راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

درک دشوار شرایط ایران

برای پیشبرد جنبش مردم

 
 

  طرفداران تحریم و بازندگان انتخابات در خارج کشور که از فردای پیروزی حسن روحانی و جشن شادی مردم، مانند افراطی ترین محافل راست داخل، به مقابله با حسن روحانی برخاسته اند در یافتن توجیهی برای موقعیت دشواری که در آن قرار گرفته اند دنبال دستاویزهای مختلف می‌گردند. این مقابله که ابتدا نرم شروع شده بود و روز به روز همسو با بازندگان انتخابات در حاکمیت سخت تر و سفت تر می شود، آخرین دستاویزش اینست که "چپ" هستند و حسن روحانی گویا طرفدار نئولیبرالیسم اقتصادی و راست!
بنابراین نه می‌شد در گذشته به او رای داد نه می‌توان امروز از دولت او پشتیبانی کرد. اصلا فرقی میان او و احمدی نژاد وجود ندارد. همانگونه که تفاوتی میان خاتمی و احمدی نژاد وجود نداشت، زیرا همه آنها گویا مجری برنامه‌‌های نئولیبرالی صندوق بین المللی پول اند. همین که براساس این ادعا، تمایز میان احمدی نژاد با خاتمی و روحانی از میان می‌رود خود نشان می‌دهد که ادعای این جمع تا چه اندازه پرت و بی معناست. سخن این جمع در واقع بر یک درک ساده نگرایانه از رابطه میان اقتصاد و سیاست و مخلوط کردن آنها مبتنی است. عرصه سیاسی به مراتب پیچیده تر از آن است که بتوان با یک نگاه به مواضع اشخاص و افراد در عرصه اقتصادی تعیین سیاست کرد و متحدان و مخالفان و راهبردها و راهکارهای سیاسی را براساس آن تعیین کرد. مثالی بزنیم. دبیر کل پیشین صندوق بین المللی پول، یعنی بنگاه اصلی صدور نئولیبرالیسم به جهان شخصی بود بنام "دومینیک استروس کان". بد نیست بدانیم که این آقای "استروس کان" عضو رهبری حزب سوسیالیست فرانسه است که قرار بود از طرف این حزب بعنوان نامزد ریاست جمهوری دربرابر نیکلای سرکوزی مطرح شود. امری که بدلیل یک رسوایی اخلاقی در نیویورک روی نداد و آقای استروس کان مجبور شد از دبیرکلی صندوق و نامزدی ریاست جمهوری فرانسه صرفنظر کند. اما حزب سوسیالیست فرانسه که این اقای استروس کان جزو رهبران آن است در فرانسه یک حزب چپ محسوب می‌شود و متحد حزب کمونیست فرانسه است. چنانکه در 30 سال اخیر دو بار دولت مشترک تشکیل داده اند. مسئله این اتحاد فقط این نیست که از این طریق نامزدهای حزب سوسیالیست رئیس جمهور شده یا وارد پارلمان می‌شوند. برخی نامزدهای حزب کمونیست فرانسه نیز بدون پشتیبانی حزب سوسیالیست، یعنی حزب همین آقای استروس کان دبیرکل صندوق بین المللی پول نمی‌توانند وارد پارلمان یا شوراهای شهرها شوند. حزب کمونیست فرانسه از سوی دیگر بطور بدیهی یک حزب چپ و از مخالفان سرسخت نئولیبرالیسم و صندوق پول است، ولی همین حزب اگر استروس کان نامزد ریاست جمهوری فرانسه می‌شد ناگزیر از او در برابر سرکوزی پشتیبانی می‌کرد.
براساس تحلیل‌‌های ساده نگرانه که چپ نماها برای ایران توصیه می‌کنند، چگونه در فرانسه حزب کمونیست فرانسه می‌تواند به دبیرکل صندوق بین المللی پول برای رئیس جمهوری رای دهد؟ یا اصولا با حزبی متحد باشد که یکی از رهبران آن دبیرکل صندوق است. فراتر از آن چگونه چنین حزبی در فرانسه می‌تواند حزب چپ محسوب شود؟ در حالیکه سیاست‌‌های صندوق برخاسته از راست ترین دیدگاه‌‌های اقتصادی محافل سرمایه داری است.
به این پرسش‌‌ها با اینگونه تحلیل‌‌های مبتذل و ساده نگرانه نمی‌توان پاسخ داد. همین نمونه نشان می‌دهد که تا چه اندازه عرصه سیاست از عرصه اقتصاد جداست و هر کدام دارای مشخصات و ویژگی‌‌های خاص خود هستند. حزب سوسیالیست فرانسه یک حزب چپ است، نه بدلیل آنکه این یا آن رهبر آن طرفدار یا مخالف نئولیبرالیسم هستند. حزب سوسیالیست فرانسه یک حزب چپ است زیرا بدنه رای دهنده به آن از درون کارگران و کارمندان و قشرهای متوسط و پایین جامعه برمی خیزند. حزبی است که این توده معتقد است با روی کار آمدن آن موقعیت اقتصادی و اجتماعی بهتری خواهند یافت.
حزب کمونیست فرانسه با این بدنه و توده رای دهنده می‌خواهد متحد شود و متحد باشد نه با "استروس کان" یا "فرانسوا هولاند" یا هر کس دیگر. اینکه چرا حزب سوسیالیست فرانسه یک حزب چپ است و چرا با کمونیست‌‌ها متحد است، به عوامل تاریخی مربوط می‌شود که از صد سال پیش در این کشور عمل کرده است. اینکه چرا امثال استروس کان در رهبری این حزب قرار می‌گیرند به شرایط سیاسی و اقتصادی جهانی و تناسب قوای ایدئولوژیک و طبقاتی داخلی و جهانی و درون حزب مربوط می‌شود و عقب نشینی نسبی آگاهی‌‌ها را نشان می‌دهد. ضمن اینکه موقعیت شکننده سرمایه داری فرانسه را نیز نشان می‌دهد که نمی‌تواند در همه جا زیر پرچم خود وارد میدان شود. همه اینها وجود دارد ولی هیچکدام از اینها موجب نمی‌شود که کمونیست‌‌های فرانسه موضع سیاسی خود را نسبت به حزب سوسیالیست براساس اینکه این یا آن رهبر آن چه عقیده یا چه مقامی دارد اتخاذ کنند.
عکس این وضعیت را در کشور خودمان می‌بینیم. وقتی مثلا شیخ مهدی طائب رئیس قرارگاه عمار می‌گوید به فلان چپ ضد نئولیبرال و اصلا طرفدار استقرار سریع کمونیسم در ایران هم حاضریم کمک کنیم که علیه موسوی تبلیغ کند، یا فلان مدعی حل فوری تضاد کار و سرمایه را در آستانه انتخابات از زندان آزاد می‌کنند که بیاید و بگوید انتخابات را تحریم کنیم! می‌فهمیم که تا چه اندازه عرصه سیاسی پیچیده تر از این تحلیل‌‌های کودکانه کسانی است که فکر می‌کنند با طرح یک شعار و یا یک خواسته و یا ادعای مبارزه با نئولیبرالیسم در جبهه چپ قرار گرفته اند. در واقع اکثر این مدعیان چپ که در ابتدای انقلاب دربرابر نیروهای مترقی مذهبی و بعدها علیه دولت خاتمی و سپس علیه میرحسین موسوی و امروز علیه حسن روحانی بسیج شدندو شده اند در صحنه سیاسی کشور ما نه در جبهه چپ که ذخیره افراطی ترین جناح‌‌های راست بوده و هستند. این هم از ویژگی‌‌های سیاست است، که کسی ممکن است در عرصه اقتصادی شعارهای چپ بدهد ولی در عرصه سیاسی ذخیره و یاور راست باشد.
در ایران جنبش اصلاحات یک جنبش چپ است. هم خاستگاه تاریخی آن در جناح چپ حاکمیت است و هم پیشینه رهبران آن. هم پایگاه توده‌ای آن و هم در عرصه سیاسی کشور همچون چپ در برابر راست شناخته می‌شود. ولی در این جنبش افرادی با بینش اقتصادی راست وجود دارند و تحت تاثیر تناسب قوای ایدئولوژیک و طبقاتی ممکن است برنامه‌‌های اقتصادی راست را اجرا کنند. اینها این جنبش را از دایره چپ خارج نمی‌کند. چنانکه اتحاد و پشتیبانی از جنبش اصلاحات براساس این معیارها تعیین نمی‌شود. ضمن اینکه شرایط ایران آنچنان شرایطی است که اتحادی فراتر از اتحاد چپ را در برابر افراطی ترین نیروهای راست داخل و جهان می‌طلبد و ضرورت پشتیبانی از دولت حسن روحانی و یاری به آن در این شرایط سیاسی پیچیده ایران و جهان ریشه دارد. البته مخالفان ضرورت پشتیبانی منتقدانه از دولت حسن روحانی توجهی به این مسایل ندارند. اینکه ما از چه کسی در برابر چه کسی و برای چه هدفی، برای چه تغییری پشتیبانی می‌کنیم مورد توجه آنها نیست. چون در انتخابات بازنده شده اند و مردم به سخن اینان در تحریم گوش نکرده اند بدنبال بهانه می‌گردند. ولی در این بی مسئولیتی خود به آگاهی مردم هم لطمه می‌زنند. زیرا وقتی مدام تکرار می‌کنند که حسن روحانی طرفدار نئولیبرالیسم است، برای مردمی که از نئولیبرالیسم چیزی نمی‌دانند ولی به حسن روحانی اعتماد کرده اند بطور معکوس این پیام را می‌دهند که حتما نئولیبرالیسم چیز خوبی است که روحانی هم طرفدار آنست. هدف اینان مبارزه با نئولیبرالیسم نیست که در این صورت راهش این نبود. هدف اینان ایجاد تقابل با روحانی و انتقام گرفتن از مردم و شرکت کنندگان در انتخابات زیر پوشش مقابله با نئولیبرالیسم است. همین است که شاید برای نخستین بار با پدیده ای روبروهستیم که درباره آن باید گفت: این اپوزیسیون خدمت بزرگی به پیشرفت جنبش می کند، به این شرط که خنثی شود!
 

 

 

 

                        راه توده  424     21 شهریور ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت