راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سوریه- لبنان- فلسطین
نمی توانند متحد استراتژیک
حاکمیت نظامی ج. اسلامی شوند!

 

هیچکس نمی تواند مدعی شود که حکومت سوریه، حکومتی وابسته و غیر ملی است، که در آن مانند جمهوری اسلامی، هر مخالف و منتقدی سر از زندان در می آورد و احزاب قدیمی و شناخته شده همه منحله اعلام شده اند و حاکمیت در اختیار مشی ژنرال و مقام امنیتی است که برای پارلمان کشور نیز تعیین تکلیف می کنند.

حتی دراین کشور آزادی های کنترل شده ای که از زمان حافظ اسد – پدر بشار- وجود داشت، بسیار ضعیف شده، به نسبت آن دوران باقی است. سوریه، بلافاصله پس از مرگ ناگهانی ومشکوک ناصر، رهبر مصر، به سنگر نخست مقاومت در برابر اسرائیل در منطقه تبدیل شد. با آنکه دخالت نظامی سوریه در لبنان یک اشتباه ارزیابی می شود، اما نمی توان منکر شد که همین حضور نظامی مانع از سلطه اسرائیل بر لبنان، پس از خروج مصر از سنگر مقابله با اسرائیل شد و توانست وحدت و یکپارچگی لبنان را حفظ کند. مناسبات حکومت سوریه با جمهوری اسلامی، که بخش مهمی از آن اقتصادی است و عمدتا در دریافت نفت ارزان و حتی مجانی خلاصه می شود و همچنین ارتباط های نظامی آن با جمهوری اسلامی محصول این شرایط خارجی است که سوریه در آن قرار دارد. بخش مهمی از دخالت های سیاسی و حتی نظامی جمهوری اسلامی در سوریه سوء استفاده از این موقعیت دشواری است که سوریه در آن قرار دارد. همچنان که مناسبات با حزب الله لبنان محصول این شرایط است.

این شرایط بغرنج خارجی، اکنون با حوادثی در سوریه همراه شده که بر خلاف نظر رهبر جمهوری اسلامی، همگی آن ناشی از دخالت اسرائیل و امریکا در سوریه نیست، بلکه استفاده و بهره برداری آنها از این حوادث است. در نتیجه، در شکل گیری این حوادث، که عمدتا ناشی از سیاست های غلط داخلی دولت است، حاکمیت سوریه خود مستقیما نقش دارد. گردش به راست اقتصادی که از یک دهه پیش در سوریه با حذف یارانه ها و قبول برنامه های دیکته شده صندوق بین المللی پول آغاز شد. از سوی دیگر سیاست فضای بسته سیاسی و موروثی کردن ریاست جمهوری – جمهوری موروثی- و گرایش به نظامی شدن حاکمیت دست به دست هم داد و منجر به اعتراضات اولیه مردم شد. این اعتراضات سپس به تظاهرات پراکنده و محدود به یکی دو نقطه کشور تبدیل شد و اکنون به تظاهرات خونین در سوریه تبدیل شده است. تظاهراتی که  می رود تا به پایتخت نیز رسیده و به یک قیام سراسری – حتی کور- تبدیل شود. شعارهای اولیه که محدود به خواست های اقتصادی و آزادی بود، اکنون شخص بشار اسد را نشانه گرفته است. شک نیست که اسرائیل و امریکا و فرانسه، برای رسیدن مردم به این نوع شعارها، آنها را تحریک می کنند، اما اگر نبود شرایط مناسب و اگر نبود نارضائی مردم و اشتباهات حکومت برای سرکوب مردم، این تحریک ها نمی توانست تاثیر گذار باشد. این، آن نکته بسیار مهمی است که حاکمیت جمهوری اسلامی و بویژه آقای خامنه ای نمی خواهد آن را بپذیرد و یا اگر هم پذیرفته، نمی خواهد آن را در محاسبات خود گنجانده و اعلام کند. زیرا، در صورت پذیرش این واقعیات، آنوقت به ریشه های واقعی نارضائی گسترده در ایران و بحران عمیق سیاسی- اقتصادی- حکومتی جمهوری اسلامی نیز اعتراف کرده است.

حاکمیت نظامی ایران، سوریه را پشت جبهه برای حزب الله لبنان می داند. آن سنگ دوستی که برای این دوستی به سینه میزند ناشی از این مسئله است. این حاکمیت، برای ادامه سیاست نظامی خود، همانگونه که خود نتوانست به مطالبات مردم ایران پاسخ بدهد و کشور را به گرداب بحران عمومی کشاند، با سوء استفاده از مناسبات اقتصادی و نظامی که با حاکمیت سوریه دارد، روش خود برای مقابله با اعتراضات مردم را نه تنها توصیه کرد. نه تنها تجربه خود را در اختیار حاکمیت سوریه گذاشت، بلکه کارشناس و مشاور نظامی برای این سیاست به سوریه اعزام کرد و احتمالا با تهدید اقتصادی آن را ناچار به این سیاست کرد.

بدین ترتیب و در عمل، چشمه ای را که با یک بیل می شد جلوی آن را گرفت، تبدیل به رودخانه ای در حال طغیان شد. حالا امریکا و اسرائیل می خواهند "آش را با جاش" و از این آب گل آلوده ماهی امید را بگیرند. یعنی نه تنها دولت، بلکه حاکمیت سوریه را از جا کنده و کارگزاران خود را حاکم کنند تا بدین ترتیب پشت جبهه حزب الله لبنان و حماس فرو ریخته و با قلع و قمع آن ها، آخرین انگشت های دستی که جمهوری اسلامی در منطقه دراز کرده بود را قطع کنند. و این مقدمه فاجعه حمله نظامی به ایران است. این سناریو را نارضائی وسیع مردم ایران از حاکمیت کامل می کند. این هر دو ممکن نشد، مگر براثر سیاست های غلط و نا همخوان با واقعیات داخلی و خارجی که می رود تا سوریه را به کام خود بکشد، همچنان که ایران را به کام خود کشیده است. در این میان، نه جمهوری اسلامی، نه دولت سوریه و نه حزب الله لبنان، با اخبار واسنادی که فاش شده، دیگر نمی توانند منکر نقش آفرینی عوامل نفوذی اسرائیل و امریکا در شکل بخشی این مجموعه شوند. در ایران دیگر مشخص شده که جاسوس نه اصلاح طلبان زندانی و نه رهبران نهضت آزادی و نه روزنامه نگاران و نه.... بلکه ناشناخته مانده های محرمی اند که تا قلب حاکمیت و تا کنار فرماندهان سپاه و نهادهای حساس زیر مجموعه بیت رهبری و حتی شخص رهبر رخنه کرده اند. کار از نفوذ در دولت گذشته، زیرا دولت خود آلوده به سرطان خون جاسوسی است.

در لبنان نیز دستگیری ها از کنار دست نصرالله و در قلب رهبری آن آغاز شده و آشکار شده که ویروس جاسوسی برای اسرائیل از طریق ارتباط با سپاه و نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی راه یافته است. در دمشق نیز وضع بهتر از این نیست. اطلاع اسرائیل از زمان، محل و نوع قایقی که ارشد ترین مقام امنیتی سوریه با آن سفر دریائی کرده و ترور او با شلیک از راه دور، تنها یک نمونه است.

حال چرا و چگونه نباید شک داشت که آن سرکوب خونین مردم که در سوریه جریان دارد، ناشی از همین آلودگی ها در جمهوری اسلامی و رابطه با سوریه و حزب الله و حماس و ...باشد؟ و چگونه و چرا نباید قبول کرد که کودتای 22 خرداد و فاجعه ای که طی دو سال اخیر شکل گرفته، دستپخت همین عوامل رخنه کرده تا قلب حاکمیت است؟

نشانه های بسیار جدی وجود دارد که دولت و حاکمیت سوریه به تفاهم ملی دست یافته و از فروپاشی کشور جلوگیری خواهد شد و سرنوشت لیبی در سوریه تکرار نخواهد شد. وجود نیم بند آزادی ها و بویژه حضور احزاب ملی و حزب کمونیست سوریه در کشور و در پارلمان سوریه و گوش شنوائی که بشار اسد از خود نشان داده، فرصتی را به سوریه برای عبور از بحران خواهد داد که جمهوری اسلامی خود را از آن محروم کرده است. ما این تیزبینی و تیز هوشی را در حزب الله لبنان و مجموعه جنبش فلسطین نیز می بینیم. تیزبینی که آن نیز محصول حضور و همکاری احزاب- از مذهبی، ملی تا کمونیست- و  چه در لبنان و چه در فلسطین، در کنار هم است. ریشه این همکاری در مناسبات چند ده ساله همکاری و همفکری و مبارزه در کنار هم برای مقابله با دولت متجاوز اسرائیل است. به همین دلیل، زاویه ای که بین این مجموعه با جمهوری اسلامی وجود دارد، آنست که جمهوری اسلامی در پی صدور "تشیع" و خرید فرصت برای دستیابی به اهداف اتمی و سپس اقتصادی است. یعنی جستجوی بازار برای فروش تسلیحات نظامی و اتومبیل های مونتاژ و... که همگی دراختیار شرکت های وابسته به سپاه است. بنابراین، آن مجموعه ای که از سوریه و لبنان و فلسطین تشکیل می شود در پی حفظ وحدت ملی و تشدید تضاد و قیام در داخل اسرائیل است و در نهایت، در تضاد جدی با سیاست های جمهوری اسلامی قرار خواهد گرفت. در این مجموعه "خودی" و "غیرخودی" وجود ندارد، اما در جمهوری اسلامی این مرزبندی آنقدر تنگ شده که عوامل نفوذی اسرائیل و امریکا و دیگر قدرت های خارجی به راحتی خودی شده و در آنها نفوذ کرده اند.

 

 

 

                                راه توده  322        13 تیر ماه  1390

 

بازگشت