راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

"دیدار" زندانیان شاه

اشتباهات

تکرار می شد؟

اگر زمان به عقب

باز میگشت!

نقل از فیسبوک اسفندیار صادق زاده

 

 

سومین دیدار زندانیان سیاسی پیش از  انقلاب (رژیم شاه) به ابتکار شماری از زندانیان سیاسی زمان شاه و همت تنی چند از دوستان و رفقای مقیم آلمان برگزار شد. این دیدار هر دوسال یک بار برگزار می شود و نام آن را گذاشته ایم "دیدار".

" دیدار" امسال روزهای 31 ماه مه تا دوم ژوئن در محل " لیند لار" نزدیکی شهر کلن آلمان برگزار شد.

"دیدار" امسال پر جمعیت تر و متنوع تر از سال های پیش شده بود. خصوصا حضور زنان  زندانی زمان شاه ، فضای  صمیمانه تری را ایجاد کرده بود.

حدود 35 سال قبل، با اوج گرفتن تظاهرات و اعتصابات سراسری در ایران علیه حکومت استبدادی شاه بتدریج در زندان ها گشوده شد. آخرین زندانیان تا آخر دی ماه سال 57 به آغوش خانواده ها باز گشتند.

در آن فضای شور انگیز انقلابی، از بند رها شدگان به درستی از سوی مردم ، قهرمانان خلق لقب گرفته بودند و در هر کوی و برزنی نام آن ها بر زبان جاری بود. به جز عده ای از بازماندگان در بند  کودتای 28 مرداد 1332 ترکیب سنی " آزداگان" به 30 سال هم نمی رسید. این جوانان شوریده و خواهان آزادی وعدالت، پنجه در پنجه استبداد شاه افکنده بودند.

در جریان انقلاب و بعد از آن هر کس به اندازه توشه فکری و یا علاقمندی و وابستگی عاطفی و سیاسی  خود، جذب احزاب و یا گروه های سیاسی شد و یا سازمانی را تاسیس کرد. فدایی با سازمان فدایی ، توده ای با حزب توده ایران، مجاهد، پیکاری، مبارزین کرد و اسلامی ها و...

با گذشت کمتر از چهار سال، چه افراد و سازمان هایی که از فردای پس از انقلاب دست به اسلحه برده  و برای دستیابی به "آرمان شهر" خود با حکومت برآمده از انقلاب به ستیز برخاستند و چه گروه ها و احزابی که شیوه های مسالمت آمیز را سرلوحه برنامه های خود قرار داده بودند در پهنه ایران یا خونشان ریخته شد و یا در زندان ها به بند گرفتار آمدند. اگر چندی پیش آنان بردوش مردم جای داشتند دیگر آن فصل کوتاه بهار آزادی به سر آمد و خزان برگ ریز فرا رسید. هر کس برای حفط جان خویش، دنبال پناه گاه امنی می گشت.

بخت زنده ماندن با عده ای یار بود. آن ها توانستند به هر طریقی و طی دشواری هایی از مهلکه جان بدر برده و در دیگر کشورها به ساحل امنی دسترسی پیدا کنند.

زندانیان رها شده از ستم شاهنشاهی و گریخته از جمهوری اسلامی بتدریج در غربت دوباره یکدیگر را یافتند. دیگر جوان نبودند. موهای سرشان سفید شده و قامتشان خم. فقط می شد از ته چهره ها آنان را بازشناخت. نصب کردن اسامی افراد بر سینه ها موهبتی بود تا هر کسی گم شده خود را با شک و تردید  باز شناسد. یارانی بودند که بیش از چهل سال یکدیگر را در آغوش گرفته و سراغ همرزمان را می گرفتند.  باران اشگ از دیده ها و خنده های بغض آلود برلب ها جاری بود. بیان خاطرات  تلخ و شیرین از گذشته های دور و یاد و یاد و یاد از بر خاک افتادگان.

در سومین دیدار نیز ساعات اولیه و روز اول بدین شکل سپری شد. با فرونشستن احساسات و هیجانات اولیه، نگرانی همگانی از وضعیت بغرنج و وضع فاجعه آمیز ایران محور صحبت قرار گرفت، بویژه که انتخابات ریاست جمهوری در آستانه برگزاری بود. هر کس به اندازه درک و نگرش خاص خود، با یاران دیروز درباره انتخابات به بحث و گفتگو می نشست.

 به جرات می توان گفت که از جمع حاضر، انگشت شماری از دوستان در ارتباط با مسایل ایران درکی هم صدا با مردم کشور خود داشتند و شرکت کردن در انتخابات را تایید می کردند. یکی از زندانیان زمان شاه که سفرش به اروپا همزمان با این دیدار شده بود و درجمع بود بمراتب مسلط تر از بقیه به مسایل سیاسی- اقتصادی ایران بود و در تجزیه و تحلیل از توانایی انکار ناپذیری داشت. من او را از زندان عادل آباد شیراز می شناختم. گفت که برای درمان آمده آلمان و بزودی باز می گردد.

 وجود او در آن جمع فرصتی  بود برای افرادی که خواهان آگاهی بیشتر از مسایل جاری کشور بودند ولی متاسفانه تعداد زیادی از جمعیت "دیدار" که در مهاجرت به سر می برند التفاتی به چنین نظراتی نداشتند. نظراتی که شرکت مردم در انتخابات و نتیجه انتخابات نشان داد بسیار دقیق تر و درست تر از نظرات بقیه بود.

نبودن فضای دمکراتیک و آزاد چه در زمان شاه و چه در جمهوری اسلامی مانع از آن بوده و هست که مردم و گروه های سیاسی بتوانند آزادانه و با اتکای به همه ابزارهای رسانه ای نظرات و عقاید خود را صیقل بدهند. نتیجه آن که قبل از انقلاب برخی از گروه های سیاسی به مبارزات جدا از مردم روی آوردند و بعد از انقلاب هم به نوع دیگری ابتدا در کردستان و گنبد و سپس آمل و تهران پای به همان راه های گذشتند.

حزب توده ایران و برخی از ملی مذهبی ها و چپ های مذهبی ، بنا بر تجربه های سیاسی خود به درستی سعی بر آن داشتند تا از تند روی های حکومت و گروه های سیاسی جلو گیری کنند. متاسفانه جنگ ایران و عراق که آتش آن را دشمنان قسم خورده مردم ایران برافروختند، تند روی گروه های سیاسی، ترور چهره های شاخص مذهبی، دست نیرو های راست را در حاکمیت  برای بستن دفتر آزادی ها باز گذاشت و آن شد که بعد از 34 سال جامعه ایران یکی از دشوار ترین دوران های تاریخی خود را تجربه کند .

جمع "دیدار" زندانیان سیاسی زمان شاه، خود تابلوی جدایی برخی از سازمان ها و شخصیت های چپ گذشته از متن حوادث  ایران بود. آن ها همچنان در شیپور نفی انتخابات و یا سرنگونی می دمیدند بی آن که  از خود در باره همراهی و پشتبانی مردم سئوال کنند. انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران برای چندمین بار نشان داد که مردم از منطق حفظ منافع ملی و تجربه زندگی خود تبعیت می کنند و نه از گروه ها و سازمان هایی با دید گاه هایی غیر واقعی و بی ارتباط با شرایط اجتماعی کشور .

اگر مبارزه با شاه، عامل اتحاد زندانیان سیاسی دوران شاه بود، پیچیدگی های انقلاب و مبارزات اجتماعی، ورزیدگی و تجربه خاص خود را می طلبید که همه از این توانایی برخوردار نبودند.

... و چقدر برای من و آنها که همراه با من از زبان آن دوست از ایران آمده، این جمله تاریخی و ارزشمند را شنیدیم: ما در سالهای اول انقلاب چپ روی کردیم!

او، یکی از مطرح ترین روزنامه نگاران دوران خود بود و در راس یکی از سه روزنامه مطرح آن زمان.

 

 

 

                        راه توده  415     20 تیر ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت