راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

گزارش دکتر علی بهزادی

حزب فراگیر

"رستاخیز"

آخرین شلیک

شاه به آزادی

 

چند روز پس از اعلام حزب رستاخیز از سوی شاه، در اسفند ماه 1353، سازمان نوید در سرمقاله نشریه نوید، نوشت این پایان رژیم شاه است. چنین ارزیابی و پیش بینی در آن زمان که اوج قدرت شاه بود، البته به جسارت و بینشی نیازمند بود که در رهبری سازمان نوید "رحمان هاتفی" جمع بود. سه سال پس از این ارزیابی و تحلیل از تصمیم و اقدام شاه، جنبش انقلابی در ایران آغاز شد و در نیمه سال چهارم شاه از ایران گریخت و بدنبال آن، رژیم سقوط کرد!

اعلام حزب رستاخیز بعنوان یگانه حزب مجاز در ایران که همه باید عضو آن می شدند، به ظاهر اوج ثبات و اقتدار شاه و رژیم او را نشان میداد، اما در پس این ثبات و اقتدار ظاهری ضعف و زبونی رژیم خفته بود. رژیمی که هیچ حزب سیاسی را تحمل نکند، بیش از آن به آینده خویش بیمناک است که روی ثبات آن بتوان مانور و حساب کرد. و این همان استدلالی بود که در سرمقاله نوید انعکاس یافت.

دکتر علی بهزادی سردبیر و مدیر مسئول مجله سپید و سیاه که از پرفروش ترین نشریات پیش از آنقلاب بود و در سال 53 در لیست توقیف نشریات و روزنامه ها قرار گرفت، کتاب خاطراتی از نزدیک به 4 دهه روزنامه نگاری خویش منتشر کرده با نام "شبه خاطرات". این کتاب در دو جلد است و بسیار خواندنی، که ما سعی می کنیم هر از چند گاه بخش هائی از این کتاب 2 هزار و 300 صفحه ای را منتشر کنیم. این کتاب هم بخشی از تاریخ مطبوعات ایران است و هم بخشی از تاریخ سیاسی ایران.

در این شماره راه توده بخشی از این کتاب را می خوانید که گزارش دکتر بهزادی از روز اعلام حزب رستاخیر است. او می نویسد:

 

«صبح روز یازدهم اسفند ماه 1353 شاه در یک اجتماع مهم که با شرکت امیر عباس هویدا نخست وزیر و هیات دولت، مهندس جعفر شریف امامی رئیس مجلس سنا، مهندس عبدالریاضی رئیس مجلس شورای ملی، نمایندگان دو مجلس، رهبران احزاب قانونی زمان و روزنامه نگاران تشکیل شده بود، تاسیس حزب واحد رستاخیز را اعلام کرد.

این تصمیم غیر منتظره که تا آن روز از همه مخفی نگاه داشته شده بود، باعث حیرت مردم و حتی رجال سیاسی شد. شاه در گذشته همواره خود را طرفدار تعدد احزاب معرفی کرده بود. بارها از جمال عبدالناصر، ژنرال حسن البکر، فیدل کاسترو و آن دسته از رهبران جهان سوم که کشور را با سیستم تک حزبی اداره می کردند انتقاد کرده بود. بعد از 28 مرداد و به دست آوردن قدرت همیشه وجود حزب های «ملیون» و «مردم» و بعد از آن «ایران نوین» و «مردم» را به حساب علاقه خود به سیستم دموکراسی غربی می گذاشت.

 

او آن روز در باره این تغییر عقیده گفت:

 

- کارها را ما می کنیم، حزب اکثریت (ایران نوین) آنها را به حساب خودش می گذارد. با این وضع حزب اقلیت (مردم) هرگز شانس آن را نخواهد داشت که توجه رای دهندگان را به سوی خودش جلب کند و دولت تشکیل بدهد. به این سبب تصمیم گرفتیم یک حزب واحد تاسیس کنیم که همه مردم کشور در آن عضو شوند.

 

شاه در باره اصول اعتقادی این حزب گفت:

 

- همه کسانی که به نظام شاهنشاهی، به قانون اساسی و به انقلاب شاه و مردم عقیده دارند می توانند عضو این حزب بشوند.

 

آنگاه در خاتمه سخنان خود اضافه کرد:

 

- ما با کسانی که با این اصول مخالف هستند کاری نداریم، اما آنها هم نباید از ما توقع شغل و مقام داشته باشند. آنها اگر خواستند می توانند گذرنامه بگیرند و از این کشور بروند.

 

در همان روز شاه نام رستاخیز را برای حزب واحد پیشنهاد کرد ولی انتخاب آن را به تصویب سران حزب موکول کرد، که همان نام مورد تصویب رهبران حزب قرار گرفت اما به جای «حزب واحد» اصطلاح «حزب فراگیر» را انتخاب کردند، زیرا برای نخستین بار در ایران نیروهای مسلح و قضات که طبق قانون از شرکت در احزاب منع شده بودند اجازه یافتند به این حزب بپیوندند.

در همان روز 11 اسفند رهبران احزاب «ایران نوین» و «مردم» فی المجلس انحلال حزب ها را اعلام کردند و طی مصاحبه هایی که در پایان همان جلسه ترتیب دادند اظهار داشتند که به حزب واحد می پیوندند. (حزب پان ایرانیست محسن پزشکپور و جمعیت ناسیونالیست های دکتر فضل الله صدر که علاوه بر این احزاب دولتی مشغول فعالیت بودند، با آن که در جلسه حضور داشتند اعلام انحلال نکردند و بعد از آن هم کمابیش به کار خود ادامه می دادند.)

آن روز شاه امیر عباس هویدا را برای «مدتی» به دبیر کلی حزب جدید انتخاب کرد. از همان روز و همان ساعت تلگراف های تبریک و ابراز شادمانی از تاسیس حزب واحد و اعلام پیوستگی گروه ها، جمعیت ها و افراد از سراسر کشور مخابره شد، رادیوها و تلویزیون ها آنها را پخش کردند و عصر همان روز روزنامه های کثیرالانتشار تهران ضمن انتشار متن سخنرانی شاه در باره تاسیس حزب رستاخیز و مصاحبه با رجال حاضر در کنفرانس، در تایید و تحسین این اقدام مقاله های مفصلی چاپ کردند و فرستنده های رادیو تلویزیون هم در باره استقبال مردم سراسر کشور از حزب واحد و اظهار نظرهای طبقات مختلف در باره محاسن و مزایای سیستم تک حزبی و هجوم مردم برای نام نویسی گزارش های زنده پخش کردند.

آنچه در اینجا می خوانید جریان نام نویسی یکی از همکاران سابق من، آقای «ف» مدیر مجله «ج» در حزب واحد رستاخیز است. آقای «ف» که مجله اش ضمن تعطیل دستجمعی جراید در مرداد 1353 تعطیل شد، در آن زمان عضو انجمن شهر تهران بود. چون هنگام نوشتن این خاطره به او دسترسی نداشتم و نمی دانستم مایل است اسم کامل او نوشته شود یا نه از او به نام آقای «ف» یاد می کنم. ماجرا را خودش در همان روزها برای من تعریف کرد اما در اینجا به صورت سوم شخص می نویسم:

 

بعد از ظهر روز 11 اسفند 1353 که صبح آن شاه تاسیس حزب واحد رستاخیز را اعلام کرد، به دستور رئیس انجمن شهر تهران اعضای انجمن برای تشکیل یک جلسه فوق العاده در محل انجمن حاضر شدند و آقای رئیس طی نطق پرشوری محاسن و مزایای سیستم تک حزبی را بیان کرد و موافقت کلیه اعضای انجمن شهر را با این تصمیم تاریخی که متضمن پیشرفت و ترقی کشور بود اعلام داشت و آنگاه از منشی انجمن خواست فورا متنی مبنی بر پیوستگی کلیه اعضای انجمن شهر تهران را همراه با کلیه کارمندان اداره، ماشین نویس ها، تلفن چی ها، خدمتگزاران جزء به حزب واحد تهیه کند، که او هم چنین کرد. آنگاه اعضای حاضر و سایر کارکنان آن بیانیه را امضا کردند و جلسه فوق العاده انجمن شهر به خیر و خوشی و ابراز شادمانی اعضاء از تاسیس حزب واحد خاتمه پیدا کرد. آقای رئیس انجمن شهر که عضو حزب اکثریت بود چندی قبل به مناسبت سالروز تولد حزب ایران نوین نطق مفصلی در باره اهمیت سیستم دو حزبی ایراد کرده بود. اما آن سخنرانی مانع نمی شد حال که سیستم تک حزبی اعلام شده آن را یگانه راه برای پیشرفت و ترقی اعلام نکند.

به این ترتیب در ساعت  شش و سه چهارم  ( یک ربع به هفت) روز 11 اسفند 1353 آقای «ف» برای نخستین بار به عضویت حزب واحد رستاخیز درآمد.

آن روز در تمام شهر تهران (و صد البته در تمام کشور) همه جا صحبت از تاسیس حزب رستاخیز بود. آنها که خیلی به هم نزدیک بودند و به یکدیگر اعتماد داشتند از این کار انتقاد می کردند، اما کسانی که امیدوار بودند در سایه این حزب به شغل و مقام بالاتر برسند یا مخاطب خود را نمی شناختند یا می ترسیدند همین کاری را که دارند از دست بدهند به تحسین و تمجید از این اقدام خطیر می پرداختند.

 

راه توده: بخش های بعدی این گزارش مربوط به ثبت نام مضحک و اجباری آقای "ف" در جریان مراجعه به 7 اداره و سازمان در حزب رستاخیز است. واقعه ای که برای بسیاری در آن زمان روی داد.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  468   23 مرداد ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت