راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نگاهی به سومین بیانیه اکثریت

صادقانه بپذیرید

تحریم اشتباه بود!

 
 

 

رهبری فداییان اکثریت در خارج کشور به تاریخ 15 خرداد 92 در تحریم انتخابات اعلامیه ای منتشر کردند و در آن نوشتند "ما در اين انتخابات شرکت نمی کنيم و شرکت در اين انتخابات را ياری به پيشبرد برنامه خامنه ای و همدستان وی می دانيم ..."

10 روز پس از بیانیه 15 خرداد، یعنی 26 خرداد 92 (چهار روز پس از برگزاری انتخابات و پیروزی حسن روحانی) بیانیه ای در تبریک به مردم برای شرکت در انتخابات صادر کردند. در بیانیه تبریک نوشتند "مردم ايران بار ديگر در انتخابات شگفتی آفريدند. آن ها در انتخابات وسيعا شرکت کردند، به کانديداهای اصول گرايان "نه" گفتند، مخالفت خود را با سياست های حکومت ايران در عرصه داخلی و خارجی ابراز کردند و با انتخاب آقای حسن روحانی به "تغيير" رای دادند..."

و اکنون، سومین بیانیه انتخاباتی خود را صادر کرده اند.

آنچه در بیانیه سوم بیش از همه به چشم می‌خورد تناقض گویی‌‌ها و پیچیدگی گویی‌‌ها تا جایی است که برخی این بیانیه را تایید اشتباه بودن سیاست تحریم دانسته و چنین تفسیر کرده اند. در واقع نیز در بیانیه تحریم رهبری اکثریت در خارج کشور پیش از انتخابات گفته شده که "شرکت در انتخابات را یاری به پیشبرد برنامه خامنه‌ای و همدستان وی می‌دانیم" و انتخابات را نه فرصتی برای تغییر که "فرصتی برای اعتراض به غيرآزاد، غيردمکراتيک و مهندسی بودن آن" دانسته اند. در حالیکه در این بیانیه پس از انتخابات گفته می‌شود:

" با ائتلاف اصلاح طلبان و اصول گرايان ميانه رو، کانديداهای آن ها (حکومت) در انتخابات شکست خوردند و عليرغم مهندسی انتخابات، کسی از صندوق  رای بيرون آمد که کانديدای مورد حمايت خامنه ای و نيروهای امنيتی ـ نظامی نبود." و " اين انتخابات "نه" مردم به سياست های بلوک قدرت به ويژه در عرصه بين المللی و پروژه هسته ای بود. در اين انتخابات اصول گرايان به طور کلی و به طور مشخص نيروهای نظامی ـ امنيتی، راست افراطی و راست سنتی شکست خوردند. اين انتخابات بر افراط گری ضربه زد." یا " می توان گفت که خواست "تغيير"، سرنوشت انتخابات را رقم زد. در اين انتخابات خواست مردم برای "تغيير"  پيروز شد"...

 از مقایسه همه این تناقض گوئی ها هر عقل و منطق سالمی چه نتیجه‌ای می‌گیرد جز آنکه ارزیابی که سیاست تحریم بر آن مبتنی بود و فرصتی که رهبری فداییان می خواست از انتخابات بسازد به گفته خود آنها بطور مطلق و قاطع شکست خورده و نادرستی خود را در عرصه عمل نشان داده است. ولی بیانیه رهبری خارج کشور فداییان معتقد است که ضربات این پتک‌‌ها هنوز برای پذیرش اشتباه بودن سیاست تحریم به انداز کافی نیرومند نیست :

" صرف رویدادهای انتخاباتی که به پیروزی روحانی منجر شدند، ما را مجاب نکرده اند سیاستی که ما اخذ کردیم، یعنی سیاست عدم شرکت، نادرست بوده است. در مطالب ديگر به اين موضوع بيشتر خواهيم پرداخت. اما خود را متعهد می دانیم با پيگيری  رویدادهای آتی و مشارکت در روندهائی که متوجه تحقق مطالبات مردمند، ارزیابی نهائی مان از سیاست عدم شرکت در انتخابات را به جامعۀ ایران ارائه دهیم."

بعبارت دیگر آقایان علیرغم همه آنچه خود اقرار می‌کنند هنوز "مجاب" نشده اند که ادعایشان درباره آنکه شرکت در انتخابات یاری به پیشبرد برنامه‌‌های آقای خامنه‌ای است نادرست بوده و منتظرند ببینند که آیا مجاب خواهند شد و یا نخواهند شد. اینکه مرحمت فرموده مجاب شوند یا نشوند هم بستگی به این خواهد داشت که "رویدادهای آتی" چگونه پیش رود و آیا مردم ایران و هواداران سازمان در داخل کشور خواهند توانست دولت حسن روحانی و "تغییر"‌را به پیروزی برسانند یا نه. اگر همه مردم ایران جمع شوند و تضمین کنند که حسن روحانی و تغییر پیروز خواهد شد در آنصورت رهبری فداییان خارج کشور - هر چند هنوز تصمیم نهایی را نگرفته و هیچ قول قطعی به مشتاقان بیانیه‌‌های سازمان نمی‌دهد - ولی شاید در "ارزیابی نهائی" در آینده نامعلوم مجاب شود که تحریم انتخابات نادرست بوده است!

باید از آنها پرسید: واقعا حرف ها را برای چه کسانی می‌نویسید؟ شاید تصور کرده اید که مردم ایران بیکار هستند و حالا همگی پس از خواندن این بیانیه قول می‌دهند که آستین همت را بالا بزنند و تغییر را به ثمر برسانند که رهبری فداییان در خارج کشور لطف کرده مجاب شود؟

این مردم ایران نیستند که باید با مبارزه خود برای تغییر شما را مجاب کنند، این شما هستید که باید مردم را مجاب کنید. مجاب کنید که سیاست تحریم شما به امید ادامه حفظ وضع گذشته نبوده، به اینکه از اشتباه خود درس گرفته اید، به اینکه اکنون می‌خواهید به نیروی عظیم هوادار تغییر که در این انتخابات به میدان آمد بپیوندید، به اینکه شناخت درستی از اوضاع یافته اید و می‌توانید راهنمایی‌‌ها و پیشنهادهای درستی ارائه دهید تا لیاقت اعتماد مردم را پیدا کنید.

 

تناقض‌‌های بیانیه و مسئله تغییر

 

صرفنظر از تناقض این بیانیه با بیانیه‌‌ها قبلی رهبری فداییان خارج کشور، خود بیانیه هم انباشته از تناقض است. برای نمونه در یکجا با اشاره به رد صلاحیت هاشمی گفته می‌شود: "اگر جريان حاکم حدس می‌زد که عارف یا روحانی می‌توانند رای‌ساز شوند در رد صلاحیت آن‌ها هم چون هاشمی به خود شک راه نمی‌داد." ولی دو خط پایین تر می‌نویسند: "انتخاب حسن روحانی مطلوب خامنه ای نبود ولی او در کادر مناسبات رهبر ـ رئیس جمهور، مشکل جدی با هیچ یک از ٨ کانديدا نداشت."

اگر هیچ مشکل جدی نداشت پس چرا در رد صلاحیت او تردید به خود راه نمی‌داد؟

ظاهرا باید به شکلی این همه بیانیه و مواضع متناقض تحریم و تبریک و تفسیر را با یکدیگر جمع کرد! در واقع ریشه تناقض در بیانیه در وجود تناقض میان موضع تحریم که بطور عینی در سمت حفظ وضع گذشته بود با واقعیت شرکت در انتخابات که محتوای عینی آن تغییر وضع گذشته بود قرار دارد. این دو موضع متضاد با دو پیامد متضاد را بدون تناقض گویی نمی‌توان با هم آشتی داد.

رهبری خارج کشور فداییان برخلاف اعضا و هواداران این سازمان در داخل کشور، در این انتخابات در کنار رضا پهلوی و رهبری مجاهدین و چند گروهک از نوع حزب کمونیست کارگری و حکمتیست و غیره قرار گرفت و از موضع حفظ و ادامه وضع گذشته وارد انتخابات شد. اکنون همه اینها کسانی را که در انتخابات شرکت نکردند به حساب خود می‌گذارند و مضحک تر آنکه همه خود را سخنگوی تغییر معرفی می‌کنند. اصلاح طلبان و تحول خواهان و چپ‌‌های داخل و خارج کشور که به روحانی رای داده اند آنقدر از تغییر سخن نمی‌گویند و خود را مدعی و طلبکار روحانی نمی‌دانند که طرفداران حفظ وضع گذشته و راستگرایان داخل و تحریم کنندگان خارج سخنگوی تغییر و طلبکار حسن روحانی شده اند.

در بیانیه گفته می‌شود: " به باور ما، هم اکثريت کسانی که در انتخابات شرکت کردند و به روحانی رای دادند و هم کسانی که در اعتراض به انتخابات غيرآزاد و مهندسی شده در انتخابات شرکت نکردند، خواست مشترک دارند و آن هم تغيير سياست های مخربی است که کشور ما را به سوی فاجعه سوق داده است. به همين خاطر هر دو بعد از انتخابات در کنار هم قرار گرفتند و به پايکوبی در خيابان ها پرداختند."

این مشابه همان استدلالی است که بازندگان انتخابات در داخل کشور دارند. مثلا هواداران سردار قالیباف می‌گویند غیر از کسانی که به جلیلی رای دادند بقیه 30 میلیون تن دیگر همه به تغییر را داده اند. نتیجه اینکه آنها هم خود را طلبکار حسن روحانی می دانند و اینکه در کابینه تغییر جایی هم باید به آنها داده شود. می‌توان از این هم فراتر رفت و گفت که انهایی نیز که به جلیلی رای داده اند که خواستار تورم و گرانی و نابودی و ویرانی ایران نبوده اند. پس مصباح یزدی هم در زمره هواداران تغییر است چند پست کابینه را هم باید به مصباح و شاگردان او داد. با این حساب چون همه مردم با انگیزه تغییر و نیکخواهی در انتخابات شرکت کرده اند فرقی میان مصباح یزدی و هواداران قالیباف و رهبری فداییان و رضا پهلوی و خاتمی و هاشمی و روحانی نیست.

این ظاهرا درک جدیدی از سیاست است که مواضع سیاسی براساس انگیزه های مردم ارزیابی می‌شود و نه پیامدهای عملی اجرای این یا آن موضعگیری. با این درک از سیاست همه حق دارند و باید چپ و راست و اصلاح طلب و محافظه کار و سلطنت طلب و جمهوری خواه و کلا سیاست را باید کنار گذاشت. ولی سیاست و مواضع سیاسی را نه بر مبنای انگیزه‌‌ها که بر اساس پیامدها ارزیابی می‌کنند. پیامد عدم شرکت در انتخابات پیروزی قالیباف یا جلیلی. یعنی رای به عدم تغییر و ادامه وضع گذشته بود و این هیچ ربطی به انگیزه کسانی که در انتخابات شرکت کردند یا نکردند ندارد. 

 

فرصت طلبی یا صراحت و صداقت با مردم؟

 

بیانیه رهبری فداییان خارج می گوید آنان که رای ندادند کار درستی کردند چون خواهان تغییر بودند، انها هم که به روحانی رای دادند کار درستی کردند چون به تغییر رای دادند. در واقع هدف از چنین موضعگیری جلب نظر مساعد هواداران روحانی از یکسو و 10 میلیون تن - به ارزیابی خود ایشان - شرکت نکننده در انتخابات از سوی دیگر است. این شیوه انگیزه و عمل را روی یک کفه ترازو قرار می دهد و امکان ارزیابی عینی از حوادث و رویدادها و موضعگیری ها را از بین می برد. چنین شیوه ای شاید از نظر فرصت طلبی کارآمد باشد ولی فاقد آینده و بیش از آن فاقد صراحت و صداقت است. 

برخورد ما به گونه ای دیگر است. راه توده مردم را به شرکت در انتخابات و پیروزی روحانی در همان دور اول دعوت کرد. امروز هم معتقدیم آنها که در انتخابات شرکت کرده و به روحانی رای داده اند کار درستی کردند نه به دلیل آنکه هوادار تغییر بودند بلکه بدلیل آنکه تغییر را ممکن کردند. اما هرگز نمی‌گوییم آنها که رای نداده اند یا به بقیه نامزدها رای داده اند چون شاید هوادار تغییر بوده اند یا انگیزه‌‌های نیکی داشته اند آنها هم کار درستی کرده اند. بنظر ما آنها که رای ندادند اشتباهی بزرگ کردند. آنها انگیزه شان هرچه بود با عدم شرکت در انتخابات تغییر را دشوارتر ساختند. اگر حسن روحانی به جای 51 درصد، 60 یا 70 درصد آرا را داشت تغییر با دشواری کمتر و سهولت بیشتری می‌توانست پیش رود. بنابراین اگر تغییرات به ثمر نرسد اتفاقا دلیل بر درستی سیاست تحریم نیست، دلیل بر نادرستی بیشتر و وزن ویرانگر آن است.

 

انتخاب روحانی گامی به جلو یا به عقب؟

 

بیانیه رهبری فداییان خارج می‌نویسد: " مردم در سال ١٣٧٦ يک گام جلو گذاشتند و به اصلاح طلبان و اصلاحات رای دادند. گام بعدی در سال ١٣٨٨ برداشته شد و جنبش سبز که ترکيب اصلاح طلبی و تحول طلبی را در برداشت، شکل گرفت. اما اصلاحات با سد ساختار سخت حکومت (خامنه ای، نيروهای امنيتی ـ نظامی و راست افراطی) مواجه شد و ناکام ماند و جنبش سبز توسط بلوک قدرت به سرکردگی خامنه ای سرکوب گرديد. با ناکامی اصلاحات و سرکوب جنبش سبز، به نظر می رسد که جامعه ما گامی به عقب برداشته و اين بار از جايگاه گرايش اعتدال، "تغيير" را شروع کرده است."

 

برخلاف ادعای بیانیه، جامعه ما با انتخاب حسن روحانی نبود که یک گام به عقب گذاشت بلکه با روی کار آمدن احمدی نژاد بود که آن گام بزرگ به عقب برداشته شد. چه عواملی موجب آن عقب گرد شد؟ آیا باید مواضع شما را هم به یادتان آورد؟ چه کسانی انتخابات دوم خرداد را تحریم کردند و پس از شکست تحریم از ضرورت نامه نگاری به خاتمی و او را مسئول همه نابسامانی‌‌ها معرفی کردن سخن گفتند؟ چه کسانی "اصلاح طلب حکومتی"‌ را به تمسخر، به ناسزا تبدیل کردند؟ چه کسانی گفتند باید صبر کرد تا امید مردم به خاتمی از بین برود؟ روی کار آمدن احمدی نژاد از جمله پیامد این ناامیدی نبود؟ مواضع خود را در دور دوم احمدی نژاد و در انتخابات سال 88 فراموش کرده اید؟ چه کسانی همه زرادخانه خود را علیه میرحسین موسوی به کار انداختند؟ چه کسانی کناره گیری خاتمی بسود موسوی را یک عقب نشینی معرفی کردند؟ چه کسانی گفتند موسوی اصلا اصلاح طلب نیست؟ چه کسانی روز و شب او را مسئول کشتارهای سال 67 معرفی کردند؟ چه کسانی چهار روز قبل از برگزاری انتخابات 22 خرداد 88 و درشرایطی که جنبش سبز خیابان ها را به تسخیر درآورده بود بیانیه دادند و اعلام کردند "سازمان ما از هیچ کاندیدایی حمایت نمی کند"؟ و چه کسانی بلافاصله مدعی "رای من کو؟" شدند. همانگونه که امروز سخنگوی "تغییر" شده اند، تغییری که به آن رای نداده اند؟ بله. جامعه ما یک گام بزرگ و بسیار بزرگ به عقب گذاشت. ما به جای آن که تغییر را از خاتمی و موسوی ادامه دهیم باید آن را بر روی ویرانه‌‌های احمدی نژاد از نو آغاز کنیم و مسئولیت دیروز شما در این وضع بسیار سنگین است؛ چنانکه امروز هم اگر مردم به شما گوش کرده بودند و انتخابات را تحریم می‌کردند، مسئولیتی باز هم سنگین تر داشتید و این گام را باید چهار سال دیگر از ادامه قالیباف و جلیلی بر می‌داشتیم. البته اگر ایرانی باقی مانده بود. بنابراین اگر گامی به عقب گذاشته شده شما باید خود را سرزنش کنید نه مردمی را که با رای به روحانی امکان تغییر و جبران این گام به عقب را فراهم کردند.  

رهبری فداییان در خارج کشور بجای صدور این همه بیانیه توجیه گرانه می‌توانست چند جمله صادقانه با مردم سخن بگوید. بگوید که ارزیابی درستی از انتخابات نداشته است. قرار گرفتن آن در کنار سلطنت طلبان و مجاهدین و گروه های چپ نما از یکسو و راستگرایان و مخالفان تغییر در داخل کشور از سوی دیگر نادرست بود. بگوید که صادقانه به تغییر پیوسته و برای پیشبرد آن مبارزه خواهد کرد. این چند جمله جسورانه و صادقانه ده‌‌ها بار بیش از این بیانیه‌‌ها نزد مردم ما ارزش داشت ضمن آنکه رهبری فداییان را درباره سیاست‌‌های گذشته و راه آینده آن به فکر فرو می‌برد. اینگونه بیانیه‌‌های توجیه گرانه و فرصت طلبانه تنها می‌تواند جلوی تعمق و اندیشیدن را بگیرد و فاصله مدعیان رهبری در خارج و اعضا و هواداران سازمان در داخل را بیشتر کند.

 

 

 

                        راه توده  418     10 مرداد ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت