راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

پایان دوران

احمدی نژاد

نباید آغاز

دوران جلیلی شود

 
 

 

احمدی نژاد  می رود، اما سنت نامه گرفتن پادشاهان جبار ایران از دست مردم را احیا کرد. درحالیکه دولت او را مشتی غارتگر از نوع صادق محصولی، خاوری رئیس باند اختلاف 3 میلیارد دلاری و دهها بزرگتر از آنها گردانند، اما خود را حکومتی "مردمی" و "عدالتخواه" جا زدند.

در دوران او به هر حزب و تشکلی حمله شد و منحله اعلام شد. او که پس از پیروزی در انتخابات 84 گفته بود به جای حزب ما مسجد را داریم، دو روز بعد از کودتای خرداد 1388 انحلال دو حزب جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی را در یک مصاحبه در سیمای جمهوری اسلامی اعلام کرد!

در دوران او حتی از فعالیت احزاب مذهبی نیز جلوگیری شد، سندیکاها دچار تعقیب و پیگرد هستند، نهادهای مدنی به هیچ عنوان تحمل نشدند، و از سوی دیگر جلوی طرح مطالبات اجتماعی مردم در مطبوعات گرفته شد و به جای آن سیاست سفرهای استانی و گرفتن نامه های مردم، اجرا شد.

انگیزه سفرهای استانی او در ابتدای ریاست جمهوری "بررسی مشکلات استان" و "تشکیل هیئت دولت در مناطق محروم" برای آشنایی مستقیم با مسایل مردم محلی عنوان می شد، اما این پوشش تبلیغاتی بتدریج تغییر کرد و هدف سفر او به استانی او تبدیل به تبلیغات انتخاباتی با بودجه عمومی کشور شد.

او می رود و از خود صدها هزار نامه باقی می گذارد که هر کدام "دردنامه" یک ملت است. د راین بازی تبلیغاتی نه تنها مسایل و مشکلات مردم با نامه نگاری حل نشده، بلکه بیشتر هم شد.

سنت نامه نگاری به سلاطین و پادشاهان جابر و خونخوار در تاریخ ایران باز می گردد. پادشاهان ایران هر اندازه هم که در قساوت و چشم درآوردن و خون ریختن گشاده دست بودند ولی نامه ها و شکایت های مردم را همیشه می پذیرفتند. در دربار و در حین سفرهای پادشاهان مامورینی برای وصول نامه ها و پاسخ به آنها وجود داشتند. بسیاری از آنان روزهایی در هفته یا ماه بارعام می دانند و خود در مقام قاضی به شکایت های مردم رسیدگی می کردند و "داد" می ستاندند.

مثلا در دوره صفویه "ایشیک آقاسی باشی" که مقامی مشابه وزیر دربار را داشت مسئول گرفتن نامه ها و شکایات و عرایض مردم بود. "شاردن" سیاح فرانسوی که در دوره شاه عباس در ایران بوده می نویسد که شاه هیچگاه عریضه کسی را رد نمی کرد و اغلب به یکی از ملازمان یا معمولا ایشیک اقاسی باشی دستور می داد که آن را بگیرد. در دوره شاه اسماعیل دوم نیز برای این منظور شخص معینی را به مقام "حامل عرایض مظلومین و فقرا" منصوب کرده بودند.

سنت پذیرش نامه های مردم در جامعه ستم کشیده و قرون وسطایی ایران دو دلیل عمده داشت. دلیل نخست آن بود که پادشاه از طریق گرفتن نامه و رسیدگی به شکایات مردم می خواست جباریت حکومت خود را پنهان کند، ضرورت وجودی خود را اثبات کند و مردم را امیدوار سازد و نگذارد کار به شورش و پیوستن مردم به مخالفان حکومت برسد.

دلیل دوم این بود که در این جوامع، ساده بودن مناسبات اجتماعی وجود نهادهای واسطه را به یک ضرورت تبدیل نکرده بود. احزاب، سازمان های صنفی و سندیکایی، سازمانهای اجتماعی و مدنی که در جوامع امروزین نوعی حلقه های واسطه میان توده های مردم و حکومت ها هستند، مطالبات آنان را تنظیم می کنند و از آن دفاع می کنند در جوامع قرون وسطایی وجود نداشتند یا در قشرهایی خاص و به شکل محدود وجود داشتند. در این شرایط چاره ای جز نامه نگاری و مراجعه تک تک به شاه و کارگزاران او یا حداکثر جمع شدن در برابر کاخ شاهی وجود نداشت.

احمدی نژاد این سنت نامه گرفتن پادشاهان جبار ایران را احیا کرد، دقیقا با همین دو هدف. حکومت خود را که مشتی غارتگر از نوع صادق محصولی و دهها بزرگتر از محصولی در پشت صحنه آن را می گردانند در نزد مردم همچون حکومتی "مردمی" و "عدالتخواه" جا بزند. و مهمتر از آن جلوی تشکل مردم را بگیرد. در شرایطی که از یکسو احزاب سیاسی اجازه فعالیت نیافتند، سندیکاها دچار تعقیب و پیگرد شدند، نهادهای مدنی به هیچ عنوان تحمل نشدند، سیاست گرفتن نامه جزیی از طرح عمومی و بزرگتری شد که شاید تا سالها در کشور رایج بماند. احمدی نژاد و باند او این طرح را برای فاشیستی کردن حیات اجتماعی در ایران به اجرا گذاشتند.

تمام روشهای اختراعی احمدی نژاد را باید درون این طرح و سمتگیری عمومی حکومت او قرار داد تا بتوان آن را درک کرد. مضمون تمام طرح و برنامه گردانندگان احمدی نژاد و دولت او عبارت از پراکنده کردن و تجزیه کردن مردم و جلوگیری از تشکل آنان در نهادها و سازمان های مستقل و برعکس جمع کردن آنان در نهادهای زیر نظر نظامیان از نوع بسیج بود. همه برنامه ها بنوعی در خدمت این طرح بود. از سفرهای استانی و نامه گرفتن از مردم تا ممنوع کردن سندیکاهای کارگری و تعقیب مبارزان آن، از تخریب خانقاه دراویش و مسجد سنی ها تا گسترش و ترویج خرافات و دست به دامن امامان و چاه جمکران و نذر و نیاز مردم برای حل مشکلات، از تعقیب جوانان و دانشجویان تا کشف براندازی نرم در محدودترین و کم شمارترین تشکل ها ... همه و همه در سمت و جهت فاشیستی کردن فضای اجتماعی ایران بود. او می رود، اما عقبه ای که او را به مردم ایران تحمیل کرد، هنوز کار را تمام شده نمی داند و اینبار "سعید جلیلی" را پیش انداخته و از زیر عبای آیت الله مصباح یزدی در آورده است. و این شاید همان چیزی باشد که جامعه ما در لحظه کنونی بیش از هر چیز نگران آنست و نمی خواهد سرنوشت کشور را بدست آن بدهد. بنظر می رسد انتخابات کنونی با این  سرنوشت در جدال است.

 

 

 

                        راه توده  41    23 خرداد ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت