راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

این ماه عسل

خیلی زود پایان یافت

 

 

نسل جوان ایران، در باره سه دهه گذشته ایران آنقدر نمی داند که می توان گفت از گذشته بی خبرند. این، البته شامل حال همه نمی شود و ما درباره اکثریت صحبت می کنیم. این بی خبری تا سطح مطبوعات داخل کشور و کانون ها و انجمن های فلج شده دانشجوئی نیز پیش می برود. بگذریم که گریبان بسیاری از روزنامه نگاران جوان را نیز گرفته است و این وضع اسفبار ممکن نشد، جز با سرکوب آزادی ها و جلوگیری از فعالیت احزاب و سازمان های سیاسی ایران. حاکمیت، یکسویه و تحریف شده و سانسور شده مطالبی را بعنوان رویدادهای دهه اول جمهوری اسلامی و یا انقلاب ایران به خورد جامعه می دهد که محصول آن همین بی خبری و سردرگمی است که بعنوان نمونه و به نقل از نشریه "اندیشه پویا" برایتان دراین شماره راه توده نقل کرده ایم. ما، روی دو فیسبوک راه توده و آرشیو راه توده با سئوالاتی روبرو می شویم که اغلب موجب افسردگی ما بابت این همه بی خبری و این همه کوتاهی دست آگاهان و فعالان سیاسی دهه اول جمهوری اسلامی برای انتقال واقعیات به نسل جوان می شود. این همان شگردی است که شاه بعد از کودتای 28 مرداد به کار گرفت. یعنی ممنوع کردن احزاب و نشریات و منتشر ساختن رنگین نامه های تحت کنترل حکومت از یکسو، و پخش و اشاعه جعلیات بنام تاریخ و رویدادهای دهه 1330 از سوی دیگر. جمهوری اسلامی این سیاست دوران شاه را مانند بسیاری از سیاست های دیگر آن دوران به خدمت گرفت، اما پیش بینی یک پدیده را نکرد و آن شبکه جهانی اینترنت و استفاده و بهره گیری گسترده از آنست. به همین دلیل است که می توان گفت حکومت در تقلید از دوران شاه نمی تواند موفق از آب در آید، زیرا پادزهر تبلیغات مسموم و دروغ های حکومتی با انتشار واقعیات روی شبکه اینترنت نقش بر آب می شود. در این میان جای بسی تاسف است که از این امکان وسیع حزب توده ایران، آنگونه که شایسته حزبی با وزن و اعتبار حضور در انقلاب و در سالهای اول جمهوری اسلامی است، روی این شبکه فعال نیست تا از انقلاب و از تاریخ دهه اول جمهوری اسلامی بگوید و این فاجعه ممکن نشد، مگر بدلیل بی باوری بخشی از گردانندگان نامه مردم به انقلاب و سیاست رهبری وقت حزب توده ایران در برابر آن و همچنین کم اطلاعی نوجوانانی که در آن دوران هیجان زده بودند و امروز عاقله مردانی در پی سودای مقابله با این و آن و برای خود در رهبری حزب جا باز کردن. این نیرو، در چارچوب مشی حزب توده ایران تربیت نشد، بلکه در دیگ بحث های خارج از کشور و جاه طلبی های مهاجرتی افتاد.

بحث ما دراین توضیحی که می خواهیم در باره دیدار رهبران مجاهدین خلق با آیت الله خمینی بنویسیم، پرداختن به غفلت ها و کمبودهای حزب توده ایران طی 3 دهه گذشته نیست، چرا که این درد را چاره ای بزرگ و اساسی لازم است.

آیت الله خمینی پس از آن که به ایران آمد و پس از تشکیل دولت موقت مهندس بازرگانی، مطابق آنچه وعده داده بود به شهر مذهبی قم رفت و در آنجا ساکن شد تا نقش هدایتی و ارشادی داشته باشد و نه نقش اجرائی در حکومت. مسیر پر حادثه ای طی شد که در سرانجام آن آقای خمینی اولین سکته قلبی را کرد و به تهران منتقل و از آن پس در تهران ماند و شد مرکز تصمیم گیری های سیاسی و حکومتی.

در همان دوران که آقای خمینی در قم مستقر شده بود، سازمان مجاهدین خلق، حتی در اندازه زیاد روی آلوده به چاپلوسی از آیت الله خمینی حمایت کرد و در جمع نیروهای مذهبی یگانه سازمانی بود که نزدیک ترین سیاست را با سیاست حزب توده ایران درحمایت از انقلاب و خط امام داشت. این سیاست از سال اواخر سال 1358 بتدریج رنگ باخت و سرانجام، در خرداد 1360 تبدیل شد به اعلام قیام مسلحانه در برابر حاکمیت وقت جمهوری اسلامی و آیت الله خمینی هم از نظر آنها شد "دجال"!

در کنار خود بزرگ بینی، توهم قدرت و ... نقش ارتجاع مذهبی و مخالفت ها و اختلافات کسانی که درحاکمیت قرار گرفته بودند با سازمان مذکور که به دوران انشعاب مارکسیستی سازمان "پیکار" در این سازمان باز می گشت نیز خود از عوامل موثر این چرخش سیاسی بود.

این عکس مربوط به همان دورانی است که آیت الله خمینی در قم مستقر بود و آقایان مسعود رجوی و موسی خیابانی دو رهبر همطراز سازمان مجاهدین خلق سرانجام خواستشان از سوی آیت الله خمینی پذیرفته شده و به دیدار او رفتند. تقریبا همزمان با همین دیدار، آنها که مخالف این دیدار بودند ( از جمله موتلفه اسلامی، فدائیان اسلام، بخشی از حاکمیت وقت که همگی دست در دست هم نهادهای موازی امنیتی داشتند) "محمدرضا سعادتی" از معروف ترین زندانیان مجاهدین خلق در زمان شاه (باحتمال زیاد عضو رهبری سازمان در دوران باز سازی سازمان، پس از انقلاب) به جرم ارتباط با یک کارمند سفارت شوروی دستگیر کردند و تحویل اسدالله لاجوردی در زندان اوین دادند. این دستگیری آشکارا برای تحریک رهبری خام و جوان مجاهدین خلق انجام شد و تاثیر منفی خود را هم روی آنها گذاشت و نفتی شد بر آتش تقابل با رهبران وقت جمهوری اسلامی، بویژه روحانیون حاکم!

سازمان مجاهدین خلق علیرغم داشتن انواع رسانه های تصویری و مکتوب، چه در دوران استقرار در پایگاه اشرف در عراق صدام حسین و چه اکنون که در اروپا پخش است عادت ندارد از گذشته خود چیزی بگوید. این که آنها به چه دلیل به گذشته نمی‌پردازند به خودشان مربوط است، اما این گریز از گذشته آنها، نمی تواند مانع روشنگری توده ایها و یا هر نیروی سیاسی دیگری شود.

 

 

 

                        راه توده  394     9 بهمن ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت