راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

درس هائی

که رهبر نمیخواهد

از تاریخ بگیرد!

 

 

هفته گذشته گنادی زوگانوف دبیرکل حزب کمونیست روسیه وارد چین شد و با مقامات این کشور درباره گسترش روابط با روسیه مذاکره کرد. زوگانوف در این سفر امکانات چین برای مقابله با تحریم های غرب علیه روسیه را بررسی و قراردادهایی با مقامات چینی امضاء کرد. اهمیت این سفر تنها محبوبیتی نیست که حزب کمونیست روسیه در این کشور و در میان مردم روز بروز بیشتر بدست می آورد، بلکه بویژه راه و روشی است که دولت روسیه برای مقابله با تحریم ها و جلوگیری از تخریب بیش از این اقتصاد و جایگاه بین‌المللی آن کشور در نظر گرفته است. روش حکومتی که براساس آن نظام و مقامات روسیه می خواهند و می پذیرند که رهبر یک حزب اپوزیسیون را که با مقامات چینی دارای سوابق تاریخی نزدیک تر و مشترکات ایدئولوژیک بیشتر است همچون یک مقام رسمی و دارای اختیارات برای گسترش روابط با چین اعزام کنند. دولت روسیه بنوبه خود با این شیوه مشروعیت فکری و حکومتی خود را نزد مردم افزایش می دهد و دولت را نه یک دستگاه حکومتی در خدمت یک مافیای به قدرت و ثروت رسیده در جریان فروپاشی اتحاد شوروی بلکه مدافع منافع کل جامعه و کل ملت احساس می کنند.

این شیوه حکومتی در روسیه را که حاصل تجربه و شکست هاست باید با حکومت ایران مقایسه کرد که چگونه همه امتیازها و منابع و دارایی های فکری و سیاسی کشور ما را به هدر داده است. چنانکه امثال موسوی و کروبی بجای بهره گرفتن از اعتبار و محبوبیت ملی آنها نزد مردم در حصر هستند. یا امثال محمد خاتمی که در داخل کشور خوشنام هستند و اعتبار جهانی دارند را بجای آنکه به سازمان ملل بفرستند یا بعنوان پیک و نماینده و مذاکره کننده از اعتبار او بهره گیرند، ممنوع الخروج کرده و حتی از حضور وی در مراسم درگذشت نلسون ماندلا جلوگیری کردند.

آن شکافی که میان ملت و حکومت بوجود آمده و روز به روز ژرف تر می شود، از بین رفتن کامل مشروعیت حکومتی، جدا شدن راه ملت از راه حکومت، همه ناشی از این واقعیت است. حکومت ها تا زمانی می توانند بر جای بمانند که ظرفیت بیان منافع ملی را، در ورای طبقه ای که به آن تعلق دارند، داشته باشند. بتوانند چنین نشان دهند که نه مدافع منافع یک طبقه، که بیانگر منافع جامعه در مجموع خود هستند. حکومت ایران درست در این عرصه است که به بن بست رسیده و در نتیجه مشروعیت و توان تسلط خود بر جامعه را از دست می دهد. این حکومت هر روز به مردم بیشتر نشان می دهد که وابسته به یک باند و مدافع منافع آن است. با "پروتستات شوُ" و خوابیدن رهبر روی تخت بیمارستان مشکل مشروعیت حکومتی حل نمی شود، همانگونه که با حصر موسوی و کروبی، و زندانی کردن میردامادی و نبوی و تاج زاده و ممنوع الخروج کردن محمد خاتمی، فقط به این جرم که وابسته به باند قدرت و ثروت نیستند،  نه مشروعیتی بدست می آید، نه محبوبیتی و نه امنیتی.

اگر منافع ملی بر نظام، یعنی عملا بر بیت رهبری حاکم باشد، نه تنها از افراد پاکدست و خوشنامی مانند موسوی و کروبی و رهنورد و خاتمی باید بهره گرفت، حتی از افراد بدکارنامه و بدنامی مانند احمدی نژاد هم می توان در صورت لزوم بسود حل مشکلات و معضلات داخلی و جهانی استفاده کرد. مشکل حکومت در نبود یک راهبرد و فکر ملی و تبدیل شدن آن به ارگان و حزب یک باند متکی بر قدرت و ثروت است. رهبر اگر دوراندیشی داشت، فکری برای جراحی این پروستات بدخیم می کرد!

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  474  دهم مهر ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت