ادامه حاکمیت کنونی
همه نیروهایی که دستشان به خون آلوده نیست و مرتکب جنایت خاصی نشدهاند باید به جنبش نجات ایران از بحران و حاکمیت کنونی جلب میدان مبارزه و مقاومت شوند. هیچ نیرویی به تنهایی نمی تواند ایران را نجات بدهد. طبیعی است که نوع مبارزات مردم را رژیم حاکم بر مردم تحمیل میکند. مردم آرزو دارند از طرق عادی این دگرکونی آغاز میشد و کشور نجات مییافت، اما این امکان روز به روز و حادثه پس از حادثه ضعیف تر میشود و به جای آن، نگرانی از تجزیه کشور و حاکم شدن هرج و مرج بیشتر میشود. به شهادت همه مردمی که درایران زندگی میکنند، ادعای حاکمیت برای اداره کشور ادعائی پوچ است. امروز جمهوری اسلامی پس از 32 سال عملا در اداره کشور درمانده و بخشی از انگیزه آن برای چسبیدن به ارتجاع و استبداد مذهبی به دلیل همین درماندگی است. حکومت حتی قادر به پاسخگوئی به نیازهای امنیتی کشور هم نیست و به همین دلیل، استمرار این حکومت و این وضع بطور بالقوه تجزیه ایران را ممکن میسازد. سرکوب اقوام و طرفداران مذاهب گوناگون نیز به این روند شدت میبخشد و واگرایی و گریز از مرکز تیرههای ایرانی را افزایش میدهد. این وضع را فاجعه دیگری کامل میکند و آن نیست مگر توهم قدرتی که حاکمیت دچار آن شده است. چنان که خود را جانشین اتحاد شوروی سابق ارزیابی میکند و تصور کرده میتواند نظم بین الملل را بهم ریخته و از بنیاد گرایی تشیع بعنوان اهرم این توهم استفاده کند. کافی است به سخنرانیهای آقای خامنهای ظرف بیست و یک سال گذشته دقت کنیم. دراین سخنرانیها، مرحله به مرحله، این توهم افزایش یافته است. به همان اندازه که آثار انعطاف دیپلماتیک یا حتی قبول منافع و مصالح ملی و حقوق مردم مرحله به مرحله کمتر شده است. او پرخاشگری و ماجراجویی را جانشین هر نوع تعقل کرده است. تجربه تاریخی نشان داده که حتی اروپا نیز زمانی پیشرفت کرد که از خواب حکومت آسمانی کلیسا بیدار شد و قدرت را زمینی کرد و فلاسفهای مانند ولتر "بنیان های" حکومت پاپها را زیر سوال بردند و بورژوارزی منافع خود را در رهایی از کلیسا یافت. مقاومت جمهوری اسلامی در مقابل بخشهایی وسیعی از مردم و نیز ادامه فقر گسترده و نارضایتیهای اقتصادی، کشور را هم اکنون نیز دچار بحران عمیق کرده است. |
راه توده 299
13 دیماه 1389