راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نقش آفرینی
اوباش و چماقداران
در کودتاها!

 

در دوران اخیر و بویژه پس از کودتای 22 خرداد که حکومت ناگزیر از بهره گیری از گروه های فشار و لباس شخصی ها برای سرکوب تظاهرات و اعتراضات مردمی شده٬ نام گروه های فشار نیز بر سر زبان ها افتاده و برخی می انگارند که این پدیده ای تازه یا مختص دوران پس از 22 خرداد است. البته خصلت گروه های فشار کنونی با خصلت آنها در دوران پس از دوم خرداد متفاوت است، همچنان که با خصلت این گروه ها در دوران پس از کودتای 28 مرداد تفاوت دارد. هر چند همه آنها بر زمینه شرایط نسبتا مشابهی متکی هستند.  

دربحبوحه دوران خاتمی که نام این گروه ها و حملات آنان به اجتماعات مطرح شده بود٬ راه توده به بررسی عملکرد تاریخی گروه های فشار پرداخت و آن را با دوران کودتای 28 مرداد مقایسه کرد:

راه توده در شماره 77 آبان ماه 1377با اشاره به پژوهش‌های انجام شده در این زمینه نوشت:

"گازایوسکی" یکی از پژوهشگران کودتای 28 مرداد بود. یکی از مقالات وی در شماره 19 مجله بین المللی مطالعات خاورمیانه در سال 1978 انتشار یافت. ببینیم آن چه که او نوشت، چرا و با چه نشانه هائی، نسخه ای تکراری است که هم اکنون در جمهوری اسلامی و تحت نام حزب ا لله و انصار حزب الله پیگری می شود. او به کمک اسناد می نویسد:

«برادران رشیدیان که به سازمان جاسوسی انگلستان "M.I.X" مرتبط بودند، می توانستند ده ها نفر را به خیابان ها به کشانند و از آنها علیه نیروهای مترقی استفاده کنند. آنها توانستند تخم نفاق و دو دستگی را در صفوف نیروهای ملی و مردمی به پاشند.»

گازیوسکی در رابطه با شبکه مطبوعاتی "بدامن" که از سوی سازمان سیا در ایران ایجاد شده بود، چنین می نویسد:

«بدامن، یک برنامه تبلیغاتی و سیاسی بود که از طریق شبکه ای به سرپرستی دو تن ایرانی با نام های رمز "نرن" و "سیلی" اداره می شد و ظاهرا بودجه سالانه ای معادل به یک میلیون دلار داشت. در بخش تبلیغات، "بدامن"، مقالات و کاریکاتورهای ضد کمونیستی تهیه و در اختیار جراید ایران می گذاشت. هم چنین پخش کتب و نشریاتی در انتقاد از اتحاد جماهیر شوروی و حزب توده (ایران) و شایعه پراکنی و غیره را انجام می داد. بخش عملیات که باصطلاح "سیاه" نام داشت، در جهت رو گردانی ایرانیان از حزب توده ایران، وسیله گروه های مزدور خیابانی، برای درهم ریختن تظاهرات توده ای ها و کمک های مالی به سازمان های راست گرای ضد کمونیست، مانند احزاب "سومکا" و "پان ایرانیسم" که پیوسته در خیابان های تهران با دستجات توده ای زد و خورد می کردند، رهبری می شد.»

"سئوال اکنون این است، که آیا تمام آن توطئه هائی که در سال های اول پیروزی انقلاب علیه حزب توده ایران و نیروهای مترقی و ملی به اجرا گذاشته شد و آن چه که طی دو سال پس از کودتای 22 خرداد علیه جنبش نوین مردم ایران قاطعانه از سوی شکست خوردگان انتخابات دوم خرداد پیگیری می شود، سناریوئی تکراری با آدم ها و کارگزاران جدید نیست؟ اگر هست، آنها که در حاشیه حکومت آن را حدس می زنند و یا نشانه هائی از آن را در اختیار دارند، برای خنثی سازی این توطئه ها، از همه تجربه گذشته ای که به کودتای 28 مرداد ختم شد، بهره می گیرند؟"

به شرح رویدادهای 26 مرداد سال 32 از قلم گازایوسکی توجه کنیم:

«"نرن" و "سیلی" دستجات متعددی را اجیر کردند و روز 17 اوت (26 مرداد) با سر دادن شعارهای حزب توده و حمل آرم هائی که در آنها شاه تقبیع و سرزنش شده بود (مرگ بر شاه)، در خیابان های تهران به راهپیمائی پرداختند. این جمعیت "قلابی" که عصر روز قبل مبلغ 50 هزار دلار دستمزد آنها وسیله یکی از ماموران "سیاه" به "نرن" و "سیلی" پرداخته شده بود، وظیفه داشتند با ایجاد بیم و هراس از خطر به قدرت رسیدن توده ای ها، موقعیت سرلشگر زاهدی را تقویت کنند...» (ص 35 کتاب)

حال نباید پرسید"هزینه انصار حزب ا لله از کجا تامین می شود؟" و چماقداران به کجا وصل اند؟ گازایوسکی، سپس حوادث روز 28 مرداد را چنین توضیح می دهد:

«... صبح روز چهارشنبه 19 اوت (28 مرداد) دو تن از ماموران "سیا" با "آرامش" ملاقات کردند و مبلغ 56 هزار دلار در اختیار او گذاشتند که به کاشانی (آیت ا لله) بدهد. چنین به نظر می آید که کاشانی ترتیب آن را داد که یک گروه ضد مصدقی از ناحیه بازار به مرکز تهران روانه گردد. احتمالا دسته های مشابهی نیز مستقلا توسط رشیدیان ها، نرن و سیلی و هم چنین از طریق آیت ا لله بهبهانی و شعبان بی مخ سازمان داده شد...» (ص 36 کتاب)

این اطلاعات تاریخی را باید با نقشی که اکنون امثال آیت ا لله خزعلی، آیت الله مصباح یزدی و یا آیت الله جنتی و سید معمم و حقه بازی بنام احمد خاتمی و یا آیت الله شیخ محمد یزدی در جمهوری اسلامی بر عهده دارند، مقایسه کرد، تا به عمق تکرار فاجعه پی برد. به این فاجعه باید نقش آفرینی سردارانی از نوع سرتیپ پاسداران ذوالقدر نیز اشاره کرد که در کنار حسین طائب و محسنی اژه ای مثلث سرکوب را هدایت کرده اند و پل ارتباط آنها با رهبر جمهوری اسلامی، آقا مجتبی، پسر آقای خامنه ای بوده و هست که او را همانگونه آلت دست کردند که سید احمد خمینی را در زمان رهبری آقای خمینی آلت دست کردند و سرانجام نیز به زیر خاکش فرستادند.

 

 

 

                                راه توده  325        3  مرداد ماه  1390

 

بازگشت