راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

تاریخ جنبش کارگری ایران-7
جنبش کارگری
ایران، در اوج
بحران اقتصادی
1929- 1932
بازانتشار کتاب تحقیقی "عبدالصمد کامبخش"

 
 

در سال‌های 1308- 1311 (1929- 1932) جهان دچار بحران بی‌سابقۀ اقتصادی شد. بحرانی که در آن واحد صنایع و کشاورزی را در برگرفت. هنگامیکه کشورهای متروپل هنوز در آستانۀ بحران بودند طلایه آن به کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره از آنجمله ایران رسید. سرمایه داران خارجی دست و پا میزدند تا به حساب این کشورها جلوی بحران را بگیرند. بحران شدیدی کشاورزی و صنایع ایران را فرا گرفت. ضربۀ این بحران در وهلۀ اول به پیکر زحمتکشان وارد میشد. طبقۀ کارگر برای بهبود وضع خود بیش از هر موقع دیگر آمادۀ مبارزه بود. حزب کمونیست ایران خود را وظیفه دار متشکل ساختن این مبارزه می‌دانست. مهمترین نقاط کارگری آن زمان مؤسسات نفت جنوب و کارخانه‌های جدید التأسیس اصفهان و برخی از شهرهای دیگر بود. حزب نیروی خود را در این نقاط متمرکز ساخت.

اتحادیۀ کارگران نفت جنوب که در سال 1304 (1925) با کمک برخی از فعالین این حزب بوجود آمده بود فعالیتی از خود نشان نمی‌داد، لذا حزب در سال 1306 (1927) در صدد دادن تشکیلات مخفی میان کارگران نفت جنوب برآمد و سازمان نسبتا محکمی بوجود آورد. از طرف این سازمان مخفی برای تشکیل کنفرانس اتحادیه‌های کارگری اقداماتی بعمل آمد و بیانیه هائی منتشر شد تا اینکه در اواخر سال 1306 (1927) این کنفرانس با شرکت 200 نماینده تشکیل شد. کنفرانس تصمیم گرفت علیه نفاق و اختلاف ملی که کمپانی در میان کارگران انداخته بود مبارزه کند، سازمان خود را توسعه دهد، دست به تأسیس کلوب کارگری، تعاونی و غیره بزند، و علیه جریمه، کتک و فحاشی مبارزه کند.

در آخر ژنویۀ 1929 (1307) در اثر اقدامات کمیتۀ ایالتی حزب کنفرانس دوم اتحادیه‌های کارگری نفت جنوب تشکیل شد. عدۀ اعضاء اتحادیه را در این زمان مجلۀ "ستارۀ سرخ"  3 هزار نفر می‌نویسد. کنفرانس علاوه بر تصمیمات سازمانی (بسط سازمان اتحادیه و غیره) یک رشته تصمیمات سیاسی گرفت: تقاضای تجدید نظر در امتیاز نفت جنوب، حاضر شدن برای اعتصاب در اول ماه مه و غیره. کمپانی که از جریان مطلع گشت در تاریخ 29 آوریل شبانه 93 نفر از فعالین و کارگران عضو اتحادیه را دستگیر کرد و بدین طریق اعتصاب را در روز اول ماه مه عقیم گذارد. ولی کارگران تصمیم خود را چند روز بعد اجراء کردند. روزنامۀ "ستارۀ سرخ" جریان این نخستین اعتصاب بزرگ کارگران ایران را چنین شرح میدهد:

"روز 4 ماه مه 1929 ساعت 8 صبح اعتصاب شروع شد. دستجات پلیس که در محل واقعه آماده بودند بعلت کمّی جرئت حمله به کارگران را ننمودند. کمپانی زورق‌های موتوری خود را برای حمل قشون از بنادر و شهرهای دیگر به کار انداخت. کارگران آمدن قشون را با خواندن سرودهای انقلابی و فریاد نابود باد کمپانی انگلیس و ایران، نابود باد عمال امپریالیسم، نابود باد امپریالیسم انگلیس تلافی کردند، پاسبانان و سربازان با شمشیر و قمه‌های برهنه به کارگران حمله و کارگران با سنگ و چوب مقاومت کردند. در نتیجه 20 کارگر و 15 پلیس زخمی شد... از ده هزار کارگر 9 هزار کارگر در اعتصاب شرکت کردند. عملیات معدن به کلی فلج و دکاکین همه بسته و کارگران بی‌کار به صف اعتصابیون پیوست و جمعیتی قریب بیست هزار کارگر و کسبه در برابر قشون و پلیس ترتیب دادند... در همین روز در مسجد سلیمان و نواحی نزدیک دیگر نیز اعتصاب شروع شد..."

مبارزۀ سخت کارگران سه روز ادامه داشت، 300 نفر از کارگران بازداشت و زندانی شدند. تقاضاهای کارگران در این اعتصاب به شرح زیر بود:

- بالا بردن دستمزد تا 15%،

- به رسمیت شناختن اتحادیۀ کارگری،

- به رسمیت شناختن عید اول ماه مه،

- دخالت دادن نمایندگان کارگران در موارد اخراج و قبول کارگر،

- هفت ساعت کار برای جوانان کمتر از 18 سال و غیره ...

 اعتصاب کارگران نفت جنوب با وجود اینکه شکست خورد، واقعۀ بزرگی بود که اهمیت نیروی متشکل کارگری را برای نخستین بار نشان داد. مجلۀ "ستارۀ سرخ" می‌نویسد:

"این اولین نمایش است که از حیث عظمت و تجمع افراد صورت یک اعتصاب کارگری را بخود گرفته است. پیشنهادهای کارگران ... بخوبی مدلل میدارد که کارگران جنوب تا چه حد به حق خود آگاه شده اند."

فعالیت حزب در نقاط دیگر تمرکز کارگری نیز موفقیت آمیز بود. در سال 1310 (1931) در کارخانۀ وطن اصفهان که یکی از بزرگترین کارخانه‌های آن زمان بود، پس از آنکه مقدمتا از طرف سازمان مخفی به رهبری نصراله اصلانی- کامران کنفرانسی از نمایندگان کارگران تشکیل یافت، کارگران دست به اعتصاب همگانی زدند. این اعتصاب که پس از دو سال از تاریخ اعتصاب نفت جنوب به وقوع پیوست نشان داد که طبقۀ کارگر ایران همواره آمادۀ مبارزه است و از حملات هار ارتجاع واهمه‌ای ندارد. برعکس دستگاه حاکمه مجبور شد برای فرو نشاندن هرچه زودتر اعتصاب صاحبان کارخانه را وا دارد که با وجود وضع بحرانی قسمتی از تقاضاهای کارگران را برآورد سازند. نتیجۀ اعتصاب این شد که 40 درصد به دستمزد کارگران افزوده شد، 12 ساعت کار روزانه به 9 ساعت تقلیل یافت و عمل تحقیرآمیز تفتیش کارگران به هنگام خروج از کارخانه موقوف گشت.

وسعت فعالیت تبلیغاتی و تشکیلاتی حزب امپریالیسم و ارتجاع را سخت نگران ساخت. رضا شاه که همواره کوشش داشت حزب را نادیده بگیرد، اکنون دیگر مجبور شد متشبث به قانون ضد کمونیستی گردد. دهم خرداد 1310 مجلس ایران به فرمان رضاشاه قانون ننگین ضد کمونیستی را از تصویب گذراند. در همان سال پلیس رضاشاهی به سازمان حزب دست یافت. عده‌ای از رهبران و فعالین حزب بازداشت و عده‌ای مجبور به کنارگیری موقت از کار حزبی شدند. فعالیت حزب موقتا دچار رکود گشت. دوران رکود تا سال 1313 به طول انجامید.

از این پس مرحلۀ سوم فعالیت حزب در دوران مورد بحث آغاز می‌گردد. مهمترین حوادث این مرحله انتشار مجلۀ "دنیا" و محاکمۀ 53 نفر به عنوان عضویت در حزب کمونیست است.

رضاشاه که قانون ضد کمونیستی را از مجلس گذراند هیچ گاه اجازۀ استفاده از این قانون سیاه را هم نداد تا مبادا دادگاه‌ها کرسی تبلیغات کمونیستی گردند. عدۀ زیادی از کمونیست‌ها سال‌های متمادی بدون دادرسی در زندانها به سر ‌بردند. عده‌ای از کادرهای برحستۀ حزبی نظیر حجازی، علی شرقی، سید محمد تنها، انزابی، استاد غلامحسین نجار، یرواند یغیکیان، پوررحمتی و غیره به دست دژخیمان رضاشاه در زندانها جان سپردند.

ولی پس از آنکه سازمان نوین در سال 1346 (1937) به دست پلیس کشف و عدۀ زیادی بر زندانیان سابق افزود، رضاشاه در اثر مبارزۀ پیگرانۀ زندانیان و فشار افکار عمومی مجبور شد زندانیان را تسلیم دادگاه کند. محاکمۀ 53 نفر نخستین محاکمه‌ای بود که طبق قانون سیاه خرداد 1310 بعمل آمد. دادگاه در حقیقت مبدل به محاکمۀ دستگاه حاکمه شد. آخرین دفاع دکتر ارانی ادعانامه‌ای بود علیه رضاشاه و قانون سیاه وی. ده نفر از زندانیان به حداکثر مجازات محکوم شدند. ولی جریان بعدی نشان داد که برای دستگاه حاکمۀ رضاشاهی حتی این قانون سیاه هم ارضاء کننده نیست. مرگ دکتر ارانی در زندان که به دستیاری هیئت حاکمۀ آنروزی انجام شد جنایت بزرگ دیگری بود که بر جنایات گذشته افزوده شد. متعاقب آن عده‌ای از زندانیان به مناطق بد آب و هوای جنوب اعزام گشتند تا آنها نیز دچار چنین سرنوشتی گردند.

ولی تغییر اوضاع جهان و سرنگونی رضاشاه امکان داد زندانیان سیاسی از چنگ دژخیمان رها شده بار دیگر به فعالیت سیاسی خود در صفوف حزب توده ایران به پردازند.

 

 

 

                                راه توده  342        7  آذر ماه  1390

 

بازگشت