راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

مهم ترین رویداد
در هفته گذشته کدام بود!

 

در هفته گذشته، ایران شاهد اخبار و رویدادهای مهمی بود. چه در عرصه داخلی و چه در زمینه خارجی. از تهدید به بستن تنگه هرمز از جانب ایران و تهدید به گشایش آن به زور نظامی از جانب امریکا. از تحریم نفت و بانک مرکزی ایران تا گرانی ساعت به ساعت مایحتاج عمومی مردم، از سقوط ریال و پیش بینی قحطی، در صورت ادامه وضع موجود در ماه های آینده از جانب رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین "اسدالله عسگراولادی" تا کشتی به گل نشسته انتخابات مجلس و پرسه زنی احمدی نژاد در امریکای لاتین.

هر یک از این رویدادها می توانست سرمقاله این شماره راه توده باشد. بویژه که همگی در چارچوب آن سیاستی روی داده که از 7 سال پیش بر کشور حاکم کرده اند و سکان آن در اختیار رهبر جمهوری اسلامی است. یعنی همان سیاست نظامی- اتمی که ما به شهادت نخستین شماره پس از انتخابات احمدی نژاد به ریاست جمهوری در سال 1384 آن را بعنوان کارپایه روی کار آوردن احمدی نژاد و سیاست ها متعاقب آن اعلام کردیم و طی تمام این 7 سال آن را بارها مطرح کرده و توجه همگان را به این زیر بنای رویدادهای ایران و حاکمیت جلب کرده ایم.

در این شماره و علیرغم همه اهمیتی که هر یک از رویدادهای اشاره شده در بالا داشته و دارد، می خواهیم درباره رویدادی بنویسم که شاید هنوز اهمیت آن برای بسیار شناخته شده نباشد، اما از نظر ما، برای اتخاذ هر سیاست، شعار و جبهه ای باهدف تحولات در ایران، چاره ای جز توجه به آن نیست. این رویداد مقاله ایست که سرلشگر سپاه "مسعود علائی" بمناسبت سالگرد 19 دیماه (تظاهرات قم در سال 1356 و پس از انتشار مقاله ای توهین آمیز علیه آیت الله خمینی در روزنامه اطلاعات وقت) نوشت و در روزنامه اطلاعات منتشر کرد و متعاقب آن در یک سخنرانی که توسط بنیاد "دمکراسی ایرانی" در تهران برپا شد حضور یافته و نقطه نظرات خود را در باره ضرورت تغییر روابط و سیاست خارجی جمهوری اسلامی در برابر دولت سوریه و دیگر رژیم های منطقه اعلام کرد. او در مقاله خود، با دقت نوشت که شاه چه فرصت هائی را برای رفرم و عقب نشینی در برابر مردم از دست داد و به آنجا رسید که سقوط او اجتناب ناپذیر شد و در سخنرانی خود نیز از دیکتاتوری انتقاد کرد و تحولات سوریه را جدا از ماجراجوئی های سپاه قدس و فرماندهان و سکانداران سیاست جنگی حاکم بررسی کرد.

حسین علائی همطراز رئیس ستاد کل نیروهای مسلح "فیروزآبادی" و فرمانده سابق سپاه "رحیم صفوی" و فرمانده کنونی سپاه "عزیز جعفری" سرلشگر سپاه است و از معروف ترین فرماندهان دوران جنگ با عراق. او در مقاله و سخنرانی خود نه علیه نظام چیزی نوشت و یا گفت و نه علیه ولایت فقیه و فرمانده کل قوا، اما همین که برخی از فرماندهان حاکم سپاه و بیت رهبری عده ای را جلو انداختند تا در اطراف خانه اش تظاهرات راه بیاندازند، نشان داد که چه کسانی خود را مصداق سخنان او دریافته و واکنش نشان داده اند. در واقع او خواهان برخی تجدید نظرها در سیاست های داخلی و خارجی شده است. همین!

اگر مسئله به این کوچکی است، و می تواند به حبس خانگی او هم مانند کروبی و موسوی ختم شود، چرا ما روی آن اینچنین متمرکز شده ایم؟

این سرمقاله میخواهد همین سئوال را پاسخ بدهد:

1- این رویداد نشان داد که در قلب حاکمیت، حتی در رده های بالای فرماندهان سپاه هستند کسانی که با سیاست های حاکم بر کشور موافق نیستند و ما یقین داریم که با اولین چرخش و بروز شکست آشکار سیاست های 7 سال پس از دولت اصلاحات، واریز نیرو در سپاه بسیار گسترده، چه در بدنه و چه در میان فرماندهان بروز خواهد کرد. وقتی در راس سپاه چنین شکافی وجود دارد، طبیعی است که در میان روحانیون و برخی از ارگان های دیگر نظام هم چنین شکافی وجود داشته باشد اما هنوز سر باز نکرده است. این رویداد نشان داد که آن توصیه و تاکید همیشگی ما بر این که باید جنبش اعتراضی کشور از سپاه نیز نیرو بگیرد و یک سر تحولی در ایران سپاه است، تا چه حد واقعی است. حال که سپاه وارد عرصه سیاسی شده است و فرماندهان طرفدار سیاست جنگی بی وقفه در باره مسائل داخلی و انتخابات و سیاست خارجی اظهار نظر می کنند، این طبیعی است که بتدریج فرماندهان دیگری که نظری مخالف آنها دارند نیز وارد عرصه سیاسی شود. این نکته ایست که باید به آن توجه داشت.

2- کسانی که مجموع حاکمیت جمهوری اسلامی را بسته بندی کرده و بقول خودشان بدنبال تشکیل جبهه از پائین و یا در خارج از کشور بودند و هر نوع نبرد درحاکمیت را تمام شده تلقی می کردند، حالا باید یکبار دیگر درباره این تحلیل خود اندیشه کرده و در آن تجدید نظر کنند. آنها باید در پی آن شعار و جبهه ای باشند که چنین طیف گسترده ای را می تواند برای تحولات و بیرون آوردن جامعه از بحران کنونی در خود جای دهد.

3- و سرانجام، این که عوارض و عواقب کودتای 22 خرداد و جنایاتی که توسط شماری از فرماندهان سپاه سازماندهی شد و مهر ننگ بر پیشانی سپاه کوبید، بتدریج معترضان خاموش را به معترضان بیدار تبدیل می کند و حسین علائی تنها یک نمونه است. نمونه ای که نه از اسلام عدول کرده و نه از نظام، بلکه بعنوان منتقد سیاست های نظامی، خارجی و داخلی به میدان آمده و با استقبالی شایسته از جانب خانواده های فرماندهان معروف سپاه و... قرار گرفته است.

 

   راه توده  348     26 دی ماه 1390

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت