راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

در انتظار
یک رویداد تاریخ
مردم روسیه
آهسته پیش می روند
سایت فرقه دمکرات آذربایجان

 
 

روسیه کشوری است عجیب و غریب و مردمان آن زود باور. نگاهی به تاریخ هزار سالۀ روسیه نشان میدهد که همیشه این کشور، در گیر جنگ های داخلی و یا درگیر جنگ با همسایگانش بوده است. قریب به چهارصد سال قبل،  یک حکومت متمرکز در روسیه سر کار آمد و بتدریج به یک امپراتوری بزرگ اروپا- آسیائی تبدیل شد. همین روسیه، در تاریخ بشریت اولین کشوری است که کارگران و زحمتکشان در آن به حکومت رسیدند.  روسیه کشوری است که دوجنگ جهانی را که اروپا به آن تحمیل کرده بود با پیروزی خاتمه داد. و همین مسئله باعث شد تا بسیاری از کشورها در برابر او سر تسلیم فرود آوردند.

روسیه واقعأ  یک کشور عجیب و غریب است. این ملت بدون این که به گذشته خود افتخار کند و از امپراتوری عظیم خود دفاع نماید، با فراخوان «رهبران» خود فروخته، این امپراتوری بزرگ را به نابودی کشاند و اراضی خود را تکه- تکه کرد. بعبارت دیگر براحتی دومین ابرقدرت جهان به یک دولت وابسته تبدیل شد و در مقابل غرب امپریالیستی زانو زد. ثروت کلان آن  به یغما رفت و در دست گروهی از حاکمان نوپا قرار گرفت و اکثریت مطلق مردم از زندگی انسانی محروم شدند.

اکنون حکومت از هم پاشیده شده روسیه دارد «جان» می گیرد.  حاکمان بر ملت مطیع حکمرانی می کنند و یک حزب سراسری به نام «روسیه واحد»  دست پا کرده اند.  در این حزب مأمورین عالی رتبه و دون پایه گرد آمده اند و چند سال است که اکثریت مطلق نمایندگان دومای دولتی را از آن خود ساخته اند. یک سرهنگ دوم ک. گ . ب  ده سال است بر این کشور حکمرانی می کند. هم مجلس و هم دولت در دست «آهنین»  او متمرکز شده است.

حکمرانان گذشته روسیه فرمان روایان دائم العمر بودند. یکی می مرد، دیگری جای آن را می گرفت. اینطور شد تا آخرین دبیر کل حزب کمونیست، که عامل نفوذی غرب بود این کشور بزرگ را نابود کرد و خود را بازنشسته نمود. رئیس جمهور جدید که خود را دمکرات ناب معرفی می کند بعد از هشت سال مقام ریاست جمهوری با حقه بازی تمام ( کلاه شرعی) مقام ریاست جمهوری را به فردی دست نشانده بنام دمیتر مدودیف واگذار نمود. مدودیف نیز یک مأمور عادی ( سرهنگ  دوم ک. گ. ب) حکومتی بود. اکنون روسیه در آستانه انتخابات مجلس (دومای دولتی) و ریاست جمهوری است. چنان که از قبل حدس زده می شد، ولادیمیر پوتین نخست وزیرکنونی روسیه می خواهد مجددأ مقام ریاست جمهوری را بدست بگیرد. در این رابطه  مدودیف که نقش محلل را تاکنون بازی می کرد، از تریبون کنگره حزب  «روسیه واحد» پیشنهاد کرد که  ولادمیر پوتین بعنوان یگانه نامزد مقام ریاست جمهوری در انتخابات آینده  شرکت نماید.

پوتین خود را آماده می کند تا مجددأ بعنوان « لیدر ملی» مقام  رهبری  روسیه را  به چنگ بیاورد. وی برای دستیابی بی چون و چرا به قدرت، علاوه بر حزب «روسیه واحد» یک سازمان دیگری  به نام « کنگره مردم » سرهمبندی کرده است تا با اطمینان خاطر در انتخابات شرکت نماید. بدیهی است پس از پیروزی در انتخابات، نخست وزیری را نیز به محلل کنونی خود یعنی مدودیف می سپارد و خود دوازده سال در راس حکومت جا خوش می کند و ... .

پانزده سال است مردم جمهوریهای جدا شده از روسیه با مشکلات اقتصادی و سیاسی روبرو هستند. گرجستان، ارمنستان، اوکرائین بر علیه سیاست های دولت های خود به خیابان ها می آیند، دست به تظاهرات گسترده می زنند. اما روسیه که با مشکلات اقتصادی عدیده ای روبرو است و هفتاد درصد ساکنین آن زیر خط  فقر زندگی می کنند، در آرامش مطلق به سر می برد. بیست سال است این ملت «متواضع» با مشکلات زندگی می سوزد و می سازد. حکومت الیگارشی با استفاده از این محیط «آرام» سیاست ضد ملی خود را ادامه می دهد. این حکومت در حالیکه سالانه میلیارد ها ثروت این ملت را به جیب می زند، حاضر نیست زندگی 30 میلیون بازنشسته و یا حتی قهرمانان جنگ را کمی بهبود بخشد و آنها را در خانه های مناسب تری جابجا کند.

 با این همه نباید فراموش کرد که ملت روس به شتر نری شباهت دارد که دائما برای صاحبان خود سواری می دهد. اما وقتی به خشم آید و طغیان  کند، صاحب ستمگر خود را به دندان می گیرد با تمام نیرو به زمین بکوبد و نابودش کند. چنانکه نیکلای دوم را نابود کرد، کرنسکی نوکر ثروتمندان روسیه را از قدرت سلب کرد و حکومتی سرکار آورد که تاریخ  بشری، برای اولین بار به چشم خود می دید. لنین خالق و پیشوای چنین حکومتی بود.  در جهان  معاصر کسی را  نمی توان پیدا کرد که در تئوری و درعمل، به لنین شباهت داشته باشد. او که  جهان را زیر و رو کرده بود، از میان همین ملت روس بر خاسته بود.

اگرچه وارثین ناخلف لنین، اولین حکومت کارگری و دهقانی را نابود کردند، اما ایدۀ  انسانی و عدالتخواهانۀ سوسیالیسم نه تنها در آسمان سراسر جهان، مانند شبحی جهان سرمایه داری را  در ترس وهراس نگه داشته، بلکه در سرزمین چین، ویتنام و کوبای انقلابی به راه خود ادامه می دهد. امپریالیسم جهانی بویژه امپریالیسم آمریکا که در 90 کیلومتری جزیره آزادی (کوبا) قرار دارد علیرغم سالها انواع توطئه  و فشار های اقتصادی و سیاسی نتوانسته آن را به زانو در آورد.

هفت میلیارد انسان در سراسر جهان زندگی می کند. تنها یک میلیارد آن از نعمات طبیعت استفاده می کند.  شش میلیارد انسان کره خاکی با دشواری و مرارت طاقت فرسا ادامۀ حیات میدهد. میلیونها کودک یا نیم گرسنه هستند و یا از گرسنگی جان می بازند. این بی عدالتی زمانی بسر خواهد آمد. انسان زحمتکش با مبارزه در راه زندگی انسانی به آینده با امید نگاه می کند.    

 

 

 

                                راه توده  335        11  مهر ماه  1390

 

بازگشت