راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

با شعار صلح و آشتی ملی
مانع بازی با سرنوشت ایران شویم

 

بازی بزرگ با سرنوشت ایران، می رود تا ختم بازی با سرانجام انقلاب بهمن 57 را کامل کند. این ممکن نشد، مگر با خیانت به آرمان های واقعی آن انقلاب. خیانتی که با سرکوب آزادی ها، یورش به احزاب و مقابله خونین با طرفداران آن انقلاب آغاز شد و تهی ساختن تمام نهادهای برآمده از انقلاب 57 از ماهیت واقعی آنها را دنبال داشت. از مجلس تا سپاه پاسداران که اولی شد مجلس بیت رهبری و دومی ماشین سرکوب رهبر.

بازی بزرگی که اکنون می رود تا با سرانجام انقلاب 57 همزاد شود، غرق کردن ایران در جنگی است که حاکمیت پر تضاد و تنش جمهوری اسلامی، آن را یک بازی سیاسی موقت تلقی کرده است. قدرت‌های بزرگ جهانی که در راس آنها امریکا قرار دارد نیز، خود را آماده تکه پاره کردن ایران کرده و می‌کنند.

این تصوری خام است که امریکا چون دچار بحران اقتصادی و سیاسی است، درعراق و افغانستان - به زعم  آنها- شکست خورده و متحدان اروپائی آن نیز گرفتار همین بحران‌اند، توان زورآزمائی با جمهوری اسلامی را ندارند. و از آن خام تر این تصور است، که از اقدام نظامی کوتاه مدت آنها که به شکست فوری شان خواهد انجامید، می توان برای حل مسئله قدرت در داخل جمهوری استفاده کرد. این دیگر، تاریخی‌ترین توهم و اشتباهی است که حاکمیت دچار آن شده است. این اشتباه تاریخی را، تصور اشتباه آمیز دیگری می تواند کامل کند. این تصور که سرمایه داری نظامی – پولی به آسانی صحنه جهانی را ترک خواهد کرد. این درحالی است که به شهادت تاریخ و بویژه دو جنگ جهانی و بدنبال آن "جنگ سرد" آنها به قیمت میلیون ها قربانی و بزرگترین فاجعه اتمی خواهند کوشید سلطه خویش بر جهان را حفظ کنند. تصورات خامی که رهبران نظامی و غیر نظامی کنونی جمهوری اسلامی بدان دچار شده اند، همان بازی خطرناکی است که در بالا به آن اشاره شد.

امروز نه دعوت امپریالیسم جهانی به جنگ و زورآزمائی، بلکه جلوگیری از بهره گیری آن از جنگ و زورآزمائی نظامی – اتمی مترقی ترین و موثرترین سلاح مقابله با آنهاست. با این سلاح، می توان فرصت‌های مانور را از آنها گرفت و به رشد تضادهای اجتماعی در خود آن کشورها کمک کرد. این سیاست در ارتباط با اوضاع بحرانی ایران نیز صادق است. یعنی نباید اجازه داد حاکمیت کنونی برای فرار از بحران همه جانبه و از جمله بحران مشروعیتی که گریبانش را گرفته، با برافروختن یک جنگ و یا زمینه سازی برای حمله نظامی به ایران، از این بحران – حتی بطور موقت- خود را نجات بدهد. بنابراین، جنگ و سیاست جنگی، چه از جانب قدرت های امپریالیستی جهان و چه از جانب حاکمیت کودتائی جمهوری اسلامی، اکنون راه حل گریز آنها از بحران است، همچنان که مخالفت با جنگ و جنگ افروزی در خدمت جنبش اجتماعی چه در ایران و چه در کشورهای بزرگ سرمایه داری است.

همانگونه که بارها، در سالهای اخیر- بویژه از ابتدای روی کارآمدن احمدی نژاد- در راه توده نوشته ایم، گروهی که به رهبری آقای خامنه‌ای سکان قدرت استبدادی را دراختیار گرفته‌اند، بر یک سیاست نظامی تکیه کرده‌اند. در اساس، احمدی نژاد نیز برای همین هدف بر سر کار آورده شد و کودتای 22 خرداد نیز برای ادامه همین سیاست صورت گرفت. زمانی که میرحسین موسوی در یکی از سخنرانی‌های انتخاباتی خود در خوزستان گفت که فعالیت اتمی ایران نباید جنبه نظامی به خود بگیرد و سپاه نیز نباید حاکمیت را دراختیار داشته باشد، با صراحتی تاریخی، به همین مسئله، یعنی سیاست جنگی حاکم و ضرورت مقابله و تغییر آن اشاره کرد.

و باز، همانگونه که بارها در راه توده طرح شده، دست هائی در درون حاکمیت جمهوری اسلامی به ادامه سیاست جنگی کمک می کنند، که حداقل می توان به سلامت انگیزه‌های آنها شک کرد و بیش از آن، به احتمال وابستگی و ماموریت‌های جهانی آنها اندیشید. همین دست‌ها، طی سال‌ها، چنان رهبر جمهوری اسلامی را توانسته‌اند متوهم کنند که او اکنون چند سالی است تصور می‌کند رهبری جهان اسلام، بلکه جهان سوم را برعهده دارد و سپاه پاسداران، از ارتش دوران هخامنشی قوی تر است!

ما اعتقاد داریم که بر خلاف تصور خام اندیشانه حاکمیت جمهوری اسلامی که روی ناتوانی و شکست امریکا و ناتو در عراق و افغانستان حساب کرده و می کند، آنچه در لیبی اتفاق افتاد عکس این تصور بود. اشغال لیبی و سلاح هائی که در آنجا به کار برده شد، تمرینی بود برای حوادث آینده. هر اندازه بحران اقتصادی در جهان سرمایه داری تشدید می‌شود، خطر ادامه این نوع تمرین ها برای واقعه بزرگتر بیشتر می‌شود. از جمله، خطری که اکنون سوریه را تهدید می کند و غفلت و فرصت سوزی حاکمیت آن کشور برای آشتی ملی و اصلاحات مترقی و مردمی این خطر را لحظه به لحظه بیشتر می کند. اظهارات و تهدید های تبلیغاتی بشار اسد، به آسیاب این خطر آب سرازیر می کند.

در ایران نیز وضع همینگونه است. یعنی هر اندازه نظام حاکم بر طبل جنگ و مقابله نظامی و ادامه سیاست جنگی از یکسو و سرکوب مردم از سوی دیگر می کوبد، فاجعه را نزدیکتر می کند.

تمام نشانه های لازم برای اعلام سیاستی جانشین سیاست جنگی حاکم در جمهوری اسلامی و بلند کردن پرچم صلح و آشتی ملی، فراهم است. این مهم نیست که حاکمیت تن به عقب نشینی نمی دهد، مهم آنست که بر هوشیاری مردم افزوده و بسیجی ملی علیه این سیاست و پرچمداران آن فراهم آید. این بسیج ملی، می تواند راه تحولات بعدی را هموار کند.

 

 

 

                                راه توده  339        9  آبان ماه  1390

 

بازگشت