راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

آنچه در سوریه

هرگز در رسانه های غربی

منعکس نمی شود!

النا گرومووا ساویتسکایا راسیا

ترجمه آزاده اسفندیاری

 

 

در سوریه کم نیستند خانواده هایی که ترکیبی از اقوام و ملیت های مختلف هستند. زمان حکومت اتحاد شوروی جوانان مختلفی از سراسر جهان، از جمله کشور سوریه برای تحصیل به این کشور می رفتند . بسیاری از دانشجویان هنگام تحصیل با شهروندان  آن کشور عهد زناشویی بسته و با همسر به کشور خود بر می گشتند. از آن جمله اند تعداد زیادی از شهروندان سوری که با همسر خود به میهن باز گشته اند. در عمل این خانواده ها دو زبانه هستند و از حق داشتن تابعیت دو ملیتی نیز برخوردار.

برای من این امکان دست داد تا با "نادیوژدا " اهل روسیه که تا به امروز 21 سال است در سوریه زندگی می کند گفتگو کنم.

"نادیوژدا" تعریف کرد که  چندی پیش دخترمان با جوانی کرُد ازدواج کرد و عملا خانواده ما ترکیبی شد ، روسی - سوری- کرد. مسلمان سنی- علوی - مسیحی .

با شروع عملیات تروریستی در سوریه کسی نمی توانست پیش بینی کند که این عملیات به جنگی درازا مدت خواهد انجامید و زندگی مردم سوریه این چنین دست خوش دگرگونی های وحشتناکی خواهد شد که شده است.

من و همسر و فرزندانمان در 18 کیلومتری دمشق کار و زندگی می کردیم. با حوادثی که برای ما قابل پیش بینی نبود مجبور شدیم خانه خود را ترک کرده و پیش اقوام همسرم در محلی به نام "ژارامان" برویم . در آن جا مجبور بودیم تا دیر وقت کار کرده و آخر شب به منزل برگردیم. تا یک سال و نیم در سایه بیم و امید و زیر حملات توپخانه و انواع صداهای انفجار به سر بردیم . یک بار در شب راکتی به ماشینی که ما سر نشین آن بودیم اصابت کرد که ما جان سالم بدر بردیم . بعد از سه روز یکی از همسایه های ما بنام " علی عباس " روزنامه نگار هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد . روز به روز وضعیت در " ژارامان " خطر ناک تر می شد و ما خود را به دست سرنوشت سپرده بودیم .

هر بار که به سر کار میرویم با صحنه های تکان دهنده ای مواجه می شویم. از آن جمله محلی که دهم  ماه مه 2012 قبل از عبور ما از آن محل بر اثر حمله تروریستی 80 نفر کشته و تکه پاره شدند. خونی که روی آسفالت خیابانها جاری بود هر بیننده ای را به لرزه می انداخت. ماشین ها در حال جمع آوری کشته شده ها بودند. انسان نمی توانست از آنچه که در این محل روی داده بود چشم ببندد. در این کشور هر کس، در هر لحظه، می تواند مرگ خود و یا اطرافیان را نه آن که در ذهن به تصویر بکشد بلکه در واقعیت ببیند .

داماد من در یک جستجوی اینترنتی عکس یکی از نزدیک ترین دوستان خود را که جوان کردی  بود بنام "زنار" به من نشان داد. او برای من سخن از سال های آخر زندگی این مرد جوان گفت. او روزنامه ای را که خبر کشته شدن او را نوشته بود از جیب خود بیرون آورد و گفت، قبلا او در دمشق با دختری آشنا شده بود و علیرغم مخالفت پدر و مادر خود، با آن دختر تصمیم به ازدواج گرفت. بعد از دو ماه آن ها به استان حمص رفتند و در محضری پیمان ازدواج خود را به ثبت رساندند. محضر کنار بازاری قرار داشت که همیشه جمعیت زیادی در آن در حال رفت و آمد و خرید بودند. ماشین بمب گذاری شده ای را در آن محل پارک کرده بودند که ناگهان منفجر می شود و "زنار" کشته و همسر او زخمی می شود . همسر او در آن زمان باردار بود و بعد از مدتی پسری به دنیا آورد و او "زنار" یعنی نام پدر را برای او انتخاب کردند .

من و "نادیوژدا" در کافه کوچکی نزدیک محل خبرگزاری رسمی سوریه "سانا" نشسته ایم . این ساختمان بارها مورد حمله راکت ها و گلوله های توپ تروریست ها قرار گرفته است. در آخرین حمله راکتی تروریست ها چهار نفر زخمی شدند و عده ای نیز زخمی گردیدند . اطراف این ساختمان مغازه های کوچکی قرار دارند که یکی از پر رفت و آمد ترین محله های شهر دمشق می باشد .

 

این ها برخی از صحنه های زندگی مردمی است  که گذشته ای نه چندان دور، در صلح و آرامش به سر می بردند .

قیمت اجناس تا چهار برابر گذشته افزایش پیدا کرده اند، اما حقوق کارگران و کارمندان در همان سطح سابق قرار دارد .

"نادیوژدا" نفس عمیقی می کشد و می گوید: "این روزها علیرغم شرایط دشوار و خطرناک، مردم به زندگی خود ادامه می دهند و امیدوارانه به پایان جنگ می اندیشند. مگر جنگ های صد ساله پایان نگرفتند؟ در هر مکان و محله ای که از وجود تروریست ها پاک سازی می شود در اسرع وقت زندگی حالت عادی خود را باز می یابد و با این نشانه ها هستند که ما امید خود را از دست نخواهیم داد ".

                                               

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  484   20 آذرماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت