راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

چپ افراطی

عرصه را باخته

همانطور که

راست افراطی باخته

 
 

 

انتخابات 92 را باید آغازی بر پایان چپ نماها و یا "چپ افراطی" در چارچوب تاریخی و سیاسی کنونی آن دانست. نه آنکه چپ نمائی در ایران با این انتخابات پایان خواهد یافت. وجود چپ نمائی ریشه در یک سلسله عوامل اجتماعی و معرفتی دارد که در جامعه سرمایه داری همواره وجود خواهد داشت. ولی این انتخابات را می توان سرآغاز روند منزوی شدن و از دست رفتن وزن اجتماعی چپ نمائی ایران در شکل و چارچوب کنونی از یکسو و کند شدن و ناکارآمد شدن پرچم های ایدئولوژیک آن از سوی دیگر دانست. در واقع چپ نمایان در ایران خود را در تحقیر انقلاب و مخالفت با رهبری برآمده از آن تعریف می کرد. آنان انقلاب 57 و پیامدهای آن را نه حرکتی در جهت آزادی که در جهت اسارت مردم، حرکتی در جهت تسلط ارتجاع مذهبی تعریف می کردند. اگر روندی که با انتخابات 92 آغاز شده و خود حاصل یک تجربه گرانبها و پردرد 34 ساله است با موانع پیش بینی ناشده ای برخورد نکند و آرام آرام به پیش رود، باید معتقد بود که چارچوب فکری چپ افراطی یعنی تقابل با روند انقلاب دیگر کارایی ندارد و قادر به جذب نیرو نخواهد بود.

وجه دیگر تضعیف چپ نماها در آنجاست که جریان نیرودهنده به آن یعنی راست افراطی در ایران نیز در این انتخابات ضعیف شد. در واقع امید چپ افراطی که ما آن را چپ نما می دانیم، در 34 سال گذشته همواره بر آن بوده که راست افراطی در ایران به قدرت مسلط تبدیل شود تا تفسیر آن از انقلاب بعنوان حرکتی در سمت تسلط ارتجاع مذهبی بتواند غلبه یابد. با تضعیف موقعیت راست افراطی در حکومت و روند قابل پیش بینی مهار آن، چپ افراطی آن جریانی که بتواند از آن تغذیه و خود را توجیه کند از دست خواهد داد.

چپ افراطی انتخابات 92 را با اطمینانی که حاصل بی خبری آن بود آغاز کرد و دست به انتخابی زد که آن را با واپسگراترین نیروهای سیاسی جهان و ایران همسو کرد. مخالفت آن با حسن روحانی و امید آن به پیروزی جلیلی بعنوان "نماینده و چهره واقعی" حکومت با سیاست ارتجاعی ترین محافل حاکم بر اسراییل و ایالات متحده امریکا در صحنه جهانی همسو بود. در صحنه داخلی نیز این سیاست آن را در کنار طرفداران سلطنت پهلوی از یکسو و جبهه پایداری و طرفداران مصباح یزدی و حسین شریعتمداری و روح الله حسینیان و امثال آن قرار داد. این همسویی نیز تصادفی و برای نخستین بار نیست، برعکس عمری 34 ساله دارد و همزاد انقلاب دارد.

چپ افراطی در جریان نبردهای سال های نخست انقلاب در نبرد درونی نیروهای مذهبی عملا جبهه مخالفان نیروهای معتدل مذهبی و خط امام و ایت الله خمینی  را گرفت. در جریان انتخابات 1376 رویاروی محمد خاتمی و سپس دولت اصلاحات شد. در انتخابات 84 به روی کار آمدن احمدی نژاد کمک کرد. در انتخابات 88 نوک تیز حمله خود را متوجه میرحسین موسوی کرد و کوشید مانع از برامد جنبش سبز شود. در انتخابات 92 هم که با ارتجاع داخلی و جهانی همدست شد.

با این حساب آیا اصطلاح "چپ افراطی" اصولا اصطلاح درستی است و ایا نباید آن را شکلی از "راست" و حتی "راست افراطی" دانست؟ در واقع چپ افراطی از نظر عینی شکلی از راست است. زنده یاد نورالدین کیانوری معتقد بود که چپ افراطی در سمت چپ نیروهای چپ قرار نمی گیرد بلکه در سمت راست آن قرار می گیرد زیرا در هر سیاست چپ افراطی عنصری از راست وجود دارد. این عنصر راست چیست؟ این عنصر راست "حفظ وضع موجود" است. در واقع تفاوت نیروهای چپ و ترقیخواه با راست و محافظه کار در همینجاست. برخلاف ادعا و تلاش چپ افراطی که معیار تمایز با راست را در یک سلسله شعارها، آرمان ها و پدیده های شکلی و ظاهری می داند، تمایز بنیادین میان چپ و راست یک تمایز فکری نیست، بلکه یک تمایز عملی است. تمایز چپ با راست در آنجاست که چپ خواهان تغییر وضع موجود بسود نیروهای زحمتکش و پیشرفت اجتماعی است و راست خواهان حفظ موجود یا تغییر آن بسود مخالفان پیشرفت اجتماعی. چپ افراطی در سیاست های خود، یا شعارها و شیوه هایی را مطرح می کند که بسود راست و حتی راست افرطی است یعنی علنا بسود حفظ وضع موجود یا تغییر آن بسود راست است مانند سیاست های چپ افراطی در دوران پس از انقلاب تا به امروز؛ یا شعارهایی را مطرح می کند که آشکارا تخیلی و غیرعملی است و بطور غیرمستقیم بسود حفظ وضع موجود است. زیرا نتیجه طرح یک شعار غیرعملی عبارت از آن می شود که تا مهیا شدن شرایط برای عملی شدن آن شعار وضع موجود ناگزیر دست نخورده باقی بماند. این همان عنصر "راست" در سیاست ها و منش و شعارهای چپ افراطی است که آن را در خدمت تداوم وضع موجود یعنی راست قرار می دهد.

با توجه به اینکه چپ افراطی در خدمت حفظ وضع موجود است چرا نباید آن را جزیی از راست قرار داد و با آن همان برخوردی را داشت که با نیروهای راست؟ در واقع برخورد با چپ افراطی یک برخورد مشخص ناشی از شرایط هر جامعه و مختصات و سیاست های چپ افراطی است. در ایران بخشی از این جریانات مانند حزب کمونیست کارگری عملا تفاوتی با راست ندارند و اساسا آنها را نباید جزو نیروهای چپ قرار داد. بخش دیگر نیز در طی این 34 سال جز زدن ضربه به جنبش چپ و لطمه به اعتماد مردم به نیروهای چپ نقش دیگری نداشته اند که سنگین ترین پیامد آن قربانی شدن حزب توده ایران و رهبران آن براثر سیاست های چپ افراطی بود. از این نظر امکان آنکه بتوان این نیروها را همچنان در زمره نیروهای ترقیخواه جامعه قرار داد تا زمانی که انتقاد جدی از گذشته خود نکرده باشند روزبروز دشوارتر می شود. با اینحال تناقض چپ افراطی در آنجاست که چون بنام چپ عمل می کند بخشی از نیروهای سالم که واقعا انگیزه پیشرفت و تحول اجتماعی دارند می توانند به آن نزدیک شوند. این نیروست که باید کوشید آن را جذب کرد و از سیاست های چپ افراطی جدا ساخت. به همین دلیل است که مرز میان چپ افراطی را با راست یا راست افراطی حفظ کرد زیرا با وجود آنکه همسو و همجهت هستند ولی در پایه با یکدیگر متفاوتند. جذب پایه های بالفعل یا بالقوه چپ افراطی یک سیاست مشخص است می تواند گاه بصورت مبارزه فکری و ایدئولوژیک مستقیم و گاه بصورت دعوت به همکاری بر سر تغییرات و تحولات واقعی باشد. مثلا در انتخابات اخیر دعوت و مبارزه راه توده برای شرکت در انتخابات و رای به حسن روحانی یک شیوه مبارزه با چپ افراطی نیز بود. انتخابات نشان داد که قشرهای جوان کشور که معمولا بدلیل تثبیت نشدن جایگاه طبقاتی گرایش به سمت چپ یا راست افراطی دارند در این انتخابات بسود نامزد خواهان تحول وارد شدند و رای دادند و این خود یک نشانه جدا شدن و منزوی شدن چپ افراطی در جامعه است. واقعیتی که در جشن مردم پس از انتخابات نیز خود را در شعارهای منطقی مردم و جوانان نشان داد که از شعارهای دهان پرکن و توخالی و هو و چو و جنجال و دعوا که مورد علاقه چپ افراطی است کاملا فاصله گرفتند. انتخابات 92 از این نظر نیز یک ضربه جدی به چپ افراطی بود.

چپ افراطی از تحول درکی معکوس و واژگونه دارد و تحول مترقی را حاصل جمع و برآیند و نتیجه کیفی حاصل از یک سلسله تحولات مثبت کوچک و تدریجی نمی داند. برعکس تحول از نظر چپ افراطی فرایندی است که نتیجه خانه خرابی و بدبختی و ویرانی وضع مردم است که در انباشت خود بطور ناگهانی یک انفجار و "تحول بنیادین" در سمت معکوس و مثبت بوجود می آورد. با این درک از تحول دلیل سیاست های مخرب 34 ساله اخیر چپ افراطی را بهتر می توان فهمید.

 

 

 

                        راه توده  412     30 خرداد ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت