کافی نداشت. نفوذ حزب در بین توده‌های وسیع کم بود. لذا عده‌ای عقیده داشتند که در چنین شرایطی حزب باید هیچگونه شرکتی در انتخابات نداشته باشد. روش حزب باید بایکوت باشد. تزهای کنگره پاسخ صحیحی به این مطالب داد و امتناع از شرکت در انتخابات را درست ندانست. در تزها گفته شده است:

"اصول پارلمانی در ایران همیشه در دست طبقۀ حاکمه آلت فریب و ریشخند و وسیلۀ تعدی و ظلم به تودۀ زحمتکش بوده است. حزب کمونیست ایران در همان حال که خاصیت و صفت حقیقی پارلمان‌های حالیه را برای تودۀ زحمتکش تشریح می‌نماید نباید از شرکت در انتخابات مجلس امتناع ورزد."

در پایان تزها شعارهای مربوط به دوران مورد بحث به شرح زیر مطرح میشود.

"مهمترین شعارهای حزب کمونیست ایران در این دوره باید نابود کردن رژیم سلطنت و استقرار جمهوری انقلابی باشد. جمهوری انقلابی بایستی با وسائل لازم اجرای وظایف زیر را به عهده دار شود:

1- خفظ استقلال و تمامیت ایران در مقابل دول امپریالیست.

2- استحکام علاقه و دوستی ما بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی.

3- سپردن امور و مهام حکومتی به دست عناصر انقلابی.

4- محو و نابود کردن قطعی بقایای فئودالیسم و تقسیم زمین‌های اربابی و غیر بین دهاقین.

5- استقرار کامل آزادی و دمکراسی .

6- وضع قوانین برای کارگران و حفظ حقوق آنها و مسلح کردن تشکیلات انقلابی کارگران و دهاقین و صنعتگران.

 7- وضع قوانین انقلابی که با شدیدترین وجهی همۀ اقدامات و کوشش‌های ضد انقلابی را برای استقرار اصول قدیمه محو و نابود سازد."

برنامۀ حزب قبل از کنگرۀ دوم عبارت بود از تزهای مصوبه در کنگرۀ اول حزب تحت عنوان "وضع اجتماعی، اقتصادی ایران و تاکتیک حزب کمونیست".

کنگرۀ دوم برنامۀ حزب را تحت عنوان "پروگرام عملیات حزب کمونیست ایران" و نظام نامۀ حزب را تدوین و تصویب نمود. این برنامه که بر اساس تحلیل تزهای کنگرۀ دوم نگارش یافته مشتمل بر مقدمه، بخش سیاسی، بخش اقتصادی، سیاست ارضی حزب، بخش مربوط به قوانین راجع به کارفرمایان و اتحادیۀ کارگران، بخش اجتماعی، سیاست مالی حزب و بخش مربوط به تشکیل شرکت‌های تعاونی (کئوپراتیف) است.

نه تزهای فوق و نه برنامۀ حزب عاری از نواقص و اشتباه و بویژه دور از اشتباه همه گیر آنزمان- چپ روی- نیست. با اینحال هر دو سند که بر مبنای تحلیل مارکسیستی تنظیم شده از اسناد مهم جنبش آزادیبخش مردم ایران است که آشنائی با آن بویژه برای اعضاء حزب ما ضروری است.

 

 

 

                                راه توده  344        21  آذر ماه  1390

 

بازگشت