راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

این "جرس" به منزل نمی رسد

بی تعارف و خجالت

بنویسید میخواهیم

به امریکا بپیوندیم!

 

آقایی بنام "علی محمد اسکندری جو" در سایت "جرس" مقاله‌ای نوشته است با عنوان "درنگی بر چپ ایران و عارضه روسوفیلی. چرا روسوفیل‌های وطنی همچنان اصرار دارند که کرملین از عقلانیت و حکمت سرشار است؟"

عنوان مقاله نشان از محتوای آن دارد و در آن از جمله چنین می خوانیم : "گرچه عقل از روسیه بی‌نیاز است، امّا روسیه ی پوتین و شاخه‌ای از چپ ایران از عقل و حکمت بی‌نیاز نیستند. آنچه امروز در اوکراین شاهدیم را باید دست آورد تنها اتاق فکر افراطی مسکو دانست ... کالبد شکافی ایده‌های ژئوپلتیکی "مکیندر" انگلیسی و بلندپروازی از نوع "برژینسکی" لهستانی آن چنان این روسی شوریده را مجذوب ساخته است که این روزها تیغ زنگی در دست در اوکراین حریف می طلبد و با تحلیل‌های سودایی خویش بر چهره این کشور نگونبخت تیغ می کشد ... شاخه‌ای از چپ‌های وطنی بدون اشاره به نقش و نفوذ این راسپوتین همچنان بر طبل لجاجت می کوبند ... جالب است که رفقای ایرانی تأکید دارند که در بررسی حادثه هواپیما باید شکیبا بود و صبر پیشه کرد و از زوایای گوناگون و منابع خبری معتبر می بایست اخبار این حادثه را دنبال کرد. شگفتا! همین رفقا در پیگیری خبرهای اوکراین از منابع گوناگون شکیبا نیستند و نمی خوانند که در ماه می انتخاباتی در این کشور برگزار شده و تاجری با رأی آزاد شهروندان رئیس جمهور گشته است. پروشنکو (سلطان سابق شکلات) در جلسات و نشست‌های اتحادیه اروپا نشان می دهد که فقط منافع کشورش اوکراین را دنبال می کند و دولت مردان اروپایی هم او را فاشیست و صهیونیست و جیره خوار این و آن نمی شناسند ... اینک شاخه‌ای از رفقا به ما هشدار و زنهار نمی دهند که "سیب" لهستانی نخوریم که روس‌ها گفتند آلوده است و اینکه ما ایرانیان باید حُسن همجواری و همسایگی را از روسها بیاموزیم. آیا رواست لهستان تحریم سیبی شود به آن سبب که انتخابات اوکراین را تأیید کرده است؟ چرا رفقا در این باره سکوت اختیار کردند؟... " یا

 "... موجودی پوپولیست که من او را "حلقه" گمشده خلقت می شناختم در طول چهل سال زمامداری چگونه سرمایه‌های میلیاردی لیبی را بر باد داد ...

... در سالگرد به توپ بستن نخستین مجلس ملی ایران توسط کلنل لیاخوف (افسر ارشد تزاری) و یا در سالگشت معاهده ترکمنچای و گلستان، پنداری رفقا دچار نسیان گشته و نقد و تحلیل نمی دهند. ... گرچه عارضه "روسوفیلیسم" از دوره قاجاریه همچو بختکی بر سینه ایران افتاد و در دوره بلشویکی و استالینی هم چپ ایران را رها نکرد، اما سالها پس از فروپاشی شوروی چرا شاخه‌ای از آن در سودای شوروی سابق همچنان روسوفیل باقی مانده اند و از کرملین حمایت می کنند؟

در قاموس ژئوپولتیکی کرملین، برای آنکه چین از شاخه شرقی "اروآسیانیسم" به آلمان از شاخه غربی اروسیایی پیوند داده شود که سرانجام امپریالیسم غرب به رهبری امریکا نابود شود، آیا لازم است که ایران در خاکریز اول تحریم‌های همین غرب قرار گیرد؟ چرا هزینه این تحریم‌های شکننده از خزانه چین و روسیه تأمین نشود؟

... گرچه آنگلا مرکل صدراعظم آهنین آلمان بارها در دیدارهای رسمی و غیر رسمی به پوتین هشدار داد که دیگر همانند تزارهای روسی نیاندیشد و از قرن نوزدهم به سده بیست و یک باز گردد، ولی این پوتین جنجالی و لجوج عزم خویش جزم نموده است که بجای همکاری با غرب در زمینه فنی و اقتصادی به مقابله و ستیز با آن بپردازد. ایران از دور شاهد است که یا بار دوم نیز روسیه بر زمین می خورد یا غرب نخستین بار می شکند. آن شاخه از رفقای چپ هم شکیبا و آگاه باشند که تحریم‌ها در رهند، گرچه آن تئوری پرداز مالیخولیایی کرملین همچنان نامرئی است..."

 

سطح نوشته البته بیش از اندازه مبتذل و پایین است. انسجام و ارتباط اجزای آن نیز با هم روشن نیست. انگیزه نویسنده و اینکه اشاره‌ها و طعنه‌های وی متوجه کدامیک از مخالفان عقیدتی اوست نیز مهم نیست، اما مهم این است که این شیوه و این طرز فکر و نگاه در نزد برخی دیگر، بویژه در میان طرفداران سلطنت و بخشی از راست مذهبی ایران وجود دارد، ولو اینکه خود تا این اندازه مبتذل نباشند یا مبتذل ارائه ندهند. خلاصه سخن نویسنده عبارت از آن است که در اوکرائین حق با کشورهای غرب و خبرگزاری‌های غربی است. این روسیه است که تصمیم گرفته با غرب مقابله کند و برای این کار لازم دارد تا جبهه‌ای از چین تا آلمان علیه امریکا ایجاد کند و اگر ایران به روسیه بپیوندد در جبهه تحریم غرب قرار خواهد گرفت. بنابراین منافع ایران حکم می کند که از روسیه فاصله بگیرد تا دچار تحریم نشود. این فکری است که می تواند وجود داشته باشد و پایه میهندوستانه نیز داشته باشد. اگر نویسنده همین چند جمله را می گفت هم خوانندگان سریع تر و آسانتر محتوای دیدگاه او را در می یافتند و هم به رشد و ارتقای شخص خود کمک می کرد چون بجای نوشتن انشا درباره راسپوتین و معاهده ترکمانچای و روسوفیلی باید مقداری مطالعه و استدلال می کرد که البته کار دشوارتری بود ولی مخاطبان و منتشرکنندگان جدی تر را جذب می کرد.

تحلیل و نظر ما چیزی دیگر است. اول اینکه ایران تحریم شده و اتفاقا این روسیه و چین هستند که طرفدار پایان دادن به تحریم‌ها هستند. بنابراین گفتن اینکه تحریم‌ها در راهند و ایران اگر به روسیه بپیوندد تحریم خواهد شد و چرا خود چین و روسیه تحریم نشوند اصلا یعنی چه؟ و معنای این سخنان معلوم نیست. اگر منظور تحریم‌هایی است که اکنون امریکا و روسیه و اروپا علیه یکدیگر برقرار کرده اند که اولا به کشور ما چه ربطی دارد و ثانیا اگر قرار باشد امریکا هر کشوری را تحریم کرد ما نیز از ترس با آن کشور رابطه نداشته باشیم که در واقع باید پایان استقلال ملی کشور خودمان را اعلام کنیم. مسئله فعلی کشور ما تحریم‌هایی نیست که در راهند بلکه تحریم‌هایی است که هم اکنون وجود دارند و باید یک جبهه جهانی با همه کشورهایی که خواهان پایان دادن به تحریم‌های ایران هستند ایجاد کرد تا بتوان حامیان تحریم را به عقب نشینی وادار کرد.

ضمن اینکه امریکا و روسیه و چین و اروپا همه از نظر اقتصادی به یکدیگر وابسته هستند و اینکه همدیگر را تحریم کنند مسئله‌ای به همین سادگی نیست. روسیه منبع عمده تامین گاز اروپاست و برخی کشورهای اروپایی تا صد در صد وابسته به گاز وارداتی روسیه هستند. همین وضع هم در عرصه‌های دیگری برای روسیه وجود دارد.

در مورد آنچه در اروپا و روسیه و جهان می گذرد ما نظر دیگری غیر از نویسنده مقاله فوق داریم. بنظر ما امریکا در تلاش برای حفظ قدرت و سلطه خود بر جهان و در مواجهه با بحران عمیق نظام سرمایه‌داری یک سیاست توسعه طلبانه را به پیش می برد که هسته اصلی آن محاصره روسیه و چین و از اجزای آن تسلط بر منطقه خاورمیانه و نفت آن است. تا زمان وجود اتحاد شوروی، ایالات متحده و غرب پیمان ناتو را با وجود پیمان ورشو و خطر کمونیسم توجیه می کردند. این توهم در درون خود روسیه نیز وجود داشت و زمامداران جدید روسیه و افراد سبک مغزی مانند یلتیسین که با کمک غرب به قدرت رسیده بودند تصور می کردند که با فروپاشی اتحاد شوروی و پیمان ورشو، پیمان ناتو نیز منحل خواهد شد. به تخیل آنان کشورهای غرب با شوروی مشکل ایدئولوژیک داشتند و اکنون که روسیه خود نیز ضد کمونیست شده به آن یاری خواهند رساند. این توهم تا جایی پیش رفت که زمامداران روسیه برنامه‌های صندوق بین‌المللی پول و شوک درمانی را پذیرفتند و تمام زیرساخت‌های اقتصادی داخلی تا حد نفت و گاز خود را خصوصی سازی کرده و آن را بدست یک مافیا سپردند. تجربه تلخ دو دهه گذشته به زمامداران و مردم روسیه نشان داد که امریکا و غرب جز تسلیم کامل روسیه به چیزی کمتر رضایت نمی دهند. نه تنها پیمان ناتو منحل نشد بلکه گام به گام دایره نفوذ خود را به همه کشورهای هم مرز و اطراف روسیه گسترش داد. حتی برنامه سپر موشکی را نیز احیا کردند و دربرابر اعتراض روسیه گفتند هدف مقابله با حمله موشکی ایران است! خطر کمونیسم جای خود را به "جنگ تمدن ها" و رشد اسلام گرایی داد و اکنون هم ظاهرا "روح تزار و راسپوتین" قرار است جای "خطر سرخ" را بگیرد.

روسیه هر چند بعدا نفت و گاز و صنایع استراتژیک خود را مجددا ملی و دولتی کرد ولی دو دهه اجرای برنامه‌های صندوق پول پیامد خود را بر جای گذاشته و اکنون قدرت روسیه نه مبتنی بر شبکه تولید از هم فروپاشیده که مبتنی بر فروش نفت و گاز و نقش استراتژیک منابع نفت و گاز است و تسلط غرب بر روسیه هم به معنای تسلط بر این منابع است. ضمن اینکه یک قشر و طبقه داخلی درون روسیه شکل گرفته که منافعش در وابستگی به غرب است. بنابراین روسیه اصلا در شرایطی نیست که بخواهد با غرب مقابله کند. همه تلاش زمامداران روسیه آن است که موقعیت آن کشور از اینکه هست بدتر نشود. همه تلاش خود را هم کردند. همه امتیازات را هم دادند. برنامه‌های اقتصادی غرب را هم پذیرفتند ولی فایده‌ای نکرد و ناتو گام به گام پیش آمد و به کمتر از خلع سلاح اتمی و تبدیل شدن اقتصاد روسیه به زائده تولید مواد خام مورد نیاز صنایع غرب به چیزی کمتر رضایت نمی دهد.

در این میان سرنوشت ایران مطرح است. ایران هم وضعی بهتر از روسیه ندارد. در دو دهه گذشته در ایران هم همان توهماتی حاکم شد که در روسیه شد. بافت ملی اقتصادی در هم شکست و قشرها و گروه‌های مافیایی داخلی شکل گرفتند که منافع آنان در واردات کالاهای ساخته شده و صدور مواد خام معدنی و کشاورزی است. صدها میلیارد دلار درآمد نفت که باید صرف سرمایه گذاری‌های توسعه صنعتی و استراتژیک می شد در دوران احمدی نژاد بصورت یارانه 50 هزار تومانی تقسیم شد و نابود و دود شد و این فرصت توسعه ملی را از کشور ما ستاند. بقیه درآمد نفتی نیز به جیب مافیا رفت و یا صرف واردات شد و تولید ملی داخلی کشور را ویران کرد. به نقل از آخرین سخنرانی حسن روحانی این واردات نیم میلیون کارگر ایرانی را بیکار کرد. در عرصه خارجی در طی این دهه‌ها هواپیمای مسافربری ایران نیز هدف موشک قرار گرفت. همسایگان ایران مانند عراق و افغانستان اشغال شدند. متحدان منطقه‌ای ایران یا مانند لیبی سقوط کردند و یا مانند سوریه زیر فشار قرار گرفتند و می خواهند به حساب فلسطین و لبنان نیز برسند.

همه اینها بخاطر چیست؟ بخاطر اینکه روح راسپوتین در پوتین حلول کرده یا بشار اسد حقوق بشر را رعایت نمی کند، یا حزب الله لبنان و حماس حق مردم اسرائیل را نادیده گرفته اند؟ حتی مردان روستاهای دورافتاده و زنان خانه دار ایرانی هم دچار چنین ساده بینی نیستند که برخی زیر پوشش ادعاهای روشنفکرانه و الفاظ کم محتوایی از نوع "روسوفیلی" آن را عرضه می کنند. وقتی یک گروه در داخل ایران برای حفظ قدرت و ثروت خود تا مرحله کودتا علیه رای مردم پیش می روند، باید فکر کرد که ارباب‌های قدرت و ثروت در جهان برای حفظ تسلط خود تا کجا حاضرند پیش روند.

ایران در این میانه دو راه دارد. یا می خواهد استقلال ملی خود را حفظ کند و مقاومت کند و یک جامعه آزاد و اقتصاد نیرومند و مرفه را برای مردم خود تامین کند که در اینصورت باید پشت جبهه داخلی خود را محکم کند. یعنی به حبس و حصر‌ها خاتمه دهد، آزادی‌ها را تامین کند، خواست‌های مشروع جوانان، زنان، اقوام و اقلیت‌های مذهبی و سیاسی را بپذیرد، یک برنامه توسعه صنعتی ملی را در پیش گیرد و یک جبهه مستحکم داخلی ایجاد کند. و درعرصه خارجی نیز در آن جبهه ای قرار گیرد و یا لااقل نقش خود را در آن جبهه ای تقویت کند که حامی استقلال ایران و سد راه توطئه ها علیه ایران است. یا می خواهد به عربستان دیگر منطقه تبدیل شود و منافع خود را با منافع طبقه حاکم و سرمایه‌داری غرب گره بزند. که در اینصورت نیازی به استحکام جبهه داخلی نیست، بلکه همین وضع فعلی باید ادامه پیدا کند چرا که منافع غرب در ادامه کج دار و مریز همین وضع تا مرز فروپاشی داخلی ایران است. در عرصه جهانی نیز آنقدر در تزلزل و تردید و مانور باقی بماند تا بر سر ایران همان بیاید که هیچ نیروی ملی و میهن دوستی طالب آن نیست.

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  468   23 مرداد ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت