راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نگاهی به

فیلم انقلاب 57

شاه وقتی پنبه

را از گوش

در آورد

که کار از کار

گذشته بود

 

 

تلویزیون "من و تو" فیلم مستند، اما جهت داری را درباره انقلاب 57 تهیه کرده و یا تهیه کرده و برای پخش دراختیارش گذاشته اند که ظاهرا 5 قسمت است. این فیلم چنان یکسویه تهیه نشده که مانند فیلم "رضاشاه" با واکنش های تند و تمسخر آمیز روبرو شود، اما جهت آن، همانا تبرئه شاه، توجیه دوران سلطنت او، ستایش پیشرفت ها و کمرنگ نشان دادن استبداد دوران شاه است. در فرازهائی از این فیلم نکات و اشاراتی تاریخی وجود دارد که تهیه کنندگان فیلم بسرعت از روی آن گذشته اند. همچنان که بسیاری از مسائل دوران انقلاب در این فیلم مطرح نشده است. شاید با پایان نمایش کامل این فیلم، نقدی در باره مجموعه آن در راه توده منتشر کردیم، اما در این یاداشت، آنچه مورد نظر است چند نکته خبری است که روی آن مکث نشده است. از جمله فیلم کوتاه نخستین مصاحبه شاپور بختیار، پس از رد پیشنهاد نخست وزیری از سوی شاه به کریم سنجانی رهبر جبهه ملی در سال انقلاب. بختیار در این مصاحبه که تنها چند ثانیه ای از آن پخش شد در توضیح رد نخست وزیری از سوی کریم سنجابی می گوید: "شاه اصلاح ناپذیراست و با این مانورها می خواهد برای خود زمان بخرد."

بختیار چندین ماه بعد، به دلائل و انگیزه هائی که خود بارها در مصاحبه هایش گفت، پیشنهاد شاه را برای نخست وزیری – البته با شرط خروج شاه از کشور و تابعیت ارتش از دولت- پذیرفت. بحث ما این نیست که چرا بختیار پیشنهاد شاه را برای نخست وزیری پذیرفت و یا این که آیا می توانست در آن شرایط انقلابی بر اوضاع مسلط شود یا خیر! بحث اینست که اولا شاه، حتی در آن آخرین فرصت ها نیز نقض قانون اساسی کرد و خود نخست وزیر تعیین کرد، درحالیکه مطابق قانون مجلس باید نخست وزیر را انتخاب و به شاه پیشنهاد می کرد. شاه مستبد به تغییری که به زور در قانون اساسی داده بود، این اختیار را از مجلس سلب کرده بود. نکته دوم مورد نظر ما؛ آن واقع بینی است که بختیار در مصاحبه نخست خود بیان کرد. این که شاه نه اصلاح پذیر بود و نه در صورت مسلط شدن دوباره بر قدرت از آنچه گذشته درس گرفته و مطابق قانون اساسی سلطنت می کند و نه حکومت. شاه که به سپهبد زاهدی و هیچیک از نخست وزیران پس از کودتای 28 مرداد رحم نکرد و هویدا را به آن دلیل 13 سال بعنوان نخست وزیر به مردم تحمیل کرد که هویدا کارمند شاه بود نه نخست وزیر و شاه همین را می خواست. آنها که بختیار را پرچم کرده و می گویند و می نویسند اگر از بختیار حمایت شده بود جمهوری اسلامی حاکم نمی شد، کافی است مصاحبه نخست بختیار را از زبان خود او در فیلم انقلاب 57 با دقت بشنوند تا در قضاوت خود تجدید نظر کنند. واقعیت اینست که هر نوع اعتماد و مشروعیتی از نظام و رژیم شاه در ایران فروریخته بود و دیگر هیچکس به هیچ حرف و وعده شاه نه اعتماد داشت و نه آن را می پذیرفت. بی اعتمادی قطره قطره جمع شده و به دریای خروشان انقلاب تبدیل شده بود. درحالیکه شاه در پی فرصت برای سلطه دوباره بر قدرت بود.

در همین فیلم اشاره به مرگ اسدالله علم نزدیک ترین دوست و مشاور شاه در سال 1356 می شود، اما گفته نمی شود که شاه حتی برخی توصیه ها و انتقادهای بسیار نرم علم که همه جا می گفت "غلام خانه زاد" شاهنشاه هستم را هم گوش نمی کرد و به او نیز "تشَر" می زد که روی حرف و نظر او حرفی نزند. علم درخاطراتش می نویسد که کسی نباید به شاه پیشنهاد و یا توصیه ای می کرد، در ملاقات مقامات کشوری و لشکری همه باید گوش می بودند و اگر شاه سئوالی می کرد آنها پاسخ میدادند.

نخستین هشدار جدی را قوام السلطنه، پس از سرکوب حکومت خودمختار آذربایجان، هنگام خیز برداری شاه برای تغییر قانون اساسی و گرفتن اختیار انحلال مجلس به شاه داد و طی نامه ای به او یادآوری کرد که این مسیری که انتخاب کرده سرنگونی خود و برباد دادن سلطنت است. قوام به حاشیه رانده و تهدید به مصادره اموال شد. پس از آن، گهگاه برخی نخست وزیران هشدارهای کمرنگی به شاه دادند. از جمله "حسین علاء" که نخست وزیر و وزیر دربار شاه بود. او نیز کنار گذاشته شد. هرگاه علم گفت که فلان فرد فلان پیشنهاد را داده شاه گفت "گهُ خورده"! علی امینی می خواست نخست وزیر باشد نه منشی شاه، اما معزول شد و تا سال انقلاب که شاه دست به دامن او شده بود که برای بحران انقلابی کشور راهنمائی اش کند، امینی زیر نظر ساواک و خانه نشین بود. خوشنام ترین و پرکار ترین شهردار تهران "نفیسی" نیز به جرم زبان درازی و گفتن برخی نظرات متفاوت با نظرات شاه معزول و حتی زندانی شد. با ابتهاج اولین رئیس پرقدرت و مبتکر سازمان برنامه نیز همان رفت که بر نفیسی شهردار رفت. اولین ارتشبد ارتش "عبدالله هدایت" معزول و زندانی شد زیرا شاه از سایه نظامی های دارای شخصیت و استقلال رای وحشت داشت. سپهبد رزم آراء ترور شد زیرا می خواست نخست وزیر باشد و بهانه شاه این بود که او ممکن است کودتا کند و جمهوری درست کند. جانشینان آنها امثال ارتشبد قره باغی و ازهاری شدند که نوکران ستاره به دوش بودند. حتی سید ضیاء طباطبائی عامل کودتائی که زمینه شاه شدن رضاخان را فراهم کرد و گهگاه برای مشورت به دربار فراخوانده می شد نیز به شاه توصیه کرد حکومت فردی را ادامه ندهد و ارتباط خودش را با مردم قطع نکند، که این نصیحت هم به گوش شاه فرو نرفت!

در فیلم انقلاب ایران هرگز به این نکات اشاره نمی شود و طبیعی نیز هست، زیرا هدف آنها که این فیلم را تهیه کرده اند نشان دادن واقعیات تاریخی و باز شدن چشم و گوش ها نیست. شاید یگانه نکته ای که دراین فیلم خیلی زود جلب توجه می کند، درسی است که جمهوری اسلامی برای مقابله با مردم از حوادث سال 57 گرفت و دیدیم که در جریان کودتای 88 چگونه آن را به کار بست. از تشکیل گردان های سرکوب خیابانی مردم (واحدهای ضد شورش که در فیلم انقلاب 57 به ضعف رژیم شاه دراین زمینه اشاره میشود).

در این یاداشت کوتاه که بهانه آن فیلم انقلاب 57 است، اشاره به خود محوری شاه و سرانجام حکومت فردی و هشدارهائی است که در زمان های مختلف از سوی نزدیک ترین افراد به او داده شد اما او گوش نکرد و به راه یکطرفه خود ادامه داد. همان مسیری که علی خامنه ای تاکنون طی کرده است.

در این شماره راه توده یک سند تاریخی را که هشداری بود به شاه از سوی حاج آقارضا رفیع می خوانید. ابتدا شرحی در باره حاج آقا رضا رفیع و سپس نصیحتی که در آخرین سال زندگی اش در دیدار با شاه به او کرد.

حاج آقا رفیع

او روحانی زاده ای بود که خود تا درجه اجتهاد پیش رفت، اما در زمان رضا شاه عبا و عمامه را کنار گذاشت و به یکی از نزدیک ترین مشاوران رضا شاه و سپس محمد رضا شاه تبدیل شد. البته او نیز از گزند سوء ظن رضا شاه در امان نماند. مانند تیمورتاش و سردار اسد بختیاری بدستور رضاشاه به قتل نرسید اما چند سال را تا سقوط رضا شاه در زندان ماند.

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  474  دهم مهر ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت