راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

راه توده با فانوس

مشی توده ای

نمی توانست به گمراهی برود

دوران 35 ساله

بسته شدن درها

به روی گذشته

و باز شدن درها

به روی آینده 

 

سال های پس از انقلاب 1357تا 1392 را باید از آن سال هایی دانست كه در تاریخ كشورها همچون دوران "بینابینی"، (حلقه ای در فاصله گذشته و آینده) از آنها یاد می شود. دوران های تاریخی كه از یكسو نتیجه دوران پیشین خود هستند و از سوی دیگر تدارك دوران پسین.

در اینگونه دوران ها دری بر روی گذشته بسته می شود و در همانحال دری دیگر بر روی آینده باز می شود. دوران پس از  انقلاب 57 تا انتخابات 1392بواقع چنین سال هایی در تاریخ 35 سال اخیر كشور ما بود. این سال ها از یكسو نتیجه و پایان دوران انقلابی پیشین بود و تجربیات و دستاوردها و شكست ها و پیروزی های آن دوران را در خود جمع كرده بود و از سوی دیگر همه آنچه در این سال ها می گذشت تدارك و نطفه بستن و رفتن به استقبال جنبش بزرگ دوم خرداد، جنبش سبز و انتخابات 92 بود. سه جنبشی كه خود گام آغازین و تمرین و آزمایش و تجربه ای بزرگ در مسیر آینده ایران است.

در این سال ها "خط امام" با كنار گذاشته شدن از قدرت، بازاندیشی در نگاه ها و مواضع خود را آغاز كرد، اهمیت آزادی ها را درك كرد، مواضع خود را روشن تر و شفاف تر كرد. روزنامه سلام بتدریج توانست به سخنگوی بخشی از جامعه ما تبدیل شود. مجمع روحانیون مبارز و مجاهدین انقلاب اسلامی، پس از یك دوره ركود، فعالیت مجدد خود را آغاز كردند، انتخابات دوم خرداد انجام شد، دولت اصلاحات تشکیل شد، 8 سال پر تلاطم پشت سر نهاده شد، تجربه اندوخته شد، دولت احمدی نژاد این تجربه را کامل کرد، کودتای انتخاباتی 88 چشم وگوش مردم را به روی واقعیات درون حاکمیت جمهوری اسلامی باز کرد و سرانجام انتخابات 92 شگفتی آفرید.

زمان و تجربه ای تلخ لازم بود تا همه مجموعه خط امام سابق، از مجاهدین انقلاب اسلامی و روحانیون مبارز گرفته، تا جبهه مشارکت و تا كارگزاران سازندگی به یك درك مشترك از خطری كه بر سر راه همه طرفداران آزادی كمین كرده را درک کنند. یعنی خطر استبداد لجام گسیخته. و بر سر ضرورت آزادی ها - در چارچوب هایی معین و البته با دركی متفاوت - با یكدیگر متحد شوند. و طبیعی است که در این مسیر به حقانیت بسیاری از نظرات و توصیه ها و تاکید های سالهای نخست پیروزی انقلاب که از سوی حزب توده ایران مطرح می شد برسند.

بدینسان، طی سال های پس از انقلاب تا 92 جامعه ایران و نیروهای سیاسی آن از درون فراز و نشیب ها و این سو و آن سو شدن ها، سرانجام چهره سیاسی واقعی خود را پیدا كردند. چهره ای كه امید می رود ثابت بماند. زمان نشان داد ائتلاف هایی كه در این دوران شكل گرفتند بیانگر منافعی طولانی تر و درازمدت تر از یك ائتلاف انتخاباتی بودند و هستند. بدینسان سال های 58– 92  سال های تدارك انتخابات 92 شد، زیرا جنبش های بزرگ همیشه در همین گره گاههای تاریخی رخ می دهند. آنجا كه جامعه و لااقل نیروهای سیاسی پیشروتر آن، پس از یك دوره سردرگمی و اختلاف، سرانجام بر روی یك سلسله اصول اساسی، یا درك خطر مشترك به همگرایی رسیده اند.

راه توده چنین دوره ای را نه تنها دنبال می کند، بلکه در سیاست تبلیغی و ترویجی خود پیوسته آن را ورق می زند. دورانی را ورق می زند که برای جامعه ایران و برای حزب توده ایران نیز تجربه اندوز بود.

سیاست راه توده در این دورن انطباق خود با تحولات نوین و در حال زایش در جامعه ایران بود كه باید راه و مسیر و مشی توده ای ها را برای این دوران نوین پایه ریزی می کرد. مسئله دقیقا آن بود كه این مشی نوین، منطبق با این دوران نوین را چگونه باید پایه گذاشت. صفحات نشریات اپوزیسیون خارج از كشور ایران در این دوران نشان می دهد كه در مواجهه با این شرایط و نیازهای آن، در تحلیل اوضاع و تعیین خط مشی سیاسی دو درك و دو دیدگاه روبروی هم قرار می گرفت. یك درك كه انسجام خط مشی سیاسی را در انطباق آن با جنبش و حركت جامعه جستجو می كرد و آن را برخاسته از مشی تاریخی حزب توده ایران میدانستیم و میدانیم و دركی دیگر كه این انسجام را در پیوند و هماهنگی میان یك سلسله حوادثی میدید نه در پیوند با عمق تحولات در جامعه و به همین دلیل نیز با هر حادثه دچار نوسان می شد.

اكثریت نیروهای اپوزیسیون خارج از كشور ایران با این شیوه دوم به مواجهه با این دوران رفتند. آنان نتوانستند، یا دقیق تر بگوییم نخواستند خط مشی سیاسی خود را از درون حركت جامعه ایران تعیین كنند. در واقع اپوزیسیون خارج از كشور از رابطه منطقی میان زندان، شكنجه، اعدام، تقابل سكولاریسم و مذهب، اختیارات ولایت فقیه، قانون اساسی جمهوری اسلامی، شورای نگهبان، نظارت استصوابی، انتخابات فرمایشی و مشابه آنها نتیجه گیری سیاسی می كرد و از آن برای خود خط مشی تعیین می كرد. مثلا خود به این نتیجه می رسید که تقابل اصلی جامعه تقابل سكولاریسم با مذهب است، نتیجه منطقی اینكه جمهوری اسلامی یا رژیم ولایت فقیه باید بركنار شود، نتیجه منطقی بعدی اینكه اصلاحات در چارچوب جمهوری اسلامی یا ولایت فقیه ممكن نیست، نتیجه سیاسی مشخصی كه حاصل كنار هم گذاشتن این منطق بود تحریم انتخابات یا هر نیرویی بود كه برای اصلاح در درون كشور مبارزه می كرد. در اینجا درك از مفاهیمی نظیر "رژیم" ولایت فقیه، یا "نظام" جمهوری اسلامی، سكولاریسم، مذهب و غیره نقش عمده را در نتیجه گیری ها پیدا می کرد. اینگونه تعیین خط مشی البته تنها در ذهن آن كسانی كه این مفاهیم را كنار هم می چیدند دارای انسجام بود ولی با جنبش جامعه هیچ تناسبی نداشت، چرا كه جنبش اعتراضی و اصلاحی، همه این مفاهیم را نسبی و سراپا تابع تناسب قوا در جامعه و بازتاب آن در درون حاکمیت می دید.

نمونه كامل این شیوه را می توان در سازمان راه كارگر دید كه یك بار برای همیشه اعلام كرد هر انتخاباتی را در جمهوری اسلامی، اعم از مجلس، شوراها، خبرگان، ریاست جمهوری با شركت هر نامزدی تحریم خواهد كرد. این شیوه آشكارا غیرمنطقی، از نظر  رهبران راه كارگر منطقی ترین بود. آنان شركت یا عدم شركت در انتخابات و اصولا مشی خود را براساس تناسب قوا، جنبش مردم، ماهیت نامزدها، شرایط اجتماعی و سیاسی تعیین نمی كنند بلكه براساس نتیجه گیری از اصول و مفاهیمی نظیر ضرورت سرنگونی جمهوری اسلامی، نقش ولایت فقیه، نبود آزادی نامزد شدن، نظارت استصوابی و مشابه اینگونه مفاهیم تعیین می كنند، مفاهیمی كه سیاستگزاران راه كارگر از آن دركی ثابت و تغییرناپذیر دارند و آنها را تابع جنبش مردم و جامعه و تناسب قوا نمی دانند.

ما به این شیوه اشاره كردیم. هم از این جهت كه تمایز آن را با شیوه راه توده دقیق تر دانسته شود و هم از این جهت كه بنظر ما، این شیوه محدود به راه كارگر نبود و نیست و تقریبا تمام اپوزیسیون خارج از كشور را، در دوران پس از انقلاب تا اکنون، با شدت كمتر یا بیشتر در بر می گیرد. با در ذهن داشتن این شیوه، تمایز راه توده بیشتر برای خواننده آشكار می شود. در مورد این تمایز جا برای سخن گفتن بسیار است. آنچه اكنون می توان گفت آنست كه برای راه توده، سال های 58 و بویژه دهه 1360 تا 92 دوران ارزیابی گذشته، درك وضعیت نوین، جستجو، زیر سئوال بردن یقین های حاكم، و رسیدن به یك خط مشی بود كه انسجام آن نه حاصل رابطه ای در ذهن ما، بلكه حاصل هماهنگی میان ذهن ما با جنبش و تحول جامعه باشد.

شاید یکی از منسجم ترین مقالات راه توده در این دوران و در متن تلاشی که در بالا به آن اشاره شد مقاله "نظام، رژیم، دولت" باشد که در شماره 10 راه توده منتشر شد و ما آن را یکبار دیگر در همین شماره راه توده منتشر می کنیم.

بازخوانی این مقاله نه تنها ارزش تاریخی دارد، بلكه برای داشتن دركی روشن تر از چشم اندازهای جنبشی که در میهن ما جریان دارد و در اعماق خود، مدافع آرمان های واقعی انقلاب 57 است خالی از فایده نیست.  

اپوزیسیون جمهوری اسلامی (بویژه در مهاجرت) در همین دوران دشوار برای درک اوضاع ایران، در اسناد، تحلیل ها و حتی مقالات و اظهار نظرهای شخصی، از سقوط جمهوری اسلامی و در انداختن "طرح نو" می گفتند و می نوشتند. پایه و زیر بنای تحلیل، که به این نتیجه گیری ختم می شد، همانا اوضاع اقتصادی – سیاسی- فرهنگی ایران و ماجراجویی های حکومت، خشونت های حکومتی، نظامیگری حاکمیت، تخیلات ارتجاعی حاکم، بی اطلاعی ها و کج فهمی های رژیم از جهان معاصر و روندهای اجتماعی بود.

در تمام این دوران آمار و ارقام مربوط به اوضاع اقتصادی کشور را در هر نشریه فارسی زبان می شد یافت (حتی در نشریات روزانه و ماهانه داخل کشور دقیق تر و تازه تر از مطبوعات منتشره در مهاجرت) و در باره اوضاع سیاسی – فرهنگی نیز تصور نمی کنیم کسی- نه در داخل و نه در خارج از کشور- از آن بی اطلاع باشد. (و به شهادت مطبوعات داخل کشور-  ای بسا، در این زمینه نیز آگاهی مردم داخل کشور از مهاجرین بیشتر باشد)

میزان اعتقاد و باور مردم به مسئولین طراز اول رژیم نیز در انتخابات اخیر ریاست جمهوری (1392) یکبار دیگر مشخص شد. بنابراین، بحث بر سر میزان اطلاعات و آگاهی اپوزیسیون و یا در واقع "صغرا"ی استدلال آنها نیست. بلکه گفتگو برسر مرزهای مغشوش، نتیجه گیری و یا "کبرا"ی ثابتی از داده های آماری و مشاهدات جاری است.

این مرزها گاه آن چنان مغشوش اند، که شنونده و یا خواننده بسیاری از دیدگاه ها و تحلیل های اپوزیسیون – بویژه اپوزیسیون مهاجر- نمی داند، که سرانجام باید روی صندلی "تاج نشان" بنشیند، یا روی "منبر" واژگون شده، جائی برای نشستن پیدا کند!

چه چیز بد است و باید برود و چه چیز، بالقوه دارای ظرفیت های مثبت است و باید بماند؟ و سرانجام، مرزهای سرنگونی و جابجائی در میهن ما در کجا قرار دارند؟

به نظر می رسد، که در برخی از سازمان ها و احزاب اپوزیسیون این مغشوش نویسی و مغشوش گوئی، نه تنها از تفکر فرصت طلبانه و نشستن در کمین حوادث بر می خیزد، بلکه بر آشفته اندیشی و خام خیالی ناشی از دوری از جامعه نیز متکی است.

در این زمینه می توان شاهد مثال را از نشریات گوناگون آورد؛ حتی نشریاتی، که سال ها مدعی پیشآهنگی خلق را داشته اند و سوار بر اسب سرخ در میدان عدالت اجتماعی و مبارزه علیه امپریالیسم می تاختند، اما یکباره سمند تیزپایشان در مرداب فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم فرو رفت و برای رهائی، به هر ریسمانی چنگ انداختند.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  460     29 خرداد ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت