حرکت در کنار مردم حتی از خارج کشور |
وحدت عمل و پیكار مشترك برای تحولات در جامعه، جوهر تاریخی لنینیسم است. پیكار در راه برچیدن بساط حاكمیت ارتجاع، جدال اجتماعی برای برقراری آزادیها، اشتراك پایداری است كه بر بنیاد آن وحدت عمل همه نیروهای مترقی و ملی شکل می گیرد. حزب توده ایران به پیروی از سیاست و خط مشی شناخته شده و طبقاتی خود، به اصل اتحاد عمل و پیكار مشترك كلیه نیروهای ملی ، دمكراتیك و انقلابی در هر مرحله از تکامل جامعه پایبند است و به این دلیل، پیوسته در هر مرحله پیكارهای اجتماعی خواهان اتحاد همه نیروهای مترقی و اقدام مشترك آنان برای به "انزوا" كشاندن ارتجاع حاكم و تعمیق تحولات بوده است. در سالهای اخیر، در مهاجرت این باور تضعیف شده است كه برای تداوم اصلاحات در كشور، پیكار مشترك نیروهای چه در داخل كشور و چه در خارج كشور (اگر نخواهند از جنبش عقب بمانند) اجتناب ناپذیر است. هستند کسان و یا نیروهائی که هنگامیكه سخن از وحدت عمل ما با متحدین دیروز به میان میآید، بیشتر به حوادث گذشته، به فراز و نشیبها و پیچ و خمها توجه دارند تا به سمت عمده تكامل و ویژگیهای اصلی محیط تاریخی. آنان با این درك بیگانه شدهاند كه نباید با متحدین دیروز خود در درون كشور كه خود در شرایط تاریخی معینی قربانی توطئه ارتجاع شده اند در تقابل قرار بگیریم و اصولا منطق انقلابی نیز چنین است. مواضع و تئوریهای كنونی متحدین دیروز و امروز ما، نتیجه شرایط اجتماعی-اقتصادی آن مرحلهای است كه آنان، با درك محدود خود از اتحاد نیروها در آن قرار داشتهاند. مواضع كنونی اصلاحطلبان متاثر از تضاد طبقاتی موجود در جامعه است و ما موظف به انتخاب متحدین طبقاتی، برای محاصره نیروهای ارتجاعی و مخالف تحولات در حاكمیت هستیم. در یك پروسه 30 ساله مبارزه اجتماعی، نه فقط این تضاد تشدید و آشكارتر شده است، نه تنها مواضع طبقاتی برای نیروهای حاضر در صحنه روشن شده است، بلكه نیروهای خواهان تحولات خود نیز چارهای نداشته و ندارند تا با تغییر شرایط و كشف واقعیات اجتماعی بر تضاد خواست و شناخت خویش از مبارزات اجتماعی غلبه كنند. حمایت تودهها از جنبش و اصلاحات در واقع مبارزه تودهها برای در دست گرفتن آن نهادهائی است كه در دست ارتجاع حاكم است. ماركس در حكم معروف خود در "تزهایی درباره فوئر باخ" كه یكی از اركان تئوری ماركسیسم است میگوید: «انسانها با دگرگونی اوضاع، در عین حال خویشتن را نیز تغییر میدهند، پروسه دگرگونی محیط اجتماعی بوسیله انسانها، در عین حال پروسه تغییر خود آنان نیز هست.» بر اساس این حكم و این اسلوب ماركسیسم، نیروهای سیاسی انقلاب 57 نیز در پروسه مبارزه طبقاتی و اجتماعی دوران پس از انقلاب، با شناخت واقعیات و ماهیت همراهان خویش در حاكمیت، شناخت اولیه خود را تکامل بخشیده اند. اصلاحطلبان چه مذهبی دورن و بیرون و یا حاشیه حاكمیت و چه دگراندیشان داخل و یا خارج کشور، شاید مواضع متفاوتی نسبت به مسائل داشته باشند، اما همراهی با مردم پیوند ناگزیر میان آنهاست. بنابراین بجای ایستادن در برابر خواست و اراده مردم، بویژه روشها و راه كارهائی كه آنها برای تغییر و تحول در جامعه و در حاکمیت اتخاذ میكنند ما باید با آنان اشتراك عمل پیدا كنیم. برای یک حزب سیاسی این تفکر مسمومی است که چون رهبری آن در خارج از کشور است، بنابراین ضرورتی به همراهی با مردم و آموختن از آنها نیست. ما و نیروهای اصلاحطلب داخل كشور هر دو، به نسبت حمایت از تحولات اجتماعی از مبارزه عملی تودهها میآموزیم. همه شواهد نشان دهنده این است كه عامل اصلی و تعیین كننده در مبارزه با ارتجاع لانه کرده در حاکمیت، وحدت عمل همه نیروهای مخالف در یک جبهه است. این جبهه منطبق با شرایط می تواند نام های متفاوتی داشته باشد. حتی اگر رسما و علنا اعلام نیز نشود، در عمل باید به آن پایبند بود. با تدوین كار پایه عمل سیاسی باید در کنار نیروهای داخل كشور که چون ما خواهان تحولات هستند قرار گرفت. تودهایها خوب میدانند كه هیچ چیز به خودی خود روی نمیدهد و هیچ رویدادی جبراً از قبل مشخص نشده است. باید با شعار و سیاستی واقع بینانه بر قابلیت و توانمندی جنبش برای اصلاحات و تحولات در جامعه کوشید و بر آنچه در حال وقوع است تاثیر گذاشت تا بتوان آینده را شکل بخشید! |
راه توده 430 2 آبان ماه 1392