راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سلطان زاده

استبداد، به حزب توده ایران

فرصت بازبینی تحلیلی تاریخ را نمی دهد

راه توده از این شماره انتشار کتاب ارزشمند "توسعه اقتصادی ایران و امپریالیسم انگلستان" اثر آوتیس میکاییلیان - سلطان زاده را آغاز می‌کند. سلطان زاده از بنیانگذاران حزب کمونیست ایران بود. با کمال تاسف در جریان تصفیه‌‌های دهه 1930 (دوران استالین) تیرباران ‌شد ولی پس از درگذشت استالین از او اعاده حیثیت شد. او با اتحاد شوروی بر سر ارزیابی از رضا شاه اختلاف داشت و رضاشاه را از ابتدا مرتجع می دانست. درجریان انقلاب گیلان نیز مخالف همکاری کمونیست ها با میرزا کوچک خان بود. طبری می نویسد: "در میان کمونیست های ایرانی صاحب نظران مجربی از قبیل سلطان زاده، نیک بین و دیگران بودند؛ اما سرشت متضاد و پیچیده رژیم (رضا شاه) در آغاز بسختی قابل تشخیص بود."

 

 

راه توده از این شماره انتشار کتاب ارزشمند "توسعه اقتصادی ایران و امپریالیسم انگلستان" اثر آوتیس میکاییلیان - سلطان زاده را آغاز می‌کند.

سلطان زاده از بنیانگذاران حزب کمونیست ایران بود. به سال 1268 در مراغه متولد شد. گفته می‌شود پدرش یک نجار مسلمان، و مادرش رختشویی مسیحی بود. سلطان زاده پس از پنج سال تحصیل در مراغه به مدرسه ارمنیان در نزدیکی ایروان در ارمنستان فرستاده شد. در18 سالگی در جنبش سوسیال دموکراسی قفقاز شرکت کرد و درسال 1913 عضو حزب بلشویک شد.

سلطان زاده از بنیانگذاران حزب عدالت در ایران بود و پس از انقلاب اکتبر در اولین کنگره حزب کمونیست ایران در ژوئن 1920 شرکت داشت. سپس به عنوان نماینده حزب در دومین کنگره کمینترن شرکت کرد و به عضویت هیئت اجراییه کمینترن در آمد. وی چنانکه در متن کتاب امده است دو بار با لنین ملاقات و از او درباره جنبش انقلابی در کشورهای خاور سئوال‌‌هایی طرح کرده است که به گفته وی مبنای تزهای کمینترن در مسئله ملی و مستعمراتی قرار گرفت.

سلطان زاده به داشتن نظریات چپ روانه معروف است و از جمله در جریان جنبش انقلابی در گیلان با نظرات و مشی حیدر عمواوغلی که خواهان همکاری با میرزا کوچک خان بود مخالفت کرد. در جریان اختلاف نظر درون حزب کمونیست ایران بر سر ارزیابی رضاشاه وی به جناحی از حزب تعلق داشت که رضاشاه را ارتجاعی و واپسگرا ارزیابی می‌کرد و با برخی نظریات مطرح شده در مطبوعات وقت شوروی که رضاشاه را ملی و ضدامپریالیست معرفی می‌کردند سرسختانه مبارزه کرد.

احسان طبری در کتاب "ایران در دودهه بازپسین" با اشاره به بحث های حزب کمونیست ایران و راه حل چپگرایانه آن می نویسد: "اینک پس از گذشت دهه ها و حل شدن مسئله، انتقاد کردن این راه حل ها آسان است. ولی باید دشواری کمونیست ها را دید. علت تنها در اطلاع تئوریک نبود. در میان کمونیست های ایرانی صاحب نظران مجربی از قبیل سلطان زاده، نیک بین و دیگران بودند. سرشت متضاد و پیچیده رژیم (رضا شاه) در آغاز بسختی قابل تشخیص بود." 

وی همچنین می نویسد: "کنگره دوم حزب کمونیست برای ترویج مارکسیسم تصمیماتی گرفت که تحت نظر سلطان زاده و مرتضی علوی اجرا شد و آن ایجاد انتشارات ادواری و ترجمه های مارکسیستی با کمک کمینترن و احزاب کمونیست آلمان و اطریش در این کشورها بود."

سلطان زاده در همین سال‌‌ها علاوه بر نوشتن چندین کتاب در ایجاد انستیتوی بانکداری شوروی مشارکت کرد و مقامات مهمی در حزب و دولت شوروی داشت. سلطان زاده با کمال تاسف در جریان تصفیه‌‌های دهه 1930 (دوران استالین) تیرباران ‌شد ولی پس از درگذشت استالین از او اعاده حیثیت شد.

هنوز کار اندکی بر روی زندگی و آثار سلطان زاده انجام گرفته و بخشی از آنچه شده بیشتر با هدف دامن زدن به اختلاف و بهره گیری از این یا آن نظر وی برای تسویه حساب و درگیری و تفرقه بوده است. آنچه با روح و زندگی سلطان زاده به کلی بیگانه است. با کمال تاسف، دوران فعالیت علنی حزب توده ایران در سالهای پس از انقلاب بهمن 57 بسیار کوتاه بود. با یورش ناجوانمردانه به حزب ما، این امکان که حزب فرصت یابد به این نوع مسائل بپردازد و از پژوهشگران توده ای و محققان علاقمند به تاریخ واقعی جنبش کمونیستی و توده ای ایران برای تدوین و انتشار این نوع آثار استفاده کند ممکن نشد. باید امیدوار بود که در آینده پژوهشگران‌‌ بی طرف و بی غرض بتوانند سایه روشن‌‌های زندگی این رزمنده و انقلابی حقیقت پژوه را بر خوانندگان ایرانی آشکار کنند.

کتاب "انکشاف (توسعه) اقتصادی ایران و امپریالیسم انگلستان" که در اینجا با اندکی تلخیص و اصلاح باز نشر می‌شود در سال 1930 در مسکو چاپ شد. این اثر به ترجمه ف. کوشا در سال 1383 در تهران از سوی انتشارات مازیار منتشر شد. * کتاب علیرغم هر نظری که درباره این یا آن ارزیابی نویسنده داشته باشیم یکی از علمی ترین، مستدل ترین و دست اول ترین مدارکی است که درباره دهه اول به قدرت رسیدن و سلطنت رضاشاه منتشر شده است. 

 

 

* خ. شاکری و ف. کشاورز در یادداشتی متذکر شده اند که این کتاب در ابتدای انقلاب توسط آنان ترجمه و به انتشارات مازیار سپرده شد. به گفته آنان انتشارات مازیار از نشر کتاب و باز پس دادن ترجمه سرباز زد و سرانجام آن را در سال 2004 با نام جعلی ف. کوشا منتشر کرد.

 
 

 

توسعه اقتصادی ایران

و امپریالیسم انگلستان

 

 

فهرست مطالب

 

پیشگفتار مولف

فصل یکم

اقتصاد ایران معاصر

فصل دوم

قرارداد سال 1919 میان انگلستان و ایران و کودتای فوریه سال 1921

فصل سوم

رضاشاه پهلوی و «بهشت سرمایه داری» او

فصل چهارم

پایه‌‌های اجتماعی- اقتصادی سلطنت رضاشاه پهلوی

فصل پنجم

اتحاد انگلستان و شاه و مجلس «آزاد»

فصل ششم

رژیم جدید و مساله توسعه سرمایه داری در ایران

فصل هفتم

امتیاز انگلستان و به اسارت کشیدن ایران توسط انگلستان

فصل هشتم

نقشه عظیم امپریالیست‌‌های انگلیسی و آغاز اجرای این نقشه‌‌ها

فصل نهم

روابط اقتصادی در کشاورزی و قوانین کشاورزی رژیم جدید.

فصل دهم

جنبش انقلابی مردم و جنبش دهقانی

فصل یازدهم

جنگ نزدیک آینده علیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و نقش ایران رضاشاهی.

فصل دوازدهم

راه‌‌های توسعه ایران. آیا گذشت از مرحله توسعه سرمایه داری برای ایران ناگزیر است؟

 


 

 

پیش گفتار

اثر حاضر، تا اندازه ای، اثری جدلی است. این مساله صرفا ناشی از خواست مولف دایر بر ارائه یک ارزشیابی انتقادی از عقاید و تئوری‌‌های مربوط به ایران «جدید و نو» می‌باشد که در 2-3 سال اخیر مطبوعات شوروی از آن پر است.

لازم است، یک بار و برای همیشه به بحث در باره «نقش مترقی و صنعتی کننده» رضاشاه پهلوی در ایران خاتمه داده شود.

گویا، اکثر مولفین و «متخصصین» مسائل ایران- که در مدت زمان فوق الذکر در مطبوعات اظهار عقیده کرده اند- نتایج خود را بر اساس آمار رسمی منابع ایرانی به دست آورده اند. لیکن، در این منابع، واقعیات به خاطر گمراه ساختن افکار عمومی داخل و خارج کشور، عمدا تحریف شده است.

اما «متخصصین» ما در مسائل ایران- که علاوه بر این، مدعی «مارکسیست» بودن نیز می‌باشند- این حیله ساده شاهنشاه آینده ایران را درک نکردند. راستی، چگونه ممکن است، رضاشاهی را که خود انگلیسی‌‌ها برگزیده اند، دفعتا علیه دسائس آن‌‌ها به مبارزه برخیزد؟ گره مساله در این است، که اکثریت این «متخصصین» از مارکسیسم و از شناخت حقیقی اوضاع ایران به یک اندازه دور بودند. مگر این نیست که مارکسیست باید فقط حقایق عینی را در نظر به گیرد و نه «افسانه های» مامورین خود فروخته شاه را. حقایق عینی به طور وضوح نشان می‌داد که انگلیسی‌‌ها رضاخان را ‌‌ بی محاسبه جلو نیانداخته اند. حقایق عینی نشان می‌داد، که رضاخان در جهت منافع امپریالیست‌‌های انگلیسی و، بیش تر اوقات، به دستور مستقیم و با موافقت آنان عمل می‌کرد.

اگر تا سال 1925، هنوز می‌شد تا اندازه‌ای در این باره تردید داشت، از اواخر سال 1925، به خصوص، دیگر مساله وابستگی رضاشاه به انگلستان کاملا روشن بود، مولف کتاب حاضر، در سال 1925، در نطق خود در جلسه جامعه ایرانیان، جمهوری بازی دروغین رضاشاه و کوشش او را به خاطر گرفتن تاج و تخت «شاهنشاهی» خاطر نشان کرده است. مولف، در همان نطق، تاکید می‌کرد که تمام این کارها با موافقت و مساعدت انگلستان انجام می‌گیرد.

از آن زمان، تقریبا چهار سال گذشته است. در طول این مدت، جزوه‌‌ها و مقالات زیادی منتشر شده که هنوز هم عمل این جلاد واقعی انقلابیون ایرانی را نادرست تشریح می‌کند.

هدف کتاب حاضر روشن نمودن واقعیت ایران- آن چنان که هست- و ارزشیابی مارکسیستی صحیح از فرآینده‌‌های اقتصادی و اجتماعی است.

مولف


 

 

 

فصل یکم

 

اقتصاد ایران معاصر

 

 

فرمان مشروطه مظفرالدین شاه در سال 1906 و آخرین پیشرفت‌‌های اقتصادی. کشیده شدن ایران به مدار اقتصاد جهانی. رشد تجارت خارجی. اقلام عمده صادرات و واردات. تجارت ایران با کشورهای گوناگون. تجارت ایران با روسیه از سال 1840 تا سال 1926. فروپاشی اقتصاد فئودالی و گسترش حیطه عمل سرمایه تجاری- ربائی در کشاوری. مبارزه میان انگلستان و روسیه به خاطر غصب ایران. ا.ج.ش.س. و تغییر جهت از طرف مالکان و بورژوازی کمپرادور.

 

 

مظفرالدین شاه در سال 1906، تحت تاثیر فشار جنبش اجتماعی و تحت تاثیر انقلاب روسیه، مصمم شد، سنت کهن را شکسته و به خاطر استقرار «صلح و آرامش» در کشور و تحکیم و تثبیت پایه‌‌های حکومت «اجازه فرماید» تا فرمان تشکیل مجلس صادر شود (اوت 1906). مجلسی که در آن نمایندگان شاهزادگان، روحانیت، اشراف، زمین داران محترم، تجار و غیره بتوانند احتیاجات و عقاید خود را بیان کنند. مجلس، در سپتامبر سال 1907، شاه را مجبور ساخت، «متمم قانون اساسی» را امضا کند. «متمم قانون اساسی» در واقع مشروطیت، و جایگزین منشوری بود که مظفرالدین شاه به اتباع خود «اعطا» کرده بود. اصل 26 این متمم اعلام می‌داشت که «منشاء قدرت کشور ملت است». در اصل 44 تصریح می‌شد که «وزراء در اذای اعمال خود در برابر مجلسین مسئولند». در اصل 27 و 28  آمده بود که «تفکیک کامل بین قوه قانون گزاری، قضایی و مجریه مستقر و باید برای همیشه حفظ گردد.»

اگر اضافه کنیم که انتخابات می‌بایست برحسب سیستم چهارگانه: عمومی، مستقیم، متساوی و مخفی انجام گیرد، آن وقت معلوم می‌شود که چرا انقلابیون ایرانی، در مدت چهار سال (از سال 1907 تا سال 1911)- یعنی تا زمانی که، سرانجام، اکثریت آنان توسط قزاقان تزاری و ایرانی در شهرهای رشت، تبریز، مشهد و دیگر شهرها به دار آویخته شدند- با چنان جدیتی از نظام دموکراتیک جدید، در مقابل دسائس محمدعلی شاه دفاع می‌کردند.

این اقدامات مظفرالدین شاه نتیجه هوسبازی او نبود، بلکه نتیجه منطقی موقعیت عینی بود که ایران از آغاز سال 1885 به بعد در آن قرار گرفته بود.

در عرض این 25 سال، پیشرفت‌‌های اقتصادی بسیار بزرگی در ایران به وقوع پیوسته بود. فرآینده فروپاشی اشکال اقتصاد طبیعی و ریشه دواندن روابط پولی- کالائی در کشور، در برابر سلسله قاجار- در عین این که زندگی اقتصادی کشور با گام‌‌های سریع پیش می‌رفت- مسائلی را مطرح می‌ساخت، که شاه قدرت حل آن را در خود نمی‌دید.

چنان که همه می‌دانند، تغییر راه‌‌های تجاری جهانی و، به ویژه، کشف راه دریائی به هند، باعث رکود بسیار عمیق اقتصاد ایران- که زمانی شکوفا بود- گشت. ایران که در آن زمان، مهم ترین راه تجاری رابطه بین شرق و غرب بود در اوضاع و احوال بسیار وخیمی قرار گرفت و تا چند قرن نتوانست از زیر این ضربه مهلک قد راست کند. شرائطی که ایران را به مدار اقتصاد جهانی کشاند، از آغاز دهه 80 سده پیش- یعنی پس از تصرف ماورای قفقاز و ترکستان توسط تزاریسم روسیه و تاسیس خط آهن تا مرزهای ایران و توسعه اقتصاد ماورای قفقاز، به خصوص، صنایع باکو و تمام روسیه- بوجود آمد. روسیه نه تنها متقاضی بزرگ فرآورده‌‌های کشاورزی ایران بود، بلکه، به راه ترانزیت میان ایران و کشورهای اروپا نیز مبدل گردید.

 

     در 27 سال گذشته، تجارت خارجی ایران بدین ترتیب توسعه یافته است:  

 

طبیعی است که چنین رشد سریعی در تجارت خارجی فرآیند فروپاشی اشکال اقتصادی طبیعی را شدت می‌بخشید. لیکن، از طرف دیگر، کسری دائمی ترازنامه تجارت خارجی، کشور را شدیدا تضعیف و، تقریبا، مانع پیشرفت سریع صنعتی آن می‌شد. کافی است یادآور شویم که کسری توازن تجارت خارجی در طول سال‌‌های 1900- 1920 به پیش از 5/2 میلیارد قران بالغ گردید.

این وضع در واقع، پس از سال 1925 نیز تغییری پیدا نکرد.

اگر چه صادرات- به خاطر توسعه امتیاز نفت انگلیس- از این زمان، ظاهرا، سال به سال افزایش می‌یافت، لیکن، در واقع، تاثیر منفی کسری ترازنامه تجارت خارجی در توسعه اقتصادی کشور ادامه داشت. محاسبه زیرنقش ناچیز صادرات نفت را در اقتصاد ایران نشان می‌دهد: صادرات نفت جنوب در سال 28- 1927 معادل 601000 هزار قران بود، که تقریبا همه آن، به انگلستان و مصر صادر شده بود. در آمد صادرات نفت، به طور کامل به ایران باز نمی‌گردد. دولت ایران فقط 16% از سود خالص را دریافت می‌کند. سهم دولت ایران از کل سود که در سال 28-1927 به 344 میلیون قران بالغ می‌گردید، معادل با 55 میلیون قران بود. یعنی 289 میلیون قران، در اختیار شرکت باقی می‌ماند. البته، این مبلغ، به جیب سهامداران سرازیر می‌شد و به ایران باز نمی‌گشت. نیمی دیگر از درآمد نفت،

(289-600) = 311 میلیون قران، صرف پرداخت مخارج کرایه کشتی و خرید ماشین آلات صنعت نفت می‌گردید. طبق قرارداد، انگلستان، در ازای ورود این ماشین‌‌ها هیچ نوع عوارض پرداخت نمی‌کرد. (1) اگر در نظر بگیریم که ناوگان نفتی به خود شرکت متعلق بود، و شرکت با تعیین عمدی قیمت‌‌های گزاف حمل نفت، به طور مصنوعی سود خالص و در نتیجه سهم دولت ایران را کاهش می‌داد روشن می‌گردد، که از بهای کل صادرات نفت فقط 35 تا 40% آن (به صورت مزد کارگران و کارمندان، سهم دولت ایران از سود و جز این ها) به ایران باز می‌گردید. اما نفت، 50% صادرات ایران را تشکیل می‌داد (در سال 28- 1927 از ارزش کل صادرات که به 1060411 هزار قران بالغ می‌شد 600 میلیون قران سهم نفت بود).

با در نظر گرفتن آن چه که ذکر شد، صادرات واقعی ایران در سال 28-1927 را می‌توان 700 میلیون قران دانست.

 

 

به این دلیل است که صدور نفت را نمی‌توان صدور واقعی کالا از طرف ایران دانست. کسری ترازنامه تجارت خارجی هم، به همین مناسبت، به اهمیت خود باقی مانده و باعث فقر بیشتر کشور می‌گردید. (2)

 

برای درک گنجایش بازار ایران و نیز درک دورنما و امکانات توسعه صنایع گوناگون، آشنایی با ترکیب کالاهای صادراتی و وارداتی‌‌ بی اندازه جالب است.

 

 

بدین ترتیب، پارچه نخی، شکر و قند و چای، مهم ترین اقلام واردات ایران می‌باشد 50 تا 60% تمام واردات را این سه نوع کالا تشکیل می‌دهد. از لحاظ اهمیت، سپس به ترتیب، غلات- که به مناسبت کمبود محصول برخی از مناطق وارد می‌شود- نفت و مشتقات آن، نخ، پشم و سرانجام برنج قرار دارد. برنج، به طور عمده، از هند برای جنوب ایران وارد می‌شود، زیرا به مناسبت بدی راه‌‌ها حمل برنج اضافی شمال به جنوب مشکل است.

بنا بر جدول فوق،  نفت و مشتقات آن، قالی، خشکبار، پنبه، پشم، برنج و تریاک، در سال 28- 1927 قریب 85 تا 90% تمام صادرات را تشکیل می‌دادند. در عین حال، صدور نفت و مشتقات آن از سال 14-1913 به این طرف، تقریبا 30 برابر، و صدور قالی 3 برابر افزایش پیدا نموده و صدور تریاک و پشم تقریبا بدون تغییر مانده است.

در باره اهمیت کشورهای گوناگون در تجارت خارجی ایران، قبل از هر چیز، باید خاطر نشان کرد، که آمار تجارت ایران مربوط به سال‌‌های 28-1927، نسبت به سال‌‌های قبل، بنابر اصول دیگری تنظیم گردیده. تا ماه مارس سال 1927، چرونتس (واحد پول در روسیه و سپس در شوروی .م) معادل با 57 قران و 50 دینار و از ماه مارس سال 1927 به بعد- به دستور وزارت مالیه- اداره گمرکات آن را معادل 29 قران و 40 دینار حساب می‌کند. ضمنا، صدور نفت انگلیس، در آمار، به طور جداگانه مشخص نمی‌شود و تمام آمار صادرات سال‌‌های گذشته نیز صادرات را همراه صدور نفت نشان می‌دهد. این مساله، باعث می‌شود که تصویر واقعی تجارت خارجی ایران، به مقیاس زیادی، نادرست منعکس گردد.

 

بنا به داده‌‌های ایران جدول، انگلستان، هند و مصر مبلغ 528 میلیون قرآن کالا از ایران وارد و 400 میلیون قران کالا به ایران صادر می‌کنند. در ضمن، به نظر می‌رسد که مصر از ایران فقط کالا وارد می‌کند و صادراتی به این کشور ندارد. در عین حال، همه کس می‌داند، که 70% واردات این سه کشور از ایران، منحصرا، از فرآورده‌‌های شرکت نفت انگلیس و ایران تشکیل شده است.

بدین ترتیب، جمع صادرات و واردات ایران، در عرض یک ربع قرن، قریب 4 برابر، و با در نظر گرفتن صادرات نفت، حتی قریب 5/5 برابر افزایش یافته است. این امر، تدریجا به ویژه، در نواحی شمالی ایران- که از ثروتمندترین نواحی ایران می‌باشد- باعث اختلال اقتصاد طبیعی و بسط روابط سرمایه داری گردیده است. شمال ایران به خاطر داد و ستد زیاد با روسیه تدریجا جان می‌گیرد و در بسیاری از مناطق، کشت‌‌های صنعتی جدیدی رایج می‌گردد، که قبلا، یا اصلا وجود نداشت و یا، به مقیاس بسیار کمی کشت می‌شد. در این مناطق مزارعه پنبه مرسوم و تولید ابریشم به شدت رشد می‌کند. کشت درختان میوه و تولید خشکبار با سرعت هنوز بیش تری توسعه پیدا می‌کند و صادرات این کالا‌‌ها سال به سال افزایش می‌یابد. نواحی شمالی ایران، از لحاظ گذار به شکل روابط اقتصاد پولی- کالایی همیشه مقام اول را حائز بوده است. این امر، به ویژه، از توسعه داد و ستد تجارتی، میان روسیه و ایران ناشی می‌گردد.

کافی است به گوئیم که در سال 1913، 66% کل صادرات و 55% کل واردات ایران با روسیه انجام می‌گرفته و سهم بقیه کشورها در کل تجارت ایران 34% بوده است.

 

جدول ذیل، اهمیت بسیار زیاد تجارت ایران با روسیه را نشان می‌دهد.

 

 

 

 

پر واضح است، که روابط کالائی- پولی که با چنین شدتی مستقر می‌شد، باعث افزایش شدید قیمت زمین‌‌ها می‌گردید. به این مناسبت، ما، دائما، شاهد سرازیر شدن «سرمایه تجاری- ربائی» به طرف بخش کشاورزی هستیم. سرمایه داران تجاری – ربایی، با استثمار نامحدود توده‌‌های دهقان امکان داشتند نرخ سود مطلوب خود را از زمین به دست آورند و به این مناسبت با رغبت زمین می‌خریدند.

سودآوری کشاورزی، باعث شد ک سوگلی‌‌های شاه، تیول داران و غیره زمین‌‌ها را غصب کنند. در برخی موارد، املاک بزرگ فئودالی، به قطعات کوچک تقسیم و توسط تجار و رباخواران خریداری و مالکیت فئودالی زمین- که قبلا مساحت عظیمی را در بر می‌گرفت- تدریجا، تقسیم و کوچک می‌شود.

لیکن، این تغییرات، در شیوه تولید، تقریبا، اثری ندارد. فئودال، در بعضی مناطق- تحت تاثیر توسعه روابط اقتصاد کالائی- پولی - خود راسا، برای بازار و، به طور عمده، برای بازار خارجی تولید می‌کند (به عنوان مثال می‌توان از خان ماکو نام برد). از طرف دیگر، مالک نوع جدید، خیلی زود تمام امتیازات فئودال قدیم را از «شاهنشاه» دریافت می‌کند و، به این مناسبت، تفکیک روابط فئودالی، از روابط اقتصاد مالک نوع جدید بسیار مشکل است.

رشد گردش کالا، بدین ترتیب، باعث می‌شود که به جای اقتصاد طبیعی، اشکال اقتصاد کالایی- پولی معمول گردد. لیکن، ستم اجتماعی- اقتصادی و ستم طبقاتی، بیش از پیش محسوس می‌گردد زیرا، در حالی که، شیوه کار کشاورزی به شکل سابق باقی مانده است، مالک جدید، که حریص تر از ارباب قدیم است دهقانان را با شدت بیش تری استثمار می‌کند. در چنین شرائطی، خرده مالکان نیز دائما لطمه می‌بینند. خرده مالک، برای حفظ قطعه زمین خود- که مالک «جدید» و یا ارباب «قدیم» می‌خواهند از او بگیرند- اغلب مجبور می‌شود آن را وقف کند، تا بدین ترتیب، حداقل، حق استفاده دائمی از زمین را برای خود محفوظ نگاه دارد. در تاریخ املاک موقوفه ایران، راجع به این مساله، اطلاعات زیادی موجود است. مساحت بسیاری از این املاک در مدت کوتاهی چند برابر گشته است.

چنین بود، وضعی را که اشکال اقتصاد کالایی- پولی بوجود آورد. سلسله قاجار، به طور عمده، بر مالکان متکی بود. بنابراین، تحولات درون ترکیب زمین داران (فئودال یا تاجر تبدیل شده به مالک و یا مالکی که زمین را از دولت پاداش گرفته بود) در این واقعیت تغییر نمی‌داد که اشرافیت ارضی، همواره، تکیه گاه اصلی سلسله قاجار بود. روحانیت، به ویژه قشر فوقانی آن، تکیه گاه دیگر سلسله قاجار بود. ولی باید متذکر شد، که قشر تحتانی روحانیت ایران- در اکثریت خود زندگی مشقت باری دارد و امور خود را به سختی می‌گذراند و از بخشش های مردم استفاده می کند. حساب قشر فوقانی روحانیت جدا است. این قشر در کنار قشر اشرافیت ارضی، صاحب بزرگ ترین املاک است، و به علاوه، امور تمام زمین‌‌های موقوفه را در اختیار و در امور سیاسی مملکت نقش حساسی دارد.

اما، توسعه اقتصادی ایران به آرامی کشورهای دیگر انجام نمی‌گرفت. ایران، در طول قرن 19، صحنه برخورد منافع روسیه تزاری و انگلستان بود. مبارزه میان روسیه و انگلستان، بویژه، در آغاز قرن بیستم بالا گرفت و در سال 1907 منجر به تقسیم ایران به مناطق نفوذ گردید.

روسیه تزاری، مانند انگلستان، در جریان انقلاب سال‌‌های 9- 1906 مصممانه از سلسله قاجار حمایت می‌کرد. روسیه، با ورود قشون خود، حتی، انقلاب ایران را خفه کرد. انگلستان، کوشش می‌کرد، تا در این فاصله، جنوب ایران را تصرف کند. طبقات ثروتمند ایرانی در مناطق شمالی، به ویژه، اشرافیت ارضی – که صاحب قسمت اعظم زمین‌‌های قابل کشت می‌باشند- به خاطر موقعیت اقتصادی خود- به استثنای عده قلیلی- طرفدار روسیه بودند. طرفداران اشرافیت ارضی از روسیه به این خاطر بود که فقط با کمک بازارهای روس، مالکین شمالی می‌توانستند نفس راحت بکشند. بسته شدن بازارهای روسیه بر روی کالاهای صادراتی ایران به معنای ورشکستگی کامل زمین داران بزرگ بود به این دلیل است که، در ایران، در طول قرن 19، ما شاهد مبارزه دو گرایش در داخل این طبقه می‌باشیم. مالکین شمالی و به همراه آنان، تمام صادر کنندگان و وارد کنندگان، یعنی عمده فروشانی که با صدور و ورود کالا سرو کار داشتند، تا سقوط تزاریسم، طرفدار روسیه بودند. لیکن، در مناطق جنوبی، منافع زمین داران محلی و منافع خان‌‌ها با امپریالیسم انگلستان در هم می‌آمیختند و به این مناسبت، در جنوب طرفدار انگلستان بودند. و اما، در درون بورژوازی تجاری ایران باید تقسیمات دیگری را نیز در نظرگرفت. استفاده زیاد و‌‌ بی جا از کلمات «بورژوازی تجاری» باعث می‌شود که سرانجام، برای بسیاری مفهوم این کلمه مبهم بماند. آیا این بورژوازی مترقی است یا ارتجاعی، بالقوه صنعتی کننده است و یا چیز دیگری. چنان که همه می‌دانند، بورژوازی تجاری، به طور کلی، نقش واسطه را ایفا می‌کند. اما در شرایط کشورهای مستعمره، این بورژوازی، دارای یک ویژگی خاص نیز می‌باشد و آن این که: این بورژوازی واسطه در داخل کشور نیست، زیرا مناسبات سرمایه داری بسیار ضعیف است. در چنین شرایطی او، واسطه بین تولید کننده خارجی و مصرف کننده داخلی است. موقعیت ویژه او، ماهیت طبقاتی او را نیز مشخص می‌سازد، تا آنجایی که منافع اقتصادی این عناصر بورژوازی تجاری با سرمایه داری خارجی آمیخته است، اینان، فقط و فقط هادیان منافع سرمایه داری خارجی در اقتصاد داخلی کشور خود هستند. تجار عمده فروش ایرانی - مانند کمپرادورهای چینی - تقش واسطه بین تولید کننده خارجی و مصرف کننده داخلی را اجرا می‌کنند. وقتی از بورژوازی ایران، به عنوان بورژوازی تجاری صحبت می‌شود، این تفاوت را همیشه باید در نظر داشت.

بنابراین واضح است که اکثریت بورژوازی تجاری شمال - این غولان تجارت و صادرات که معاملات بسیار بزرگی انجام می‌دادند- متمایل به روسیه بودند. اغلب این تجار، یعنی بزرگ ترین صادر کنندگان و واردکنندگان – همواره- ماموران بزرگ ترین شرکت‌‌های روسی بودند، که توسط اینان، بازار ایران را تسخیر می‌کردند. خرده بورژوازی داخلی ایران - که کالاهای کشاورزی و یا صنعتی تولید داخلی را خرید و فروش می‌کند- ماهیت کاملا متفاوتی دارد. خرده بورژوازی تجاری به خاطر این تفاوت ماهیت و عدم رابطه با سرمایه داران خارجی – دارای روحیه انقلابی بوده و از فکر استقلال ملی، در مقابل هر نوع امپریالیسم، با پافشاری بیشتری طرفداری می‌کند. در حالی که بورژوازی که تمام منافعش متکی به سرمایه داری خارجی است، برعکس، سیاست سازش با سرمایه داران خارجی را دنبال کرده و حاضر است کشور خود را به هر قیمتی که بتواند بفروشد، و با کشورهای بزرگ خارجی کنار آید. ایران در سال 1914 یک چنین وضعی داشت.

جنگ بین الملل و به دنبال آن جنگ داخلی در روسیه، و در نتیجه بسته شدن مرزهای شمالی ایران، بورژوازی تجاری کمپرادور را‌‌ بی اندازه تضعیف کرد، زیرا این بورژوازی قادر نبود کالا به خارج صادر کند و یا از خارج کالا وارد سازد. به علاوه، تزاریسم روسیه که در خاک ایران درگیر جنگ بود، همه چیز را در ازای اسکناس خریداری می‌کرد. با سقوط تزاریسم ده‌‌ها شرکت بزرگ تجاری نیز ورشکست شدند، زیرا آنان میلیاردها اسکناس تزاری در دست داشتند. بزرگ ترین شرکت‌‌های تجارتی به خاطر تبادل جنس در مقابل روبل اسکناس تزاری، که صندوق‌‌های خود را از آن انباشته کرده بودند ورشکست شدند، زیرا با سقوط تزاریسم این اسکناس‌‌ها ارزشی نداشتند.

تاریخ نویسان، زمانی حساب خواهند کرد که ایران چه مخارجی را به خاطر جنگی که در آن شرکت نداشت متحمل شده است.

 

(1) در سال 27-1926 شرکت نفت انگلیس و ایران مبلغ 536000/58 قران ماشین آلات و کالاهای مختلف مورد احتیاج خود را به ایران وارد کرد.

(2) در سال های اخیر، ترازنامه پرداخت های ایران نسبت به ترازنامه تجاری وضع بهتری دارد. حتی، برخی از اقتصاددانان معتقندند که ترازنامه پرداخت‌ها مثبت است. ما بدون اینکه بخواهیم به این مسئله رسیدگی کنیم، می توانیم فقط بگوئیم، که مثبت بودن ترازنامه پرداختی، تا سال 1920 بعید به نظر می رسد.

 

 

 

 

                        راه توده  390     11 دی ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت