راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نعل وارونه رادیو فردا
هر آخوندی
مرتجع نیست
و هر مکلائی
مترقی نیست!

 

یکی از رادیوهای فارسی زبان خارج کشور اخیرا مطلبی منتشر کرده با عنوان "درس خمینی به روشنفکران: به روحانیت اعتماد نکنید!" (1)
این مقاله نمونه ای است از طرح معیوب و یکجانبه مسایل و تاریخ انقلاب ایران. در واقع نتیجه گیری مقاله و پیام آن خود نشاندهنده نارسایی تحلیلی است که پایه آن قرار گرفته است.
روحانیت چیست؟ روشنفکر کدام است؟ منظور برتن داشتن نوعی لباس است یا چیزی دیگر؟ اگر منظور لباس است که بر چه اساس یک نوع لباس بر دیگری برتری دارد؟ و اگر منظور پیشرو بودن تفکر است که ما روحانیانی داریم که هزاران بار روشنفکر‌تر از برخی مدعیان روشنفکری هستند و "روشنفکرانی" داریم که صدها بار واپسگراتر از واپسگراترین روحانیان. در اساس هر تعریف جامعه شناختی یا علمی که از روشنفکر داشته باشیم، روحانیت هم جزیی از آن است.
با اینحال عرفا می‌توان روحانیت و روشنفکران را از هم جدا کرد، بویژه که در ایران از اواخر دوران قاجار بدینسو تفکیک و رویارو قرار دادن روشنفکران و روحانیت یکی از ابزارهای تداوم دیکتاتوری داخلی و برقراری سلطه خارجی بوده است. شاه مدعی بود اگر او نباشد، روحانیت یا به تعبیر او "ارتجاع سیاه" روشنفکران را خواهد بلعید. آقای خامنه‌ای هم مدعی است که بدون او روشنفکران روحانیت را نابود خواهند کرد. ولی اکنون با تجربه 33 ساله انقلاب ایران و مثلا وقتی می‌بینیم میلیون ها تن در خیابان ها عکس های یک روشنفکر و روحانی یعنی موسوی و کروبی را بدست گرفته اند و در مقابل، عده‌ای "روحانی" و "روشنفکر" در مجلس تظاهرات می‌کنند و شعار می‌دهند یک روحانی و روشنفکر دیگر اعدام باید گردند، باز هم صحبت از تقابل روحانی و روشنفکر کردن به بی معناترین لحظه تاریخی خود رسیده است. حتی آنهایی هم که در ابتدای انقلاب از "کاست روحانیت" سخن می‌گفتند با دیدن آنچه در این دوران بر سر برخی روحانیان مانند آیت‌الله مننتظری، احمد خمینی، توسلی، خاتمی، خوئینی ها، کروبی؛ دستغیب، طاهری اصفهان، صانعی و دیگران آمد شرم دارند نظرات گذشته خود را به یاد آورند.
در این شرایط و با این تجربه می‌توان پرسید عدم اعتماد روشنفکر به روحانی یعنی چه؟ مثلا حسین شریعتمداری باید به خاتمی اعتماد نکند؟ حسن عباسی "تئوریسین" سپاه باید با کروبی مخالف باشد؟ یا مثلا ازغدی بازجو و شکنجه‌‌گر سابق و عضو کنونی شورای انقلاب فرهنگی باید به آیت‌الله منتظری بی‌اعتماد باشد؟ یا با چه معیاری جلال الدین فارسی نویسنده و "روشنفکر" از آیت‌الله طالقانی واعظ و "روحانی" مترقی‌تر است و باید اولی به دومی بی‌اعتماد باشد؟ درس انقلاب ایران این بوده است؟
اگر منظور از روشنفکر ادیب و دانشمند و هنرمند و اینهاست که اولا شمار اینها در یک جامعه چقدر هست؟ و ثانیا با این معیار امثال جمال شورجه و مسعود ده نمکی هم "روشنفکر" محسوب می‌شود. "روشنفکر"ی مانند ده نمکی همان است که با دار و دسته اش رفتند "عبدالله نوری" روحانی را کتک بزنند و حتی بکشند. حالا طبق نظر این رادیو چه باید کار کرد؟ باید از مسعود ده نمکی روشنفکر و فیلمساز دربرابر عبدالله نوری روحانی دفاع کرد؟
طی صد سال و بویژه در سی و اندی سال گذشته روشنفکر و روحانی یک تحول بزرگ تاریخی را از سر گذرانده‌اند و روشنفکر و روحانی بسیار بیش از گذشته در هم ادغام و به دو گروه بزرگ اجتماعی تقسیم شده اند: روشنفکر و روحانی پیشرو دربرابر روشنفکر و روحانی واپسگرا. تجربه انقلاب ایران در حال ساخت مفهومی نوین و وسیعی از روشنفکر است که در آن روحانی و روشنفکر پیشرو در کنار هم قرار می‌گیرند. در حالی که روحانی و روشنفکر واپسگرا نیز در حال ادغام شدن و نزول اجتماعی به سطح مداح و اوباش هستند. آن چیزی که روی داده اتفاقا در سطح روشنفکران بیشتر نمود دارد. یعنی در شرایطی که بخشی از مردم عادی شاید همه مشکلات خود را از روحانیت ببینند، درون روشنفکران چنین دیدی وجود ندارد. روشنفکران جامعه ما امروز قطعا امثال محمد خاتمی یا مهدی کروبی روحانی را به امثال احمدی نژاد یا حداد عادل ترجیح می‌دهند.
تجربه انقلاب ایران نشان داد که تقابل روحانی و روشنفکر که دهها سال دیکتاتوری و استبداد داخلی و وابستگی خارجی بر روی آن بنا شده یک تقابل مصنوعی است. تقابل واقعی در سطح مواضع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی است که خود بازتاب تقابل‌های اجتماعی و طبقاتی است. لباس و عبا و ریش و کت و شلوار و کراوات کسی را با کسی متحد یا با اعتماد و بی‌اعتماد نمی‌کند. این طبقات و قشرهای اجتماعی هستند که می‌توانند با هم متحد شوند و از درون آنان نمایندگانی به شکل‌های مختلف و با لباس‌های گوناگون بیرون می‌آیند و بسته به پایگاه طبقاتی و جایگاه اجتماعی در کنار یا رویاروی هم قرار می‌گیرند. این درس تاریخ ما را نمی‌توان وارونه کرد.

1- مجید محمدی – رادیو فردا

 

راه توده 333    28 شهریور ماه 1390

بازگشت