راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

خدمات

حزب توده ایران

به انقلاب را

نباید به حساب

جمهوری اسلامی گذاشت

 
 

 

دوماه نامه "اندیشه پویا" در شماره 11 خود نزدیک به 20 صفحه را اختصاص به حزب توده  ایران داده است. مصاحبه ای با علی عموئی، گفتگوئی با آیت الله خسروشاهی و یادداشت های پراکنده بابک امیرخسروی از جمله مطالب این 20 صفحه است. همچنین چند مقاله به ظاهر تحقیقی توسط چند محقق نیمچه سال که ما لازم نمی بینیم درباره نوع نگاه آنها به مسائل سیاسی ایران و دوران انقلاب و نگاهی که به تاریخ معاصر ایران دارند اظهار نظر کنیم. تنها توصیه ما به این نوع محققان اینست که مبادا مخالفت با جمهوری اسلامی که هزینه بردار است، از طریق مخالفت با حزب توده ایران مطرح باشد. آن هم مقایسه جمهوری اسلامی کنونی با جمهوری اسلامی سالهای اول پس از انقلاب که زمین تا آسمان باهم تفاوت دارند. حتی با انقلاب 57 نیز می توان مخالف بود، اما نباید این مخالفت در پشت حمله به حزب توده ایران پنهان شود. ما این نگرانی را درباره مصاحبه کنندگان و جمع آور کنندگان مطالب مربوط به حزب توده ایران نیز داریم. نوع سئوالاتی که از آقای خسروشاهی پرسیده می شود و یا از میان نامه هائی که حزب به آقای خمینی نوشته، نامه ای را بیرون کشیدن که نام امیرانتظام آن روزگار و نه امیرانتظام کنونی در آن مطرح است و یک سلسله از این نشانه ها موجب این وسواس ما شده است. برای آن که حرف غیر مستند نزده باشیم این توضیح را میدهیم:

آقای خسروشاهی، آنجا که نقل مستقیم از ارتباط هایش با رهبری حزب توده ایران و شخص کیانوری می کند، نمی تواند تخیلات خود را جانشین واقعیات کند، زیرا اسنادی که ایشان به آنها اشاره می کند در ارگان های دیگر و نزد افراد دیگری نیز هست و سرانجام بعنوان بخشی از تاریخ جمهوری اسلامی سر از کتاب ها و تحقیقات در خواهد آورد. به همین دلیل آقای خسرو شاهی جانب احتیاط را از دست نمی دهد و تخیلات خود را جانشین واقعیات نمی کند. اما در ادامه همین واقعیت گونی، ناگهان مصاحبه کننده یاد شعار "مرگ بر بازرگان" می افتد و از خسروشاهی درباره این شعار و نقش حزب ما در سر دادن آن می پرسد! آقای خسرو شاهی نظرات غیر مستند و آلوده به توهماتی را در این زمینه مطرح می کند که زینت بخش این مصاحبه می شود. این درحالی است که همین سئوال را می شد از علی عموئی پرسید که دبیر و عضو هیات سیاسی وقت حزب بوده و در جریان جزئیات این مسائل هست و شک نیست که در اینصورت قاطعانه ادعای آقای خسروشاهی را تکذیب می کرد، زیرا اولا چنین شعاری وسعت نداشت و بعد هم از دل نماز جمعه تهران در آمد. و یا زمانی که در باره حضور طبری در یک همایش آقای خسرو شاهی صحبت می کند، مصاحبه کننده که لابد قند در دلش آب شده، نمی پرسد: اگر اینطور است که شما می فرمائید چرا طبری را تا آخرین لحظه حیات در خانه امنیتی نگهداشتند و تحت نظر بود؟ خب. آزادش می گذاشتند تا در کنفرانس ها و همایش های اسلامی در خارج از ایران شرکت کند!

با این مقدمه و توضیح، مصاحبه آیت الله خسروشاهی را به نقل از مجله اندیشه پویا می خوانید. البته آقای خسروشاهی چند سال پیش تمام نکات مربوط به ارتباط های حزب توده ایران و شخص کیانوری با خودش را با جزئیات بیشتری گفته و در وبسایتش منتشر کرده بود.

 

مصاحبه کننده ابتدا می نویسد:

 

 

 

سید هادی خسروشاهی به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی به نمایندگی امام در وزارت ارشاد ملی منصوب می شود. دراین دوره صدها گروه و سازمان (مصاحبه کننده فراموش می کند بنویسد احزاب و ضمنا صدها گروه اغراق است) از طیف های مختلف سیاسی برای اخذ مجوز نشریه اقدام می کردند. ازجمله حزب توده ایران که مسئولان آن برای دریافت مجوز به وزارت ارشاد مراجعه و به این ترتیب با نماینده امام در وزارت ارشاد ارتباط می گیرند. این ارتباطات آغازی می شود برانتقال برخی اخبار با جنبه امنیتی توسط سران حزب توده خطاب به مسئولان نظام جمهوری اسلامی از طریق حجت الاسلام والمسلمین خسرو شاهی. اخباری که به گفته سید هادی خسروشاهی به صورت مکتوب و همراه با توضیحات شفاهی به ایشان ارائه می شده است. او پس از سه دهه ناگفته هایی از این ارتباطات و اطلاعاتی را که حزب توده به مقامات منتقل می کرد، با خوانندگان اندیشه پویا درمیان گذاشته است.

 

قاصدان اخبارکه بودند ؟

 

درآن روزهای پس اانقلابی گزارش های حزب با توجه به شرایط جامعه و حوادث روز، مسائل مختلف و متنوعی را در برمی گرفت، اماعمده شان به فعالیت های ضد انقلاب و توطئه های آنان برمی گشت و چون اغلب آن ها جنبه اطلاعاتی داشت به دفترشهید قدوسی (دادستان فقید انقلاب) می فرستادم. اماآنچه را مهم و فوری بود، شخصا به شهید قدوسی می دادم یا به بیت امام نزد مرحوم حاج احمد آقا می بردم. افراد مختلفی از حزب گزارش ها را به دفتر من در وزارت ارشاد می آوردند و اگرمن حضورنداشتم، درپاکتی دربسته به منشی دفترنمایندگی امام تحویل می دادند. در چند مورد که خبرحساس و مهم بود، آقای کیانوری، یا آقای محمد علی عمویی، یا آقای ابوعبدالله خبر را می آوردند که معمولا در نامه ای با مهر رسمی حزب توده یا امضای دبیر اول آن، آقای کیانوری بود. به خاطردارم که دو- سه بار آقای کیانوری با نام یک حاجی بازاری که در سفرحج با من هم کاروان بود، از دفتر وقت گرفته بود. آقای کیانوری با عصا وکلاه شاپو و شال درهیئت حاج آقا بازاری به دفتر من آمد و منشی و افراد دفترمن او را "حاج آقا" خطاب می کردند، امامن دیدم که ایشان کیانوری است و خاطرم هست به آقای "مهدی ممکن" معاون مطبوعاتی آن زمان ارشاد، این موضوع را گفتم. آقای کیانوری در این دیدارها دو گزارش بسیارمهم به من داد. اول خبرحمله قریب الوقوع عراق به ایران بود. کیانوری می گفت دوستان ما در حزب شیوعی (حزب کمونیست عراق) این اطلاعات را در اختیارحزب ما قرارداده اند و او وظیفه خود دانسته که فوری بیاید وخبر را توسط من به مقامات اطلاع دهد. من به آقای کیانوری گفتم آقای کیانوری واقعا شما باور دارید که عراق بتواند به ایران حمله کند و دوستان شما اشتباه نمی کنند؟ آقای کیانوری با قاطعیت گفت این حمله قطعی و حتمی است و دوستان ما موثق هستند. به نظر می رسید که این خبر را اتحاد شوروی در اختیار توده ای ها گذاشته بود. روس ها که به صدام هر نوع اسلحه می فروختند، اما از فروش سیم خاردار به ایران به عنوان این که سلاح جنگی است خودداری می کردند، بدین صورت خبر حمله عراق راباواسطه به ما دادند.

 

کودتای نوژه راچه کسی لو داد؟

 

مورد بسیارمهم دیگرخبر کودتای نوژه بود. آقای کیانوری به دفتر من آمد و گزارش و تاریخ و محل اجتماع افسران در پارک لاله، بمباران جماران وغیره را به من داد. من بازهم باورنکردم اما کیانوری اصرار داشت که این خبرجدی و حتمی است. کیانوری گفت: "بانویی که قراراست اعلامیه پیروزی کودتا را بخواند عضوحز ب ماست و این اطلاعات کامل و دقیق است." من بلافاصله به جای دفتر شهید قدوسی به بیت امام رفتم و کپی گزارش را به احمد آقا دادم که نخست ایشان نیز باور نکرد. مرحوم اشراقی که در بیرونی حضور داشت، با لحن تندی به من گفت: "شماهم هر مزخرفی را که اینها می گویند باورمی کنید؟" من هم باناراحتی گفتم: "جناب اشراقی! من اطلاعی را که به دستم رسیده به احمد آقا دادم و در درستی و اشتباه بودن آن نظری ندارم. این ها می گویند که قطعی است و محل و تاریخ آن را هم نوشته اند. انشاءالله که دروغ باشد!" وقتی کودتا کشف و خنثی شد، آقای اشراقی به دفتر من در وزارت ارشاد آمد. با من ملاقات کرد و رسما به خاطرعصبانیتی که ابراز کرده بود عذرخواست. من هم که به وظیفه دینی و میهنی خود عمل کرده بودم به دل نگرفتم. آن زمان بنی صدرهم در یک سخنرانی رسمی اعلام کرد که یک سازمان سیاسی گزارش کودتایی قریب الوقوع را دراختیار نیروهای انقلابی قرارداده است، البته به نام حزب توده اشاره نکرده بود.  پس از کشف کودتای نوژه و دستگیری کودتاچیان شهید قدوسی، دادستان انقلاب به من تلفن کرد و گفت شما از دوست تان (کیانوری) بخواهید آن خانمی که عضو حزب توده بوده و قراربوده اعلامیه پیروزی کودتا را بخواند چند روزی برای تکمیل تحقیقات به دادستانی بفرستند. به آقای کیانوری زنگ زدم و درخواست دادستان را گفتم. آقای کیانوری گفت اوعضوحزب است و طبق دستور حزب عمل کرده و هراطلاعی را که داشته دراختیار حزب قرار داده و ما آنچه را لازم بوده به طورمکتوب در اختیارگذاشته ایم. در دیداری دوباره آقای قدوسی اصرارکرد که به این امر اقدام شود، اما کیانوری گفت ممکن است ما تحویل بدهیم و آقایان او را به عنوان یکی ازعوامل کودتا محاکمه کنند و این برخلاف اصول حزبی است. بارسوم که باز اصرارآقای قدوسی را ابلاغ کردم، کیانوری گفت آقای خسروشاهی آن خانم اکنون در آلمان- که سابقا اقامت درآنجا را دارد- به سر می برد و قصد مراجعت به ایران را ندارد.

وقتی مسئله کسالت شدید امام شایع شده بود، آقای عمویی یا آقای ابوعبدالله تلفن کرده و جویای حال امام شدند. من با آن که آن روزها حال امام مساعد نبود، به ایشان گفتم ایشان هیچ عارضه ای ندارند و من صبح پیش از آمدن به اداره خدمت شان بوده ام. عجیب آن که یکی ازاعضای دفتر امام بعد از شنیدن این داستان نقل کرد: اتفاقا صبح امروز ناخدا افضلی آمد و گفت می خواهد امام را ببیند. گفتیم وقت قبلی ندارید و امکان ملاقات نیست. او گفت من نمی خواهم خدمت امام برسم. صبح هرچه کردم که به سرکار در ستاد فرماندهی نیروی دریایی بروم نتوانستم و قلبم آرام نیست. تنها می خواهم امام را از پشت شیشه – دراتاقکی که می نشستند – ببینم و بروم. ماهم ناخدا افضلی را به حیاط کوچک پشت حسینیه بردیم و او امام را از دور دید و گفت الحمدالله. اکنون قلبم آرام شد و رفت. آن طور که یادم هست درهمان تاریخ بود که حزب از من هم پیگیرحال امام شده بود. شاید می خواستند خبرسلامتی امام را به حزب مادر یا همان روس ها خبر دهند.

 

چه کسی مروج مرگ بر بازرگان بود ؟

 

مدتی پس از استعفای دولت موقت شعار"مرگ بربازرگان"، پس از مرگ برآمریکا و اسرائیل، دربعضی اجتماعات و حتی نمازجمعه ها مطرح می شد. بعضی از دوستان فکر می کردند این شعار از جانب حزب الله است، درحالی که واقعیت این نبود. من شخصا کشف کردم که حزب توده در ترویج این شعار نقش دارد. دقیقا یادم است که در اوایل انقلاب در خیابان مقدس اردبیلی (تابناک سابق) درقسمت های فوقانی ساختمان های بلند مرتبه – که اغلب خالی بود – پوسترهای طویل چند متری حزب توده با چاپ و رنگ ویژه در باره کاندیداتوری آقای کیانوری و بعضی دیگر از اعضای حزب توده برای انتخابات مجلس نصب می شد. این زمان گذشت تا شعارمرگ بر بازرگان طرح شد. دقیقا به خاطر دارم که درست در همان محل های یاد شده این بار شعار"مرگ بر بازرگان - مرگ برسازش کار" باهمان نوع کاغذ و خط و چاپ نصب شده بود. از اینجا بود که مطمئن شدم حزب توده در این جریان نقش دارد. چون هدف این ها در واقع حذف تمامی سازمان ها و گروه هایی بود که با آنها مخالف بودند. فکرمی کردند که چه بهترکه این گروه ها و سازمان ها توسط نیروهای انقلابی مسلمان حذف شوند و نتیجه نهایی را آن ها ببرند. همان طور که برخی مصادره ها و اعدام های اول انقلاب و شعارهای "اعدام باید گردد" نتیجه تلقین چپی ها بود که می خواستند این گونه افراد توسط انقلابیون مسلمان تصفیه شوند و سپس آقایان که خود را بانی انقلاب هم می دانستند عفوعمومی اعلام کنند و برسرسفره بنشینند. به هرحال شعار مرگ بر بازرگان به نماز جمعه تهران هم رسید. من ضمن انتقاد شدید از تحریکات حزب توده در این خصوص از طریق رابط آن ها آقای ابوعبدالله برای کیانوری و رهبری حزب توده پیام فرستادم. همچنین با آیت الله هاشمی رفسنجانی دیدارکردم. آقای هاشمی گفت: "من هم سخت با این شعارمخالفم." در همین راستا بود که ایشان دریکی از خطبه های نماز جمعه مردم را از تکرار شعارمرگ بر بازرگان منع کردند و خوشبختانه این شعار دیگر تکرارنشد. البته غیر از این مورد آشکار، سران حزب توده ایران طی گزارش های خود همواره سعی می کردند عناصر مورد اعتماد نظام، مانند شهید دکتر چمران و دکتریزدی را مورد اتهام و سوءظن قرار دهند.

 

ناخدا افضلی و نماز اول وقت

 

هنگامی که در واتیکان سفیر بودم یک هیئت نظامی از جمهوری اسلامی از سفر لیبی به ایران باز می گشتند. چون پرواز مستقیم نبود باید از طریق رم به ایران بازمی گشتند. اعضای هیئت ایرانی برای رسیدن به پرواز هفتگی ایران ایر یک روز مهمان سفارت ما در ایتالیا بودند (آن زمان سفیرما دکترحیدری خواجه پور بود) وبرای ناهار میهمان ما در اقامتگاه بودند. آن روز من زودتر ازهر روز دیگری به اقامتگاه آمدم. چون هیئت نظامی ساعت پنج بعداز ظهر پرواز داشت. ناها که آماده شد به میهمانان اطلاع دادم. ناخداافضلی سرپرست هیئت اعزامی گفت: "نه حاج آقا اول نماز! تشریف بیاورید نماز جماعت را اقامه کنید بعد ناهار می خوریم." خیلی هم اصرارداشت که من پیشنماز شوم که قبول نکردم. انگشترعقیق در دستش تلالو خاصی داشت. گفتم: "جناب شیخ محمد علی الهی – مسئول آن زمان عقیدتی – سیاسی نیروی دریایی– تشریف دارند. زودتر بخوانید تا ناهار سرد نشود." دراین فاصله من به حاج خانم گفتم: "ببینید این جوان که تحصیل کرده ایتالیا و فرانسه و فرمانده نیروی دریایی است اول نمازمی خواند و سپس ناهار می خورد." هیئت ایرانی همان روز به تهران پروازکرد. ساعت دوازده همان شب اخبار رادیو ایران را گوش می دادم که گوینده درضمن اخبار گفت ناخداحسینی به فرماندهی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد، البته نامی از میهمان ما و علت برکناری او نبود. چون در ایران بحران جنگ بود اخبارغیرعلنی دیرتر به ما می رسید. چند روز بعد هیئتی از وزارت خارجه به رم آمد. نخستین پرسش من این بود که میهمان ماچه شدند؟ گفتند مگر خبرندارید؟ معلوم شده که نام برده عضو سازمان نظامی حزب تود ایران بوده وهنگام بازگشت در فرودگاه جلب شده است.

 

دیدار با احسان طبری

 

درزندان قزل قلعه با حکمت جو و خاوری آشنا شدم که به علت آزادی زود هنگام ما، این آشنایی به دوستی تبدیل نشد. البته با یکی ازشخصیت های برجسته حزب توده هم پس از انقلاب آشنا شدم که درآن زمان او دیگرتوده ای نبود، بلکه دانشمندی اسلام گرا با نیم قرنی سابقه در دنیای فلسفه و ماتریالیسم به شمار می رفت. اوش ادروان احسان طبری بود. داستان آشنایی ما هم چنین بود که درسال 1367 در هفتمین کنفرانس وحدت اسلامی تهران که ده ها نفر از شخصیت های برجسته و معروف جهان اسلام و غرب در آن شرکت کرده بودند، احسان طبری هم دعوت شده بود و قرار بود سخنرانی هم داشته باشد. اتفاقا نوبت سخنرانی او همزمان با جلسه ای بود که اداره آن به من سپرده شده بود. من سخنرانان و میهمانان خارجی – ترکیه ای، ایتالیایی، انگلیسی، عربی – و ایرانی راهرکدام به زبان خودشان برای جلوس در پشت میزهیئت رئیسه یا ایراد سخنرانی دعوت کردم. یکی از این افراد هم احسان طبری بود. او به همراه دیگران بر سرمیزآمد اما با وجود اصرار و تعارف من در منتهی الیه میز هیئت رئیسه نشست. پس از آن جلسه در سرمیز ناهار من درکنار او نشستم. او از این که یک روحانی به چند زبان آشناست ابراز تعجب و درعین حال مسرت کرد. البته می دانیم که طبری خود به شش زبان زنده دنیا تسلط داشت، فارسی، عربی، ترکی، فرانسوی، روسی و آلمانی. به هرحال طبری گفت اگر در دوران جوانی ما هم روحانیون زبان دان و موقع شناس و آشنا با مسائل زمان حضور داشتند و جوانان را راهنمایی و ارشاد می کردند و مانند روحانیون انقلاب اسلامی درد جامعه وطبقه رنجبر را احساس می کردند، جوانانی مثل من هرگز به فلسفه ماتریالیسم ومارکسیسم جذب نمی شدیم.

 

نامه کیانوری به خسرو شاهی

شنبه 9 فروردین

ساعت 9 صبح                                                                                                                

برادر گرامی حجت الاسلام خسروشاهی                                                                                        

طبق خبر رسیده از ستاد ضد انقلاب در لندن (این خبر دیشب پس از خب رشب به من رسیده است) ارتشبد اویسی برای ایجاد هماهنگی درمیان گروه های ضد انقلاب قراراست روز یکشنبه – فردا – دهم فروردین ماه از راه بغداد – کردستان وارد ایران گردد. سازمان افسران ضد انقلابی گارد سابق محمد رضا شکل جدی به خود گرفته و هرروز فعالتر می شود. خواهش می کنم این خبرها بیش از پیش جدی گرفته شود. آزادی دوست عراقی مان در این لحظات اهمیت حیاتی می تواند داشته باشد. جای شکرش باقی است که منبع خبر امروز در دسترس آقای چمران نیست تا فورا او را دستگیرنمایند. امید ما این است که میان بازداشت دوست عراقی مان با اطلاعات با ارزشی که به وسیله ما به شما خبر می رسانید ارتباط مستقیم وجود نداشته باشد. ما همان قدر که به آقای امیرانتظام و دریادارعلوی مظنون بودیم، نسبت به دستگاه آقای چمران بد بین هستیم و خدا کند نزدیکان ایشان نقش سرلشگر دفتری را در دستگاه دکتر مصدق بازی ننمایند .                                                                                                                     

با درود های گرم برادرانه - کیانوری

 

 

 

                        راه توده  433     23 آبان ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت