راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

دو کاسبی در داخل و خارج

با فاجعه 67 و با فتنه 88

 
 

کابینه آقای حسن روحانی معرفی شد و بجز سه تن، بقیه اعضای آن از مجلس رای اعتماد گرفتند. در جریان این معرفی و رای اعتماد بازندگان انتخابات یا درواقع بازنده ترین آنها که امید به آینده خویش را روزبروز بیشتر از دست می‌دهند، بیش از همه بنای مخالفت با ترکیب کابینه را گذاشتند. جمعی که حسین شریعتمداری در بیرون مجلس و امثال رسایی و کوچک زاده و زاکانی درون مجلس در راسشان قرار دارند هر تیری را که در کمان داشتند علیه کابینه پیشنهادی رها کردند. آنها که زخم خورده جنبش سبز هستند تنها در نخستین روز جلسه رای اعتماد 1600 بار اصطلاح "فتنه" را تکرار کردند و لقب "کاسبین فتنه" را برای خود تثبیت کردند. همه وزرای معرفی شده، پیشینه و حال و آینده آنان، ظرفیت‌‌ها و توانایی‌‌ها و ناتوانی‌‌های آنان، وضع کنونی و برنامه دولت به کنار رفت و تمام ماجرای معرفی دولت جدید در "فتنه" خلاصه شد. در واقع اینان با رای مردم و انتخاب حسن روحانی مخالفند ولی چون شهامت ابراز علنی آن را ندارند با طرح موضوع "فتنه" عملا با او مخالفت و کاسبی سیاسی می‌کنند.

بازندگان انتخابات در خارج کشور هم که بنام "اپوزیسیون" فعالیت می‌کنند وضع بهتری از حسین شریعتمداری‌‌ها ندارند. آنان هم بسیار بیم دارند که مبادا امید مردم به تغییر برآورده شود و اینان ناگزیر شوند در محیطی شفاف پاسخگوی حال و گذشته و انواع و اقسام خرابکاری‌‌ها خود شوند. اعلام نام مصطفی پورمحمدی بعنوان وزیر دادگستری برای اینان مانند نوری در عمق تونلی تاریک بود. مانند بازندگان انتخابات در داخل، اینان نیز همه دیگر وزرای پیشنهادی، گذشته آنان، برنامه هایشان، سرنوشت کشور، مسئله برونرفت از تحریم ها، برنامه آینده دولت روحانی، مسایل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همه و همه را فراموش کردند و به تکرار یک نام پرداختند : "مصطفی پورمحمدی". اگر بازندگان انتخابات در داخل کشور 1600 بار نام فتنه را تکرار کردند اینان 16000 بار نام مصطفی پورمحمدی را تکرار کردند. گویی این کشور تنها یک مسئله و این کابینه تنها یک وزیر دارد و آن هم مصطفی پور محمدی است. اینکه دلایل این معرفی چه بوده یا چه نبوده، اینکه اصلا وزیر دادگستری توسط رییس قوه قضاییه معرفی می‌شود و نه رییس جمهور برای این بازندگان انتخابات در خارج کشور یا درواقع بازنده ترین آنها اصلا مهم نیست. چرا که مسئله آنان در این جنجال پورمحمدی و یا فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی نیست، مشکل اینان با شخص حسن روحانی و بیش از آن با مردم ایران است که به روحانی رای داده اند. همین پورمحمدی وزیر کشور کابینه احمدی نژاد بود و صدای یکی از این آقایان در نیامد چون با احمدی نژاد مشکلی نداشتند. هیچکدام آن زمان یاد قتل عام زندانیان نیفتادند. بنابراین پورمحمدی و تکرار شبانه روزی نام او یک ابزار است. ابزاری برای مخالفت قبیله تحریمی ها با حسن روحانی و انتقام گیری و تحقیر مردمی که به او رای داده اند.

اینان کاسبین فتنه نیستند ولی "کاسبین فاجعه" هستند. بدنبال پیشگیری از فاجعه نیستند، برعکس بدنبال آن هستند که فاجعه‌ای رخ دهد تا با آن کاسبی سیاسی کنند. خوشحال نیستند از اینکه حسن روحانی با رای مردم امده و احتمال وقوع یک فاجعه از سر کشور ما کمتر شده است. ناراحت هستند که چرا چنین شده است. اگر امریکا به ایران حمله می‌کرد و فاجعه بزرگی در کشور بوجود می‌امد می‌توانستند بگویند جمهوری اسلامی موجب حمله امریکا به ایران شد و سال‌‌ها با این فاجعه کاسبی کنند ولی چنین نشده و از مردم ایران و حسن روحانی از این بابت ناراحتند. اینان مسئله جمهوری اسلامی را با ملت و کشور ما مخلوط کرده اند. هر فاجعه و بلایی سر کشور و ملت ما بیاید بشرط انکه بشود از آن برعلیه جمهوری اسلامی بهره گرفت و تبلیغ کرد از نظر اینان خجسته و فرخنده است.

این کاسبی با فاجعه هم برای خود تاریخی طولانی دارد. از مجاهدین خلق و اقلیت و پیکار و امثال آنان که سی سال است با فاجعه خرداد 60 که خود آنها در بوجود اوردن آن نقشی اساسی داشتند کاسبی می‌کنند، تا کاسبی با فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی در جریان انتخاب میرحسین موسوی و جنبش سبز و امروز هم کاسبی با همان فاجعه علیه رای مردم به روحانی. این کاسبین فاجعه هم با آن کاسبین فتنه دستشان در یک کاسه است. سایت اخبار روز که امروز نقش ارگان و هماهنگ کننده بازندگان انتخابات در خارج کشور علیه روحانی را برعهده گرفته است در زمان موسوی هم عینا همین نقش کاسبی با فاجعه را درمورد وی بازی کرد. این سایت که پیش از انتخابات 88 تمام مدت علیه میرحسین موسوی بر محور فاجعه قتل عام تبلیغ می‌کرد مثلا در تاریخ 17 خرداد 1388 یعنی پنج روز پیش از برگزاری انتخابات دهم در یادداشتی با عنوان " چماق سبز!" (که منظور همان جنبش میلیونی سبز در خیابان‌‌ها بود) با اشاره به یکی از رسانه‌‌هایی که از میرحسین موسوی پشتیبانی می‌کرد چنین نوشت:

"کسانی که این روزها سری به سایت «پیک نت» می‌زنند می‌دانند که در دفاع از میرحسین موسوی، درست همانطور عمل می‌کند که کیهان شریعتمداری در دفاع از محمود احمدی نژاد... پیک نت، هر انتقاد و افشاگری علیه میرحسین موسوی را از سوی هر کسی که هست به باند امنیتی و نظامی و حزب پادگانی و ستاد انتخاباتی احمدی نژاد، ربط می‌دهد ...  نمونه ی این برخوردها را در جریان پرسش‌های دانشجویان از میرحسین موسوی در مورد قتل‌های سال ۶۷ دیدیم. سایت پیک نت اصرار داشت که پلاکارد «موسوی، شصت و هفت؟» را حزب پادگانی به دست دانشجویان داده است ..."

چندی بعد که موسوی به حصر افتاد معلوم شد چه کسانی همسو با حسین شریعتمداری هستند. حجت اسلام طائب بعنوان یکی از شاهکارهای اطلاعاتی خود به جنجال بر سر فاجعه قتل عام و نقش اطلاعات سپاه در آن اشاره کرد و گفت : "کافی است شما یکی از این عناصر ضد انقلاب را که هم کینه حضرت امام را به دل داشته باشد و هم جاه‌طلب باشد غیر مستقیم اجیر کنید، پول یک‌ سایتی، چیزی را به او بدهید، تامینش کنید و شیرش کنید که هر روز از آن اعدام‌ها بنویسد و از موسوی و سران فتنه بخواهد اظهارنظر کند، خوب ما این کار را کردیم و گرفت!"

آنچه کاری را که کاسبین فاجعه می‌کنند دو چندان زشت و غیراخلاقی می‌کند در این نیز هست که چهره انقلابیون و میهن دوستانی را که در جریان فاجعه ملی قتل عام زندانیان سیاسی جان باختند لکه دار می‌کنند. وقتی به آن دهها میلیون ایرانی که به میرحسین موسوی رای می‌دهند و به او اعتماد می‌کنند و حتی برای او جان می‌دهند گفته می‌شود که او مسئول قتل عام زندانیان بوده است دو احتمال وجود دارد. احتمال اول آنکه این جمع از موسوی جدا شوند و او را چهره‌ای ناشایست بشمارند. احتمال دوم و قویتر آن است که معتقد شوند آن جان باختگان افرادی ناسالم بوده اند که در برابر فرد سالم و مورد اعتمادی چون موسوی ایستاده بوده اند. ما که ندیدیم با پلاکارد "موسوی، شصت و هفت؟" و این همه تبلیغاتی که کاسبین فاجعه درباره موسوی و نقش او در قتل عام زندانیان به راه انداختند حیثیت و اعتبار او در جامعه تا به امروز کاهش یافته باشد که برعکس افزایش هم یافته است. بنابراین چه نتیجه‌ای باید گرفت؟ جز اینکه کاسبین فاجعه دراین دکان سیاسی که باز کرده اند حیثیت همان جان باختگان را به فروش گذاشته اند و کاری می کنند که جامعه بتدریج نسبت به آنان و اعدام آنان‌‌ بی تفاوت و‌‌ بی انگیزه و حتی نسبت به طرح مسئله ناخشنود و حساس ‌شود؟ وقتی کاسبین فاجعه سمتگیری علیه اعدام‌‌های 67 را از گروه‌‌های ارتجاعی و بدنام حاکمیت به سمت امثال موسوی و کروبی و روحانی و خاتمی می‌برند به پیامدهای آن اندیشیده اند؟ این کاسبی با فاجعه که امروز با حسن روحانی به راه انداخته شده به همان نتیجه ختم نخواهد شد که در مورد میرحسین موسوی شد؟

این در حالیست که مدعیان اصلی فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی یعنی توده‌ای‌‌ها و بیش از همه خود خانواده و نزدیکان آن اعدام شدگان در زمره کسانی هستند که پیشاپیش همه برای تغییر در جامعه ما چه از طریق پشتیبانی از جنبش سبز و میرحسین موسوی و چه امروز در رای به حسن روحانی ایستادند. نمونه زنده یاد "شهلا فرجاد" که هم خود زندانی سیاسی بود و هم جزو خانواده قربانیان سیاسی و با چه شوری در جنبش سبز شرکت داشت و برای پیروزی حسن روحانی کوشید نمادی از این خانواده‌‌های جان باختگان فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی است. نمادی از همه آنهاست زیرا با همه تبلیغاتی که علیه موسوی و به اصطلاح نقش او در فاجعه قتل عام شد حتی به اندازه انگشتان دست هم از خانواده جان باختگان فاجعه قتل عام سال 1367 حاضر به مشارکت در کارزار ضد موسوی نشدند و امروز هم کاسبی با فاجعه علیه حسن روحانی جز انزجار همراهی نخواهد داشت.

بازندگان انتخابات در داخل و خارج کشور می‌توانند دنبال آن باشند که دست در دست هم فاجعه بیافرینند و سپس با آن کاسبی کنند ولی مردم ایران به راهی دیگر می‌روند. آنان دنبال پیشگیری از تکرار فاجعه هستند. این بزرگترین پیام جنبش سبز دیروز بود چنانکه پیام انتخاب حسن روحانی پیام میهن دوستی، پیام جلوگیری از فاجعه و تکرار فاجعه برای کشور ما و مردم ما بود. ما در این راه حرکت می‌کنیم.

 

 

 

                        راه توده  421     31 مرداد ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت