راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

اشتباهات مصدق و کاشانی
در شناخت نقش رزم آراء

به سال 1329 رسیده ایم و کشاکش اقلیت ملی مجلس و شاه از یکسو و رقابت شاه و قوام السلطنه از سوی دیگر. همه دعوا بر سر تغییر قانون اساسی است که شاه با سوء استفاده از تروری که در آن اندکی زخمی شد آن را به سود اختیارات خود تغییر داد. البته با تشکیل جلسه فوق العاده مجلس موسسان. همچنین بر سر تشکیل مجلس سنا که تقریبا اختیار آن از همان ابتدا در اختیار شاه بود. قوام در نامه نسبتا تندی که به شاه می نویسد به او متذکر می شود که این مسیری که آغاز کرده به استبداد او و سرانجام به سقوطش ختم خواهد شد. شاه واکنش تند نشان میدهد. مثل تمام مستبدان و حکامی که تصور می کنند قدرت نظامی که دراختیار دارند جاودانه است و متکی به آن می توانند همه کار بکنند. شاه نیز همین تصور را داشت و در سالهای بعد که اقتدار بیشتری پیدا کرد لابد نزد خود تصور کرد قوام غلط زیادی کرده بود. اما 20 سال 50 سال زمان زیادی برای رویدادهای سیاسی در هیچ کجای دنیا نبوده و نیست. شاه به تاخت رفت تا رسید به سال 57 و سقوط کرد. یعنی همان شد که قوام درنامه تاریخی اش به شاه گفته بود.
درهمین سال سپبهد رزم آراء نخست وزیر می شود. شاه برای کنترل اقلیت معترض مجلس و کنترل مطبوعات، با همه احتیاط هائی که نسبت به کودتای رزم آراء علیه خود وی داشت، به نخست وزیری رزم آراء تن داد اما از همان ابتدا اسدالله علم را در کابینه او گنجاند. نکته جالب اینست که از بعد از ترور ناتمام، شاه دیگر خودش نخست وزیر تعیین می کرد و به مجلس معرفی می کرد، درحالیکه مطابق قانون اساسی این مجلس بود که باید نخست وزیر را انتخاب و برای تائید به شاه معرفی میکرد.
رزم آراء علیرغم مخالفت اقلیت ملیون مجلس به سخنگوئی دکتر مصدق نخست وزیر شد. او پاک ترین، پرکار ترین و باسواد ترین افسر ارتش شاهنشاهی بود که هنور مصدر کار بود و تصفیه نشده بود. دکتر مصدق و آیت الله کاشانی و دیگر ملیون به مخالفت با رزم اراء ادامه میدهد و قادر به درک رقابت او و شاه نمی شود. این مخالفت با نظراتی که رزم آراء نسبت به نفت داشت تشدید شد و شاه بهترین سود را از این مخالفت برد. رزم آراء نخست وزیری نبود که به شاه کولی بدهد و دکتر مصدق و آیت الله کاشانی می توانستند او را درجهت برنامه های خود حفظ کنند اما مسئله را درک نکردند. آنها از دیکتاتور شدن رزم آراء می ترسیدند درحالیکه دیکتاتور واقعی در کمین بود. یعنی شاه. در ادامه نخست وزیر رزم آراء او تصمیماتی گرفت که فراکسیون ملی مجلس از آن حمایت کردند و اکثریت وابسته به دربار در مجلس با آن به مخالفت برخاستند. یعنی تشکیل یک کمیسیون تصفیه از سوی رزم آراء برای بازنشسته کردن و به خانه فرستادن رجال سیاسی بازمانده از دوران رضاشاه که حالا خود را به دربار شاه جوان چسبانده بودند و مناصب حکومتی را بین خود تقسیم می کردند. مانند سردار فاخر حکمت. در خبرهای این سال خواهید خواند این کشاکش را. دراین میان بیش از همه آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام علیه رزم آراء فعالیت می کنند و شاه که حالا از شر قوام السلطنه خود را رها کرده و درجستجوی یک گوش به فرمان برای نخست وزیر است، با آگاهی از این مسئله ترتیب ترور رزم آراء را میدهد. ترور را فدائیان اسلام می کنند اما رابط آن اسدالله علم وزیر کار کابینه رزم آراء است که در کابینه او جاسازی شده بود. روز ترور، علم با اصرار رزم آراء به مجلس ختمی می برد که قرار است در آنجا ترور شود و می شود. سید ضیاء سیاستمدار کهنه کاری که رضاشاه را سر کار آورد و بعدها تا سال 1340 نزدیک ترین مشاور شاه جوان بود در خاطراتش از روز کودتای رزم آراء می گوید که به دیدار شاه رفته بودم اما او پریشان حال بود. پشت میزش نشسته بود و مرتب با انگشتش روی میز می زد. التهاب داشت و منتظر بود. تا اینکه اسدالله علم وزیر کار کابینه رزم آراء شتابزده وارد اتاق شد و با خوشحالی به شاه گفت "کار تمام شد" و من برق شادی را در صورت شاه دیدم و سپس ارامشی که انتظارش را می کشید. به این ترتیب فدائیان اسلام عامل اجرای تروری شدند که شاه و علم طراح آن بودند. تروری که اگر انجام نشده بود، ای بسا مسیر رویدادهای ایران نوع دیگری می شد. شاه یکبار به رزم آراء گفته بود: نه من احمدشاه هستم و نه شما رضا شاه. اشاره او به ترسش از کودتای رزم آراء علیه شاه بود!
و باز در همین سال شاه می کوشد با تقلب در انتخابات مجلس 17 از ورود مصدق و شمار دیگری از ملیون به مجلس جلوگیری کند. کار به تظاهرات و زد و خوردهای خیابانی می کشد اما سرانجام صندوق های لواسانات را باطل می کنند و مصدق و کاشانی و 10 تن دیگری که شاه نمی خواست آنها به مجلس راه یابند به مجلس راه می یابند. هم مشاوران شاه عاقل تر از مشاوران خامنه ای در کودتای 88 بودند و هم جنبش ملی و آرایش نیروهای سیاسی و سازمان یابی آنها به گونه ای بود که شاه جرات نکرد مخالفان تقلب در انتخابات را سرکوب کند و مصدق را به حبس خانگی بفرستد. کاری که پس از کودتای 28 مرداد کرد و به مسیر بی بازگشت هم رفت.
انتقال جنازه رضاشاه برای دفن در آرامگاهی که شاه برایش در شهر ری ساخته بود و بعد از انقلاب آیت الله خلخالی آن را ویران کرد، همچنین ازدواج شاه با ثریا از اخبار همین سال است. لغو قانون محدود کننده مطبوعات، ترور احمد دهقان روزنامه نویس جنجالی که در سرمقاله های روزنامه خود مرتب علیه "هژیر" نخست وزیر و بعدا وزیر دربار شاه و مورد حمایت اشرف پهلوی مطلب می نوشت و همچنین قدرت نمائی دادگستری در برابر دادگاه های نظامی که شاه برپا کرده بود و اکنون در جمهوری اسلامی دادگاه های انقلاب تبدیل به همان دادگاه های شده اند نیز از اخبار این سال است.
یکبار دیگر و برای چندمین بار به همه خوانندگان راه توده توصیه می کنیم، این مرور تاریخ را با دقت بخوانند. هیچ رویدادی مستقل از گذشته نیست. بنابراین امروز ما در دیروز ما قابل پیگیری است و هیچ آینده ای بدون شناخت دقیق از رویدادهای امروز قابل پیش بینی نیست. نمی توان از گذشته بی اطلاع بود و امروز را تفسیر کرد.

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  46   26 تیر ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت