راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

حنای بی رنگ
تفسیرهای گمراه
آقای خامنه ای

 

از آغاز قیام مردم کشورهای عرب منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا٬ آقای خامنه‌‌ای اصرار دارد که این قیام‌ها الهام گرفته از اسلام و "انقلاب اسلامی" سال 1357 در ایران است. منظور ایشان هم از "انقلاب اسلامی" نه ایران پس از انقلاب 57 است که – جز اسرائیل – تنها کشور تمام منطقه بود که در آن احزاب آزادی فعالیت داشتند٬ بلکه ایران کنونی تحت رهبری ایشان است که در آن هیچ حزب غیرحکومتی- حتی اسلامی- هم اجازه فعالیت ندارند و از مدیران و وزیران گرفته تا نخست وزیر و روسای جمهوری سابق همین انقلاب اسلامی٬ همه در دستگاه رهبری ایشان متهم محسوب می‌شوند و یا زندانی اند و یا مغضوب. بوق‌های تبلیغاتی حکومتی هم پشت ادعاهای آقای خامنه‌‌ای را گرفته و مدام درباره "جنبش اسلامی" مردم منطقه هیاهو می‌کنند.

سخنان آقای خامنه‌‌ای و دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که آنان هیچ درسی از قیام مردم منطقه نگرفته اند. همانطور که از قیام و جنبش سبز مردم ایران نتوانستند درسی بیاموزند. درست برعکس هیاهوی تبلیغاتی حکومتی در ایران٬ قیام‌های مردم کشورهای عرب در درجه نخست نشانه و نماد پایان دورانی بود که با انقلاب ایران در زندگی سیاسی منطقه آغاز شده بود. این قیام‌ها نشان داد که ظرفیت‌‌های انقلاب ایران و ایدئولوژی اسلامی برای تبدیل شدن به یک الگوی منطقه‌‌ای - جهانی خاتمه یافته است. تا پیش از کودتای 22 خرداد هنوز این ظرفیت‌ها وجود داشت. این کودتا آخرین ضربه‌‌ای بود که به امید مردم منطقه به الگوی جمهوری اسلامی وارد آورد. تا کودتای 22 خرداد جمهوری اسلامی همزمان از وجهه آیت‌الله خمینی همچون یک رهبر مردمی و ضدامپریالیست و وجهه محمد خاتمی همچون یک شخصیت منتخب مردم و دمکرات بهره می‌برد و در نزد مردم منطقه یک رژیم مردمی و دمکراتیک و ضدامپریالیست، در مقایسه با حکومت‌های دیکتاتوری مبارک و بن‌علی و صالح و شاه حسن و شاه حسین به حساب می‌آمد. جمهوری اسلامی همچنین از وجهه اختراعی برای احمدی نژاد چون چهره‌‌ای ضدامریکایی بهره می‌گرفت. با کودتای 22 خرداد و سرکوب خشن مردم همه اینها خاتمه پیدا کرد. معلوم شد که اطرافیان آیت‌الله خمینی و شخصیت‌های نظیر محمد خاتمی خود مغضوب و در اپوزیسیون این رژیم هستند و احمدی نژاد هم وجهه‌‌ای در داخل خود ایران ندارد و برای باقی ماندن بر سر قدرت ناگزیر از کودتا و سرکوب مردم کشور خویش است. همه الگوی جمهوری اسلامی یکباره به باد رفت.

نتیجه این شد که قیام مردم منطقه در یک خلا ایدئولوژیک شکل گرفت. در شرایطی که جنبش‌ها و ایدئولوژی‌های ملی و چپ از قبل ضعیف و سرکوب شده بودند؛ و ایدئولوژی اسلامی- ایرانی نیز با کودتای 22 خرداد به ورشکستگی دچار شده بود٬ این قیام‌ها بصورت جنبش‌های غیر ایدئولوژیک٬ بدون داشتن پرچمی مشخص و بر مبنای مسایل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی روزمره درآمدند. امری که موجب سرایت این قیام‌ها شده نه برخورداری از پرچمی واحد، بلکه روی دادن آنها در منطقه‌‌ای واحد است که وضعیت رژیم‌ها و مردم آن به یکدیگر بسیار شباهت دارند.

کودتای 22 خرداد و مقاومت مردم ایران در برابر آن، در شکلی که قیام‌های مردم منطقه به خود گرفت و همچنین در محتوا و سرعت پیروزی آن‌ها نقشی تعیین کننده داشت. اگر این جنبش‌ها پیش از این کودتا روی می‌داد شاید زیر پرچم اسلامی قرار می‌گرفت و می‌کوشید از الگوی جمهوری اسلامی تبعیت کند اما جمهوری کودتائی آقای خامنه ای هرگز نمی تواند چنین الگوئی شود. آنها باندازه کافی از استبداد و سرکوب و اختناق رنج برده اند و دیگر نیاز به تکرار آن در قالب جمهوری اسلامی آقای خامنه ای ندارند.

برفرض محال، اگر چنین نیز می شد، قطعا شکست فوری آن قابل پیش بینی بود، حال آن که در تونس و مصر شاهدیم که چنین نشده و چنین نیست. مردم منطقه می بینند که از یکسو تبعیت از الگوی جمهوری اسلامی احمدی نژادی- خامنه ای به اختلاف می‌انجامد و اجازه شکل گیری یک جبهه وسیع داخلی را نمی‌دهد و از سوی دیگر غرب و ایالات متحده امریکا بر امواج این اختلاف‌ها سوار شده و پایگاه خویش را دراین کشورهای نه تنها حفظ، بلکه تقویت می کنند.

واقعیت بر خلاف تصورات و گفته های رهبر جمهوری اسلامی، آنست که جمهوری اسلامی اگر هنوز و متاثر از انقلاب 57 هنوز هم اعتباری در منطقه داشت، با کودتای 22 خرداد خودکشی کرد و نقطه پایان بر این اعتبار گذاشت.

واقعیت اینست که اگر بجای دولت کنونی – احمدی نژاد- سکان قوه مجریه را شخصیت مورد اعتماد و وثوق مردم، یعنی مهندس موسوی بدست گرفته و یک دولت وحدت ملی در ایران شکل گرفته بود؛ آنگاه امریکا و غرب باید کاسه "چه کنیم؟" بدست می گرفتند، زیرا یکبار دیگر جمهوری اسلامی به الگوئی برای مردم منطقه تبدیل شده بود.

آقای خامنه‌‌ای می تواند هر تفسیری دوست دارد از قیام مردم منطقه داشته باشد، ولی واقعیت آنست که ایشان با کودتایی که کرد، هم امکان تبدیل شدن جمهوری اسلامی به الگوی قیام‌های منطقه‌‌ای را از بین برد٬ هم امکان اینکه یک ایران دموکراتیک بتواند در پی این قیام‌ها، به یاور آنها تبدیل شود را بر باد داد. یاوری که مفسر و توصیه کننده حفظ وحدت ملی و پرهیز از "خودی" و "غیرخودی" باشد و مردم منطقه از چنین دستآوردی برای انتخاب آن استفاده کنند.

آقای خامنه ای با گفتن اینکه قیام مردم منطقه ملهم از "ایران و اسلام" است در واقع دارد تصورات خود را جانشین واقعیات می کند، درعین حال که تلاش می کند پذیرش دردناک شکست قطعی سیاست های خود را در چنین تفسیری بسته بندی کند و در برابر بدنه حاکمیت و بویژه منتقدان رو به فرونی درون حکومتی قرار بدهد. چرا بدنه حاکمیت؟ زیرا شاید این بدنه را هنوز بتوان فریب داد، اما این حنا نزد مردمی که پنجه در پنچه نظام آقای خامنه ای افکنده اند رنگی ندارد.

 

 

 

                                راه توده  322        13 تیر ماه  1390

 

بازگشت