راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

خاطرات "سایه"

(پیر پرنیان اندیش)

موسیقی ایران

زبان تاریخی

و حال درون

ایرانی هاست!

 

 

عبدالله خان دوامی

 

 

استاد! مهمترین خدمت عبدالله خان دوامی به موسیقی ایران چی بوده؟

 

عبدالله خان دوامی در انتقال ردیف های آواز کارهای درخشانی کرده... می دونین دیگه، دوامی اول تصنیف خوان بوده. در قدیم آوازو یه کسی می خوند و تصنیفو کسی دیگه. تو صفحه ها هم هست مثلا آوازو طاهرزاده می خوند و تصنیفو فلان آدم.

 

 

مقام تصنیف خوان پایین تر بود؟

 

بله... بله ولی در عین حال تصنیف خوانی یه مهارت دیگه هم می خواست دیگه؛ ریتم باید بشناسی و ضرب بدونی و از این چیزها... دوامی کار مهمی که کرد این بود که یه مقدار ملودی های سازی رو تبدیل به آواز کرد؛ یعنی جملاتی که مال ساز بود و تو آواز نبود آورده تو آواز. بعد هم شاگردانی مثل لطفی و شجریانو تعلیم داده.

من چند دفعه رفتم خونه آقای دوامی. داشت یه تصنیفو به لطفی یاد می داد. لطفی می گفت: آقا! پریروز که شما اینو یه جور دیگه خوندین! دوامی می گفت: چی خوندم؟ لطفی زد و خوند. دوامی گفت: این درسته، این درسته! خب حافظه آدم در نود سالگی طوری نیست که همه چی رو بی کم و کاست منتقل کنه.

 

من همیشه با خودم فکر می کردم که اونچه دوامی داره تعلیم می ده، چند درصد اشتباه توش هست منتها امتیاز لطفی این بود که این چیزها رو از برومند هم یاد گرفته بود و به اشتباه نمی افتاد.

 

یکی دو بار که اینجا آقای لطفی از استاد دوامی حرف می زد، معلوم بود یه تعلق عاطفی به ایشون داشت.

 

بله! بله!... آقای عظیمی! نمی دونین لطفی چه احترامی به دوامی می ذاشت، انگار اصلا یه رابطه مرید و مرادی بود. یه بار دوامی به لطفی گفته بود که دوست دارم یه سفری برم حج. لطفی گفت: چشم آقا! خودم می برمتون. چند وقت بعد گفته بود: خیلی دلم می خواد یه سفر به پاریس برم. لطفی گفت: چشم آقا!... حج کجا، پاریس کجا؟...

 

- غش غش می خندد...

 

الان همه می گن که ما شاگرد عبدالله خان دوامی بودیم. فقط من ادعا نکردم که به واسطه اون چند جلسه ای که با لطفی رفتم پیش او، شاگرد دوامی هستم!

 

- سرش را تکان می دهد و می خندد.

 

 

نظرتون در باره آقای موسوی چیه؟

 

موسوی نوازنده خیلی خوبیه و خیلی زحمت کشیده تا به اینجا برسه... با هر مصیبتی که بوده نوارهای کسایی رو پیدا کرده و شنیده... صدای خیلی خوبی از نی در می آره... می شه گفت خودش کار کرده و یاد گرفته و به اینجا رسیده. واقعا صدای خیلی خوبی از نی در می آره. منتها محتوا نداره.

 

یعنی چه محتوا نداره؟

 

یعنی این که اونجاهایی که از کسایی تقلید می کنه و مکتب کسایی رو می زنه، جمله بندی هاش خیلی قشنگه و در غیر این صورت نه... از خودش حرف خاصی نداره.

 

رضا دیوونه

 

- سایه نوار بسیار ممتع نفیسی درست کرده از تکنوازی های استاد حسن کسایی و مرتضی خان محجوبی. به این شکل که از میان تکنوازی های استاد کسایی، یک همایون انتخاب کرده و بلافاصله بعد از آن یک تکنوازی همایون از مرتضی خان محجوبی آورده و همین طور در دستگاه های دیگر. دقت خاصی هم در انتخاب به کار برده و هدفش این بوده که «جمله های کسایی و محجوبی را بررسی و مقایسه کند.»

من که ار مباحث فنی سر درنمی آورم اما این قدر هست که نوار بسیار زیبای دلاویزی است. همین طور که پیانوی محجوبی را می شنیدیم، سایه با تحسین گفت:

 

ببینید، انگار پیانوش حالت سنتور داره و دیگه پیانو نیست...

 

- بعد از دو سه دقیقه:

 

برادر محجوبی، رضا؛ رضا دیوونه ویولونیست بود.

 

 

دیده بودینش؟

 

تو خیابون دیدم که مثل دیوونه ها راه می رفت... تند و تند راه می رفت... خیلی خوب ساز می زد... بعدا سازشو تو نوار شنیدم. اهل فن نمی تونستن بگن او بهتر بود یا صبا؟ می گن از نظر شور و حال خیلی بالاتر از صبا بود. دیوانه بود دیگه؟ (خنده- بسیار جسارتا- همدلانه ای می کند!) طفلک ظاهرا کارهای غیر عادی می کرد، و واسه همین می گفتن رضا دیوونه.

 

عیب موسیقی ایرانی

 

-         تکنوازی درخشانی از استاد کسایی می شنویم... سایه عمیقا لذت می برد و وقتش خوش است.

-          

استاد! بزرگترین مشکل موسیقی ایرانی چیه؟

 

موسیقی ما مشکلی ندارد؛ یه موسیقی معینیه برای کار معینی؛ این موسیقی برای درون آدمیه؛ برای درون انسان ایرانی نه هر آدمی. وقتی این موسیقی از درون انسان ایرانی می خواد بیاد بیرون و کاری بکنه عاجزه.

 

یعنی چی؟

 

یعنی شما از این موسیقی برای موسیقی جنگ نمی تونید استفاده بکنید. برای موسیقی کار نمی تونید استفاده بکنید؛ اونچه نفسانیات آدمی است، اون هم آدم ایرانی با اون خاطره و سابقه ذهنی، بله این موسیقی یه حالاتی از آدم ایرانی رو نشون می ده... شما برای یه مجلس عروسی نمی تونید از این موسیقی استفاده بکنید، برای این کارها ساخته نشده.

 

 

خب برای بقیه ساحات زندگی انسان چی کار باید کرد؟

 

باید موسیقی ساخت... بابا؟ شما یه غزل حافظو نمی تونید تو میتینگ اجتماعی- سیاسی بخونید. شما به محض این که لحن صداتونو بلند کنید و بخونید: «سالها دل طلب جام جم از ما می کرد» (با صدای بلند) اصلا تمام مفهوم کلمات عوض می شه. اول انقلاب بعضی موزیسین ها برای این که موسیقی انقلابی بزنن و تهییج کنند، سیم سازشون پاره می شد!... این موسیقی انقلابی نمی شه که. موسیقی ایرانی آرامش می خواد، در خود فرو رفتن می خواد، یه حالات عاطفی و تامل می خواد.

 

 

این تلقی از کارکرد موسیقی ایرانی به نوعی صحه نمی ذاره بر نظر کسانی که می گن موسیقی ایرانی رخوت آوره و منجر به رکود و خمود می شه و به درد جامعه نمی خورد؟

 

نه، رکود نیست... اما به درد خیلی از کارهای جامعه امروزی نمی خوره. کارگر برای انجام کارش نمی تونه از این موسیقی استفاده کنه ولی وقتی همین کارگر دچار احوال درونی بشه، این موسیقی، موسیقی او هم هست...

 

این تاکیدی که شما بر «احوال درونی انسان ایرانی» می کنید، آیا به این معنا نیست که موسیقی ما قابلیت جهانی شدن نداره؟

 

نه... غیر ایرانی ها هم می تونن لذت ببرن اما این لذت واقعی نیست، همون طوری که یک فرنگی می آد گنبد مسجد شیخ لطف الله رو می بینه؛ می تونه لذت هنری ببره و تحسین کنه اما این گنبد اونو به نیایش وادار نمی کنه. حرف من اینه.

 

بزرگترین خطری که موسیقی ایرانی رو – با همین کارکردی که گفتید- تهدید می کنه، چیه؟

 

این که انسان ایرانی اینقدر تغییر بکنه و از این خاطره و سابقه ذهنی و این احوالات دور بشه که دیگه نتونه با این موسیقی ارتباط برقرار کنه... این که می گن این موسیقی غمگینه، خب این غم غم نون و آب که نیست، این همون غمیه که به قول حافظ «به دعا خواسته ام»... این غمو اگه حس نکنیم و باهاش مانوس نباشیم، خب نمی تونیم از این موسیقی استفاده کنیم.

 

 

به جز این چه خطری موسیقی ما رو تهدید می کنه؟

 

این رفتار اهل موسیقی با هم که حرمت همو نگه نمی دارند. با این کار هم خودشونو ضایع می کنند و هم موسیقی رو و هم این که درست نمی دونند که موسیقی رو برای چه کاری می خوان مصرف کنند و در نتیجه رونق و آبروی موسیقی در خطر می افته و دشمنان موسیقی می گن ببینین این موسیقی چقدر عاجزه و الکنه.

 

به نظر شما هنوز ساز علی اکبرخان شهنازی و آقا حسینقلی می تونه با نسل جوون ارتباط برقرار کنه؟

 

به نظر شما هنوز شاهنامه می تونه با نسل جوون ارتباط برقرار کنه؟... اگه نسل جوون تربیت بشه و با الفبای موسیقی آشنا بشه، بله... چرا نتونه.

 

 

کی باید این تربیت رو اعمال کنه؟

 

اول خونواده ها... بعد معلم ها و آموزگارها و نهایت جامعه... جوون ها از صبح تا شب از فردوسی چی می شنون؟ مگه اونهایی که دانشجو هستند و فلان... رادیوی شما، تلویزیون شما، مطبوعات شما چقدر از فردوسی حرف می زنن و مردمو با شاهنامه آشنا می کنن؟ حضور ملموسی نداره شاهنامه تو جامعه و زندگی. این شرایطو باید تغییر داد... شما تاثیر رادیو و تلویزیونو دست کم نگیرید.

 

الان رادیو و تلویزیون نقش مخربی در قبال موسیقی ایرانی دارن؟

 

بدتر از مخرب.

 

به نظر شما می شه وضعیت موسیقی در رادیو تلویزیون درست بشه؟

 

بله، چرا نمی شه. کافیه تلویزیون در یه ساعاتی موسیقی ایرانی پخش کنه، موسیقی کلاسیک پخش کنه، موسیقی فرنگی پخش کنه.

 

خب این کارو که می کنند؟

 

آخه این موسیقی ایرانی نیست که قربونت برم... شعر از استاد فلان، آهنگساز استاد فلان، خواننده هم استاد فلان، همه چیز غلطه؛ وا رفته، بی معنا، بی حرکت...

 

رادیو تلویزیون باید آنقدر موسیقی خوب - از هر نوعی- پخش کنه که جوون ها اول به فهمن که موسیقی خوب به چی می گن. بعد برسه به این که این موسیقی ایرانیه و کلاسیکه و فلانه و اطلاعات جزیی بدن... گوش ها باید عادت کنند به شنیدن موسیقی خوب، سلیقه ها باید بالا بره... به خدا مصلحت حکومت هم اینه که مردم موسیقی خوب گوش کنند.

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  467   16 مرداد ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت