راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

ابتکاری ملی

در دولت

دکتر روحانی

مهران همایون

 

 

رئیس جمهور منتخب، پس از انتخاب شدن با رای قاطع مردمی كه خواهان تغییر و اصلاح وضع موجود هستند رویه ای جدید و مثبت را در انتخاب وزرای خود در پیش گرفته و آن ارتباط و تماس با سازمان های غیردولتی و دریافت نظرات تخصصی از این تشكل ها ، كه تا كنون غیر خودی قلمداد می شده اند. روشی كه تاكنون در جمهوری اسلامی سابقه نداشته است.

در بسیاری از تحلیل هایی كه ازسوی تحریم كنندگان و مخالفین راست گرای آقای روحانی و نسبت او با "نظام" و يا جریان "اصلاحات" و "اصولگرا" مشاهده می شود، بيشتر به تمایل ولی فقیه و یا مهندسی انتخابات  بوسیله "بالایی ها" و راس حاكمیت توجه میشود و از دو سو، هم از طرف چپ روها و هم از طرف اصول گراها این موضوع تبليغ میگردد كه فرقی در اصل ماجرا نیست و هر چه  ولی فقیه خواسته، برآورده شده و موضوعی كه در اكثر این تحلیل ها به آن توجه نمی شود، تحركات مردم و مبارزه بسیار پيچيده و سخت مردم در عقب راندن راست گراهای افراطی از سیاست و اقتصاد و فرهنگ  و بطور كلی نقش مردم در تحولات سالهای اخیر است .

در اینجا قصد آنست كه مروری بسیار كوتاه  از تلاش مردم در عقب راندن تفكر اقتدار گرایی، به عنوان یك رفتار یا نگرش سياسی كه حتی در بین بخش بزرگی از اصلاح طلبان هم ريشه داشته  و در دورهایی هم نقش منفی بازی میكرده بازگو گردد.

دوران موسوم به سازندگی، در زمانی آغاز شد كه از یك سو جامعه از یك جنگ ویرانگر خلاص شده بود و از سوی دیگر پس از سركوب ها و دوران وحشت دهه 60 ، نه سازمان های مترقی وجود داشتند و نه مردم جرات هر گونه تحرك اجتماعی را در خود سراغ می دیدند.

در نتیجه و در این خلاء قدرت مردم (احزاب، سازمان های مردم نهاد و مطبوعات آزاد)، هاشمی رفسنجانی با سیاست توسعه آمرانه و از بالا و با غرور و نخوت بسیار زیاد برنامه های خود را كه  نام " تعدیل اقتصادی" را بر آن گذاشته بود به پیش برد .

در این دوره جناح راست و تندرو بسیاری از امور را یا مستقیمأ در اختیار داشت و یا به عنوان دولت در سایه عمل میكرد به نحوی كه در پایان دور دوم ریاست جمهوری رفسنجانی، جناح راست افراطی دست بالا را در دولت و كشور در اختیار داشت و در اكثر موارد با سكوت (وحتی تائید)  و یا توجیه رفسنجانی روبرو میشد.

دولت رفسنجانی، با ساده انگاری و با قصد راضی كردن راست افراطی و نظامیان  و كار شكنی نكردن آنان در برنامه های تعدیل اقتصادی، امتیازات زیادی را به آنان می داد. از یك سو بخشی از جناحی كه بعدها به اصلاح طلبان معروف شدند را از دولت بیرون گذاشت (مثل خاتمی) و از سوی دیگر وزارت خانه های كلیدی اقتصادی مثل وزارت بازرگانی  و اتاق بازرگانی را كاملا به هئيت موتلفه واگذار كرد و دست تمام نهادهای نظامی و امنیتی را برای ورود به  اقتصاد باز گذاشت.

 از آنجا كه هدف دولت رفسنجانی، توسعه اقتصادی و بازسازی (پس از جنگ) به هر قیمت بود، كمتر به نظرات كارشناسی و یا انتقادی توجه نشان میداد و حتی شخصی چون مرحوم  دكتر عظیمی   كه  از كارشناسان مطرح در "اقتصاد توسعه" بود نیز به دلیل نظرات انتقادی نسبت به سمت گیری اقتصادی دولت مورد بی مهری قرار گرفت  تا مجبور به استعفا از سازمان برنامه آن زمان شود (كه در زمان اصلاحات مجددا به سازمان برنامه یا سازمان مدیریت و برنامه ریزی باز گشت) . همچنین  مثال های فراوانی در مورد پروژهایی كه با بی توجهی به نظرات كارشناسی شروع گردید و سرانجام ناموفقی داشت را در این دوره مشاهده می كنیم (به عنوان یك مثال خیلی واضح میتوان از پروژه تونل كندوان در جاده چالوس نام برد كه كارشناسان قدیمی و با تجربه معتقد بودند كه به دلیل مسائل زمین شناختی باید تونل دیگری احداث شود و به این تونل نباید دست زد ولی مسئولین مربوطه با بی توجهی كامل به این نظرات موجب خسارت های جانی ومالی زیادی شدند به نحوی كه تعریض این تونل بیش از ده سال به طول انجامید.)

در این دوره تنها روزنامه انتقادی روزنامه "سلام" بود و تعداد اندكی از تشكل های صنفی مستقل بازمانده از سالها پیش كه عمدتا تشكل های صنفی كارفرمایی بودند نیز وجود داشتند كه نقش چندانی در سیاست گذاریی ها نداشتند و اتاق بازرگانی هم كاملا در اختیار هئیت موتلفه قرار داشت و از سایر سازمانهای غیر دولتی نیز خبری نبود و دریافت مجوز برای هر تشكل و یا سازمان غیر دولتی هم بسيار سخت وطاقت فرسا بود و موانع زیادی برای ثبت تشكل های غیر دولتی وجود داشت. ولی در همان زمان هم گرایشی وجود داشت كه حل مشكلات جامعه را گرو مشاركت مردم (البته كنترل شده و تحت نظارت) میدانست و در همان زمان نیز "سازمان نظام مهندسی و كنترل ساختمان" به عنوان تشكلی نیمه دولتی و نیمه غیر دولتی، از طرف دولت تشكیل گردید

همچنین هماگونه كه گفته شد، از تحركات اجتماعی در این دوره تقریبا اثری وجود نداشت و جامعه در رخوت و افسردگی سیاسی بسر میبرد و  فقط در اواخر دوره سازندگی تحركات محدودی در دانشگاها و یا در انتخابات مجلس پنجم به وجود آمد. ولی مطالبات مشخصی در این تحركات اجتماعی محدود مطرح نمیگردید كه البته به معنی نبود مطالبات مشخص ،نمی توان دانست.

در مجموع، در دوره سازندگی  و تناقضات و مشكلاتی  در عرصه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بوجود آمد كه در پایان این دوره خود را نمایان كرد و سبب گردید كه این انبوه  مطالبات اثرخود را در انتخابات دوم خرداد 76 نمایان سازد به نحوی كه این اتفاق بدون استثناء برای تمام  كسانی كه در سیاست ، چه در جناح های  مختلف حاكمیت و چه در اپوزوسیون كاملا غیر منتظره باشد و این تاریخ را میتوان نقطه عطف در فعال شدن مردم و تاثیر گذاری بر وقایع دانست.

اگر تا قبل از دوم خرداد، برای سیاستمداران جمهوری اسلامی، زد و بند پشت پرده و در دستجات قدرت آشكار و یا پنهان حرف اول و آخر را میزد، به ناگهان قدرت دیگری به نام "مردم" ظهور كرد كه تا قبل از آن، جناح های حاکمی، پس از فوت آیت الله خمینی، این نیرو را در محاسبات خود وارد نمی كرد.

در هرصورت پیروزی آقای خاتمی و شعارهای بسیار جذاب و امیدوار كننده او توانست نیروی بزرگی از مردم را آزاد كند، ولی براساس گفته های اصلاح طلبانی كه در انتخابات دوم خرداد نقش داشتند، دولت اصلاحات علیرغم شعارهای خود كه عمدتا بر  توسعه سیاسی  و اجرای قانون  اساسی تاكید داشت، دولتی نامنسجم (به لحاظ برنامه كاری) و تحت فشارهای گروهای قدرت در راس حاكمیت شكل گرفت و همین گروهای قدرت نیز با بحران آفرینی های مداوم (مثل قتل های زنجیره ای)، خاتمی را مجبور به عقب نشینی مداوم از مواضع خود كردند،به نحوی كه در سال آخر دولت اصلاحات، سپاه پاسداران حتی اجازه افتتاح فرودگاه بین المللی امام خمینی را نداد و وزیر راه نیز بوسیله مجلس هفتم استیضاح شد.

در هر صورت دوره اصلاحات دوره ای بود كه تعداد زیادی سازمان غیر دولتی مجوز فعالیت گرفت كه البته در بین این سازمان ها، انجمن های صنفی كارگری و مزد بگیران  كمترین سهم را داشتند و با موانع زیادی برای شكل گیری  روبرو بودند. این دوره را میتوان دوره شكل گیری سازمانهای غیر دولتی دانست كه هر چند نتوانستند تاثیری زیادی بر روند جاری كشور داشته باشند و در دولت اصلاحات هم به دلیل نامنسجم بودن مدیران آن تمایل چندانی برای همكاری با سازمان های غیر دولتی وجود نداشت،  حتی در بعضی از موارد وزیران این دولت بر خلاف سیاست كلی خاتمی در تقویت جامعه مدنی عمل میكردند كه به عنوان مثال می توان از عملكرد وزیر مسكن و شهر سازی وقت، علی عبدالعلی زاده نام برد كه "سازمان نظام مهندسی ساختمان" را كه با انواع واقسام مواد قانونی به دولت وابسته و تحت كنترل وزارت مسكن و شهر سازی قرار داشت، بیشتر به دولت وابسته كرد و با دخالت های خود در اختلافات داخلی این سازمان و با جانب داری ازجناح حكومتی درهیات مدیره این سازمان دراستان تهران عملا این سازمان را بیشتر و بیشتر به دولت وابسته كرد. ولی موضوعی كه در این دولت به عنوان یك رویه مطلوب انجام گردید، توجه به نظرات كارشناسی بود، هر چند كه این توجه به معنی تسلط كامل روش علمی به جای سلیقه شخصی نبود و هنوز دیدگاه اقتدارگرایی در دولت اصلاحات قدرتمند بود، ولی به دلیل اشتباهات دولت سازندگی در بسياری از سیاست های خود و بخصوص سیاست "تعدیل اقتصادی"، این توجه به كار كارشناسی، حداقل در بعضی از موضوعات  مطرح و اجرا ميگردید كه به عنوان مثال مجددا مرحوم دكتر عظیمی به سازمان برنامه و بودجه بازگشت و این سازمان را تجدید سازمان داد و برخی از پروژه های كارشناسی نشده دردولت قبلی نیز به اجرا در نیامدند.

بعد از دولت اصلاحات، و روی كار آمدن دولت احمدی نژاد (كه معلوم نیست چه اسمی باید بر آن گذاشت)، از همان روز اول شمشیرها بر روی سازمان های غیر دولتی از رو بسته شد و با انواع و اقسام فشارها و حتی توطئه برای اختلاف اندازی در درون آنها و متلاشی كردن این سازمان ها از درون سعی گردید كه این سازمانها منحل و یا بی اثر گردند و البته حساسیت در مورد برخی از سازمانها مثل انجمن های صنفی كارگری و یا روزنامه نگاران بیشتر و در مورد برخی دیگر كمتر بود.

همچنین در این دوره توجه به كار كارشناسی و تخصصی  تقریبا جای خود را به نظرات شخصی رئيس جمهور ومدیران او داد كه همگان از آن آگاه هستند.

این دوره را میتوان دوره مقاومت و پایداری سازمان های غیر دولتی و بدنه كارشناسی كشور دانست كه از یك طرف سعی در بقاء خود داشتند و سوی دیگر تلاش برای حفظ باقیمانده ثروت جامعه از دستبرد مدیران بی كفایت و چپاول گر و بیسواد. این تلاش و مقاومت را در بسیاری از حوزه ها مثل میراث فرهنگی ، اقتصاد، مهندسی،حقوق زنان و كودكان، فرهنگ و هنر ومحیط زیست و غیره قابل مشاهده بود و هر چند خسارت های زیادی به كشور وارد آمد ولی سازمانهای غیر دولتی و بدنه كارشناسی كشور هم اكنون با توان و قدرت زیادی در صحنه حضور دارند.

هر چند در سال آخر دولت مهرورز! به دلیل پایداری و مقاومت این سازمان ها و كارشناسان و هنرمندان و همچنین اختلافات درون حكومتی و شكست به تمام معنی دولت احمدی نژاد در تمام عرصه ها، این فشارها اندكی كاسته شد اما به محض پیروزی آقای روحانی به ناگهان گویی كه روحی دوباره به سازمان های غیردولتی دمیده شد و با تجربه كسب كرده در این دوره ها و با بلوغی نسبی شاهد شكوفایی این سازمان ها و كارشناسان و مردمی هستیم  كه در این گونه سازمان ها متشكل شده اند.

وضعیت فعلی را بدین گونه میتوان تشریح كرد كه  با فعالیت نخبگان جامعه در ستاد های آقای روحانی، و مشكلات بسیار زیاد در حوزه های مختلف، ظاهرا آقای روحانی به این نتیجه رسیده كه  چاره ای جز مشاركت مردم برای حل مشكلات  وجود ندارد و ایشان هم اكنون دست یاری خود را به سوی انجمن های تخصصی و صنفی برای ارائه برنامه و طرح مطالبات و پیشنهاد وزیران دراز كرده است و تقریبا اكثر این انجمن ها با توجه به حوزه كاری خود در حال ارائه پیشنهادات خود به كار گروهای تشكیل شده بوسیله روحانی میباشند. این گام از سوی آقای روحانی با استقبال بدنه كارشناسی كشور و سازمانهای مردم نهاد روبرو شده، زیرا این شیوه نظر خواهی از مردمی كه همواره غیر خودی قلمداد میشده اند، حتی در دوره اصلاحات نیز سابقه نداشته و تمام تصمیمات  در پشت پرده گرفته میشد و سپس مردم از آن مطلع می شدند و در نتیجه هر چند ایشان دولت خود را "دولت اعتدال" می نامد و از هرگونه افراط و تفریط (حتی در اصلاح طلبی) خود را مبرا میداند، ولی بدون آنكه قصد داشته باشیم كه به توهم و یا انتظارات غیر عملی و معجزه كردن او دامن بزنیم، میتوان پیش بینی كرد كه اگر آقای روحانی از تجربه دوران سازندگی و اصلاحات بخوبی استفاده كند و بخشی از مردم را "غیر خودی" به حساب نیاورد و این  همكاری با سازمانهای غیر دولتی و مردم نهاد را ادامه دهد، در این دوره اصلاحات ساختاری بسیار رادیكال تر از دوره خاتمی به پیش خواهد رفت و با ضربه هشدار دهنده ای كه به محافظه كاران قدیمی و با تجربه در دولت احمدی نژاد وارد آمد  و سبب شد كه پتانسیل  جمع شدن در پشت سر محافظه كاران و دست راستی های تندرو و بحران سازی برای این دولت را بسیار كاهش  داده، حتی امكان آن وجود دارد كه دست سپاه از اقتصاد كشور نیز كوتاه كند و آنان را به پادگانها باز گرداند. هر چند مبارزه با این گونه باندها بسیار سخت و دشوار است.

آقای روحانی برای ایجاد تغییر و اصلاح امور و مبارزه با باند های قدرت و ثروت، كه منتظر اندكی فرصت برای سهم خواهی و یا بحران سازی هستند، چاره ای جز اتكاء به مردم ازطریق طیف گسترده از سازمان های غیر دولتی، اعم از احزاب، روزنامه ها و شوراها و تشكل های صنفی و حرفه ای،تخصصی و یا زیست محیطی و.......ندارد و از این طریق است كه میتوان وفاق عمومی  را ایجاد كرده و حمایت مردم را به حمایت از برنامه های خود فرا بخواند. فعلا كه شروع خوبی است. تا آینده چه شود.

 

 

 

                        راه توده  41    17 مرداد ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت