راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

تحریم انتخابات

از حق شخصی

تا توصیه سیاسی

 
 

 

پیشقراولان تحریم انتخابات که در تنگنای مواضع خود گرفتار شده اند برای برون رفت از این تنگنا دست به سفسطه درباره مردم و رای آنان زده اند که باید بدان پرداخت زیرا در آینده سیاسی ایران که انتخابات در آن به هر حال نقشی مهم خواهد داشت این سفسطه می تواند تکرار شود. مبنای این سفسطه بر مخلوط کردن میان موضع یک فرد برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات با موضع یک جریان سیاسی در دعوت به شرکت یا عدم شرکت قرار دارد.

بازندگان انتخابات و طرفداران تحریم مثلا می گویند همه کسانی که رای داده اند و آنها که تحریم کرده اند و رای نداده اند خواهان تغییر بودند، پس تفاوتی میان آنان که دعوت به رای دادن کرده اند با آنان که فراخوان تحریم داده اند وجود ندارد. این مانند آن است که بگوییم مردمی که به جلیلی رای داده اند قطعا خواهان سربلندی ایران بوده اند، آنان که به روحانی رای داده اند هم خواهان سربلندی ایران بوده اند پس تفاوتی میان مصباح یزدی با خاتمی، جبهه پایداری با جبهه مشارکت، حسین شریعتمداری با مصطفی تاجزاده نیست!

اساس این سفسطه بر مخلوط کردن حق رای دادن یا رای ندادن به عنوان یک حق شخصی با فراخوان به شرکت یا تحریم یا پشتیبانی از این یا آن نامزد بعنوان یک برنامه و سمتگیری سیاسی است. رای دادن یا ندادن یا به چه کسی رای دادن یک حق شخصی است. هر انسان ایرانی حق دارد که در انتخابات شرکت کند یا شرکت نکند یا به هر نامزدی که مایل بود رای دهد. از این نظر هیچ تفاوتی میان ایرانیانی که در انتخابات شرکت کرده اند یا نکرده اند یا به روحانی یا قالیباف یا جلیلی و غیره رای داده اند وجود ندارد. همه آنها از حق مسلم خود بهره گرفته اند و ما از حق همه انها دفاع می کنیم. نه تنها از مردمی که در انتخابات شرکت نکردند بلکه آنها که در انتخابات شرکت کردند و به نامزدهایی مانند جلیلی یا قالیباف رای دادند.

در این مورد می توان به نمونه خانم فهیمه اعرابی مادر زنده یاد سهراب اعرابی اشاره کرد. ایشان می گوید بدلایل شخصی بعنوان یک مادر نتوانسته در انتخابات شرکت کند، در حالی که ایشان خود کسی است که به خاتمی نامه نوشت و حضور وی را در انتخابات خواستار شد. بدیهی است خانم اعرابی از حق مدنی و انسانی خود برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات استفاده کرده و هیچکس هم حق گرفتن کمترین خرده ای به وی را ندارد. بسیاری از کسانی که خود مدافعان شرکت در انتخابات بودند در خارج کشور بدلایل مختلف مثلا داشتن پاسپورت پناهندگی یا عدم تمایل به حضور در سفارت ایران یا معذورات شخصی و عاطفی از نوع خانم اعرابی در انتخابات شرکت نکردند و همه آنان محترمند.

در داخل ایران نیز بسیاری از شخصیت های چپ و مترقی در انتخابات حضور یافتند و بسیاری نیز بدلایل سیاسی یا شخصی و عاطفی حضور نیافتند و همه اینها با هم برابرند. ولی حق شخصی یک فرد یا حتی شخصیت و رهبر سیاسی برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات یک مسئله است فراخوان به شرکت یا عدم شرکت مسئله ای دیگر. از این لحظه ما دیگر از چارچوب حق فردی خارج می شویم و مسئله سمتگیری ها و پیامدهای سیاسی و اجتماعی یک موضعگیری مطرح است. بحثی که میان ما و حامیان تحریم وجود دارد در این بخش است. ما با هیچیک از مردم ایران یا حتی رهبران سیاسی ایران مسئله ای نداریم که در انتخابات شرکت کرده یا نکرده یا به چه کسی رای داده یا نداده است. بحث ما با کسانی است که مردم را علنا دعوت به تحریم و عدم شرکت در انتخابات یا شرکت درانتخابات و رای به نامزدی جز حسن روحانی کرده اند. در اینجاست که یک حزب یا سازمان یا شخصیت سیاسی مسئولیت دارد و حق ندارد در پشت مردم پنهان شود.

در مورد مردم بحث بر سر این هم نیست که اکثریت مردم به فراخوان مدافعان تحریم گوش ندادند و بنابراین اینان دارای عدم حقانیت هستند. اینکه مردم به فراخوان کدام حزب و سازمان گوش دهند یا ندهند حقانیتی برای یک جریان سیاسی بوجود نمی آورد. نیروی سیاسی حزب باد نیست که هر جا اکثریت مردم بدان سمت پیچید او نیز بدان سمت بپیچد یا از این طریق حقانیت بدست آورد. اتفاقا این شانس و بخت طرفداران تحریم بود که اکثریت مردم به درخواست آنان وقعی نگذاشتند، که اگر 20 درصد دیگر از مردم هم در انتخابات شرکت نمی کردند، در آنصورت آنان بجای انکه چند هفته پاسخگوی تحریم خود باشند باید پاسخگوی چند سال دولت قالیباف یا جلیلی با همه خسارت های ملی آنان نیز بودند. بنابراین اگر اکثریت مردم ایران در انتخابات شرکت نمی کردند نه فقط طرفداران تحریم حقانیتی بدست نمی آوردند بلکه ده برابر بیش از امروز باید پاسخگو نیز می بودند.

راه توده در شرایطی ضرورت شرکت در انتخابات را مطرح کرد که بویژه پس از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی فضای سنگین ناامیدی در جامعه حاکم بود و تصور این بود که اکثریت مردم در انتخابات شرکت نخواهند کرد. همین تصور بود که موجب شد برخی بسرعت و فرصت طلبانه "پیشقراول" تحریم انتخابات شوند. با اینحال حتی اگر اکثریت مردم در انتخابات شرکت نمی کردند به معنای عدم حقانیت موضع راه توده نبود، زیرا سیاست شرکت در انتخابات و رای به حسن روحانی سیاستی درست و اصولی بود ولو آنکه پشتیبانی اکثریت مردم ایران را بدست نمی آورد.

بحث تحریم یا شرکت در انتخابات را باید از چارچوبی که طرفداران تحریم از یکسو و بازندگان انتخابات در داخل ایران می خواهند بوجود اورند خارج کرد. سخن نه بر سر اکثریت و اقلیت، نه بر سر حق اولیه گزینش مردم بلکه سخن بر سر سیاست اصولی و صحیح، بر سر مسئولیت شخصیت ها و نیروهای سیاسی در همراهی و راهنمایی یا کشاندن مردم به بیراهه است.

 

 

 

                        راه توده  413     6 تیر ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت