راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

گرایش به امریکا

در بطن سپاه

رخنه عمیق دارد!

 

برپائی یک جنگ مذهبی در منطقه هر روز بیش از روز گذشته نمایان می شود. در این میان حکومت ایران در زمینه نحوه رویارویی با این خطر دچار انشقاق و سردرگمی است. آن هم در شرایطی که موقعیت اقتصادی و سیاسی ایران در داخل و در جهان طی دوران احمدی نژاد بسیار تضعیف شده و حوزه مانور و انتخاب بشدت محدود شده است. بخش عمده حکومت در ایران در فکر حفظ موقعیت و ثروت و قدرت بدست آمده است و بنابراین معتقد است در این خطری که امریکا و اروپا و رهبری"ناتو" به آن امید بسیار دارد، باید به گروه پیروزمند که بنظر آنان امریکا و اروپاست پیوست. این سیاستی است که از دیرباز در ایران حاکم بوده است. حتی رضاشاه نیز دشمنی خود با اتحاد شوروی و محدود کردن فعالیت حزب کمونیست را با نابودی قریب الوقوع شوروی در یک جنگ جهانی و اینکه ایران نباید طرف بازنده را بگیرد توجیه می کرد. رضاشاه در یک سخنرانی در جمع افسران تهران چنین گفت: "همه افسران ما این مطلب را درک نکرده اند که در دنیای امروز بین دو نیرو، یعنی بلشویک‌‌ها و کشورهای دیگر مبارزه سختی درگیر است. افسران ما که این موضوع را درک نمی‌کنند، اغلب به دشمنان ما، یعنی بلشویک‌‌ها می‌پیوندند. نصف سربازان ما بلشویکند... افسران، باید بدانند در دنیا چه می‌گذرد." (نقل از کتاب "توسعه اقتصادی ایران و امپریالیسم انگلستان" نوشته سلطان زاده منتشره در راه توده)

رضاشاه بیش از آنکه نگران ایران و جدا کردن سرنوشت ایران از شوروی در جنگ جهانی که تدارک آن دیده می‌شد باشد، نگران زمین‌ها و ثروتی بود که در حال جمع کردن آن بود. نتیجه این شناخت "دنیا" و سیاست تخیلی پیوستن به پیروزمند، فروپاشی چند روزه ایران در شهریور 20 شد. دکتر مصدق هم زیر فشار شانتاژ و جنگ تبلیغاتی امریکا و انگلیس از بیرون و نیروهای طرفدار آنها در داخل کشور، سرانجام، غفلت زده قربانی همین فاجعه شد. در دوران پس از انقلاب هم همین فکر دنبال شد. بنابر خاطرات هاشمی رفسنجانی یکی از انگیزه‌های ممنوعیت فعالیت حزب توده ايران کاستن از مخالفت امریکا و اروپا با ایران در شرایط جنگ با عراق و حتی امید به حمایت آن کشور بود. نتیجه این سیاست نیز شکست مفتحضانه در جنگ شد. اکنون نیز همین وضع است و حصر میرحسین موسوی بعنوان نماینده آگاه ترین و پیگیرترین بخش نیروهای مذهبی تحول طلب و ضد امپرياليست جامعه ما و جلوگیری از فعالیت نیروهای راستین چپ در واقع پیامی است به امریکا و اروپا. این سیاست نیز نتیجه‌ای جز آنچه در شهریور 20 بر جای گذاشت و یا موجب شکست از عراق در 1367 و برباد رفتن شور انقلابی جامعه شد، پیامدی برجای نخواهد گذاشت.

بخش مهمی از فرماندهان سپاه پاسداران از هم اکنون خود را برای پیوستن به استراتژی امریکا و اروپا آماده کرده اند. نباید فریب شعارهای آنها را خورد، بلکه واقعیت پنهان در پشت شعارها را باید در نظر گرفت. مخالفت‌هایی که امروز بر سر روابط با امریکا آنها انجام می دهند نه برای مقابله با امریکا، که در واقع برای نشان دان ظرفیت و توان خودشان در ایجاد مشکل برای امریکا و بنابراین قبولاندن این فکر است که امریکا باید با آنها مذاکره کند. اگر هدف اینان واقعا مقابله با امریکا بود فورا به شرایط کودتائی در کشور پایان می دانند و امکان مشارکت مردم و آزادی همه گروه‌های سیاسی و قومی و دینی و وحدت و انسجام ملی را فراهم می کردند، در حالیکه هم اکنون درست در سمت عکس این جهت فعالیت می کنند. آنان ناتوان از همراه شدن با مردم و نگران حذف شدن و از دست رفتن ثروت و قدرت خود در جریان یک کوشش ملی واقعی برای ایستادگی و حفظ استقلال کشور هستند. اینان به مردم کشور خود همچون "فتنه گران" نگاه می کنند که برای ستاندن قدرت و ثروت از آنان دست به فتنه زده اند و باید سرکوب شوند. اینان "ایرانی"‌هایی هستند که سرانجام ایران را به سمت فروپاشی و بردگی می برند. تاریخ نمونه‌های مشابه بسیار از اینگونه رهبران وطنی داشته است. بردگان آفریقا را اروپایی‌ها جمع آوری نمی کردند، بلکه خود سران قبایل افریقایی جمع می کردند و به اروپایی‌ها می فروختند.

واردکنندگان کالاهای خارجی و نابودکننده پیشه وری و کشاورزی ایران همیشه انگلیسی‌ها نبودند بلکه خود تجار ایرانی بودند که بسود خود و برای آنان کار می کردند. همانگونه که امروز اسکله‌های قاچاق و واردات ماشین‌ها و کالاهای لوکس و غیرلوکس به زیان تولید ملی توسط "ایرانیانی" انجام می شود که یک دست آنها به حکومت و به بخش فاسد و حاکم فرماندهان سپاه وصل است.

از این نظر موقعیت حاکمیت ما نسبت به روسیه بسیار عقب تر و دردناک تر است. رهبری روسیه اکنون که می بیند غرب قصد برده کردن مردم روسیه را دارد. حزب کمونیست را پیش کشیده و بنوعی هشدار می دهد که اگر غرب به راه خود ادامه دهد، قدرت را دوباره به کمونیست‌ها خواهد سپرد. اینکه واقعا سرمایه‌داری حاکم بر روسیه چنین ظرفیت ملی عقب نشینی و گذشت تاریخی را داشته باشد قابل بحث است و شاید میهن دوستی سنتی روسی و تحقیر تاریخی کنونی آن بتواند بر طمع و آز یک اقلیت بهره مند و تازه سرمایه‌دار در آن کشور غلبه کند، ولی در ایران مسئله شکل وارونه‌ای دارد. بیت رهبری و فرماندهان سپاه در ایران با حصر موسوی و کروبی و ممنوع البیان کردن خاتمی و خانه نشین کردن امثال خوئینی‌ها و زندانی کردن تاج زاده و نبوی و میردامادی و سرکوب اقوام و محدود کردن پیروان مذاهب و زدن بر سر زنان و هنرمندان و کارگران و دادن دور به اراذل و اوباش و مداحان و... در جهت عکس به غرب پیام می دهند و برای سرپوش گذاشتن بر آن، شعارهای توخالی ضد امریکایی می دهند که عملا موقعیت درازمدت غرب و امریکا و اسرائیل را در ایران تقویت خواهد کرد، همانطور که دوران احمدی نژاد به شکل بیسابقه‌ای تقویت کرد.

در برابر یک رهبری فاسد و قدرت طلب و ثروت اندوز مردم ما همه خرد و تجربه و شهامت و میهن دوستی تاریخی خود را به میدان آورده اند. خرد و شهامتی که در همه انتخاب‌های دوران اخیر از جمله در انتخاب محمد خاتمی و میرحسین موسوی و حسن روحانی متبلور است. مردم ما نشان داده اند که حاضرند به بزرگترین گذشت‌ها تن دهند و از هر روزنه‌ای برای گشودن راهی برای نجات ملی بهره گیرند.  آیا بردباری بسیاری از طرفداران اصلاحات، چپ‌ها، اقلیت‌های ملی و مذهبی و هنرمندان و زنان و مردان و اکثریت بزرگ مردم ما نسبت به حکومت جز با یک شناخت عمیق از شرایط جهانی و گذشت ملی برای عبور از این دوران قابل درک است؟ این چیزیست که دست یافتگان به ثروت و قدرت نمی فهمند و همچنان از "فتنه" دم می زنند، در حالیکه فتنه خود آنها و وجود آنها برای کشور ماست.   

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  467   16 مرداد ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت