راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

فرخ نگهدار:

کدام سیاست

پس از انقلاب منطقی بود؟

 

  راستش نمی دانم مقصود از تولید این خصومت میان علاقه مندان به خدمات حزب توده ایران و نهضت آزادی ایران چیست؟ هرچه باشد من خیری در آن ندیدم. بحث ها حالت افشاگرانه و مقابله جویانه دارد. از این دعوا ارتجاع بیشتر بهره می برد یا ملت؟

به تاریخ این ملت و گرایش های سیاسی عملا موجود در این تاریخ وقتی نگاه کنید قطعا کارنامه پیروان شیخ فضل الله نوری و رضا خان میر پنج را بر خدامات پیروان نهضت ملی و نهضت چپ ایران ترجیح نخواهید داد.
حمله به توده ای ها حمله به فرهیختگانی است که بار اصلی را در ترویج فرهنگ مدرن در جامعه ما بر عهده داشته اند. گسترده ترین خدمات در زدایش خرافات و آشنا سازی ایرانیان با دست آوردهای فرهنگ مدرن را در جامعه ما همین روشفنکران ایرانی دهه های ۲۰ و ۳۰ و ۴۰ ایران بر عهده داشته اند.
این حرف نه به این معناست که ستایش گران شیخ فضل الله نوری و ستایش گران خاندان پهلوی یک سره همه خائن و ضدمردم بوده اند. خیر. آنها هم خدماتی داشته اند. اما من در مقام مقایسه وجدانم را راضی نتوانم کرد که کارنامه آنان را درخشان تر از توده ای ها بیابم.
در مورد شخصیتی چون مهدی بازرگان معتقدم در تاریخ معاصر ایران تاثیری عمیقا مثبت و آموزنده داشته است. هرگاه منصفانه قضاوت کنیم او بیش از دیگر سیاستمداران هم نسل خود واقع بین و مصلحت گرا بوده است. او بیش از دیگر رهبران سیاسی هم عصر خود به رعایت قانون و حقوق شهروندی بها داده است. واکنش او هم در برابر نفوذ آیت الله خمینی و هم در قبال حقوق قربانیان پیروزی انقلاب، از جمله امیر عباس هویدا برای من بسیار آموزنده است. و این در حالی بود که نه فقط نسل من، بلکه قاطبه ملت ایران پس از پیروزی انقلاب هیچ حق بشری برای گردانندگان رژیم سابق قائل نبود. این ازرش کمی نیست که کسی در آن شرایط همه شعار «اعدام باید گردد» سر داده اند کسی بیاید و بگوید پس حق دفاع چه می شود.
دوستانی که علیه حزب توده ایران می نویسند در نظر داشته باشند که اگر توده ای ها در این کشور نبودند سال های سال باید می گذشت تا کشور ما با ادبیات مدرن، با شعر مدرن، با هنر تئاتر، با سینمای اصیل، با تحول در موسیقی، با حقوق زن، با مفهوم برابری زن، با حقوق قومیت ها، با حقوق کارگران و زحمتکشان و با تحول زبان پارسی و بسیاری از دست آوردهایی که امروز بر آنها می بالیم، در این حد آشنا گردد.
شما بر رهبری حزب توده ایران در قبل و بعد از انقلاب سخت تاخته اید. از نگاه امروز من برخی از انتقادها به این رهبران موجه است. اما چنانچه مسوولیت شناسی رهبران گروه های غیرحاکم در ایران در سال های اول پس از انقلاب را در کنار هم قرار دهیم من به هیچ عنوان نمی توانم قبول کنم که سیاستی که رهبران حزب توده ایران در پیش گرفتند در قیاس با سیاستی که شاپور بختیار یا اویسی و پالیزبان در پیش گرفتند برتری ندارد. به سازمان مجاهدین خلق نگاه کنید. سیاست آنها به هیچ وجه نه تنها بر سیاست حزب توده ایران برتری ندارد بلکه آشکارا علیه مصالح ملی و منافع کشور است. به سیاست گروه های چپ تندرو، مثل راه کارگر و اقلیت و پیکار نگاه کنید، از سیاست همه آنها جز فاجعه آفرینی هیچ حاصلی حاصل نیست.
این که بعد از ضربات سال ۶۱ و ۶۲ رهبری حزب توده ایران واقعا توان و امکان رویارویی با آنهمه بغرنجی ها و شکست های سنگین را نداشت و حزب را به راهی کشید که هرگونه قدرت دفاع از خود را هم از دست بدهد حقیقتی دردناک است. اما این حقیقت دردناک نباید مانع از آن شود ببینیم و باور کنیم سیاست دیگر گروه های آلترناتیو در قیاس با سیاست حزب توده ایران در سال های نخستین انقلاب با هر سنجشی هزار بار فاجعه بار تر بوده است.
(این پاسخ در صفحه فیسبوک خانم میلانی نوشته شده و ایشان آن را کپی کرده و برای راه توده ارسال کرده اند که در یادداشت جداگانه ای در همین شماره راه توده به آن اشاره شده است.)

 

 

 

                        راه توده  45    28 فروردین ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت