راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

با نگاهی به جنگ رمضان

و بسته شدن شیرهای نفت

دلارهای نفتی

همیشه در ایران

خرج استبداد شده

 

 

این مقاله با استفاده جامع از مجموعه گزارش های دکتر بهزادی در کتاب "شبه خاطرات" تنظیم شده است. دکتر بهزادی مدیر و سردبیر مجله سپیده و سیاه در سالهای پیش از انقلاب و در سال اول پس از انقلاب 57 بود.

در اواخر دهه 1960 سرازیر شدن دلارهای نفتی یا «پترو دلار» به کشورهای صادر کننده نفت؛ شروع دوران ولخرجی های بزرگ در زمان شاه و سرانجام، فرا رسیدن زمان بحران  اقتصادی بود. مشابه آنچه در 8 سال دولت احمدی نژاد روی داد.

 

 

نفت محصولی با قیمت ارزان

 

افزایش بهای نفت در فاصله سال های 1960 تا 1975 میلادی (سال 1339 تا 1354 خورشیدی) در زندگانی مردم کشورهای صادر کننده نفت و دولت هایشان تحولی بزرگ به وجود آورد.

 

قبل از جنگ جهانی دوم و طی شش سالی که این جنگ به طول انجامید، کشورهای تولید کننده نفت در جهان محدود بودند. ونزوئلا در آمریکای جنوبی، رومانی در اروپا (نفت رومانی طی جنگ جهانی دوم به وسیله آلمان ها استخراج شد. بعد از جنگ فقط مقدار کمی از آن باقی مانده بود که بتدریج و به مقدار کم استخراج می شود). در خاور میانه، ایران نخستین و بزرگ ترین کشور تولید کننده و صادر کننده نفت بود. اما با این که نفت ایران در جنگ جهانی اول و در جنگ جهانی دوم نقش مهمی در پیروزی متفقین داشت، فقط سهم ناچیزی از درآمد نفت بنام رویالتی Royalty به ایران می رسید. بعدها شرکت های نفتی انگلیسی و آمریکایی در عراق و عربستان سعودی اکتشاف و استخراج نفت را آغاز کردند.

پس از پایان جنگ جهانی دوم، شرکت های نفتی به بهانه آن که در اثر خرابی اقتصاد کشورهای صنعتی مصرف انرژی در جهان کم شده از همین مبلغ ناچیز هم مقداری کاستند اما در همان حال چند برابر حق امتیازی که به کشورهای صاحب نفت می دادند به دولت های خود مالیات می پرداختند.

مبارزه ملت ایران به رهبری دکتر محمد مصدق برای آن بود که علاوه بر حفظ حاکمیت دولت بر مملکت، حقوق از دست رفته کشور را از کمپانی نفت ایران و انگلیس B:P باز ستاند.

بعد از سقوط دولت دکتر مصدق در 28 مرداد 1332 با آن که ملت ایران نتوانست از مبارزه خود بهره برداری کامل کند، افشاگری های دکتر مصدق در دیوان داوری لاهه و شورای امنیت سبب شد از یک سو کشورهای صادر کننده نفت متوجه حقوق خود شوند، از سوی دیگر کمپانی های نفتی برای آن که حوادث ملی کردن نفت ایران در سایر کشورها تکرار نشود حاضر شدند به کشورهای صاحب نفت امتیازهایی بدهند. به این ترتیب بود که برای نخستین بار ونزوئلا موفق شد برنامه تقسیم درآمد به میزان 50- 50 را مطرح کند و بگیرد.

این پیشنهاد مورد قبول بعضی از کمپانی های آمریکایی قرار گرفت و همزمان کمپانی های آمریکایی که در عربستان مشغول استخراج نفت بودند حق امتیازی بیشتر از آن چه که شرکت های نفتی اروپا- به ویژه انگلیسی ها- به این کشورها پرداخت می کردند به عربستان دادند. در پی آن سایر شرکت های نفتی هم ناچار شدند بر میزان حق امتیاز پرداختی خود بیفزایند، ولی هنوز قیمت نفت از بشکه ای یک دلار کمتر بود و شرکت های نفتی که همه ساله سود سرشاری عایدشان می شد برای کاستن از سهم کشورهای صاحب نفت در سال های 1959 و 1960 میلادی به بهانه کم شدن مصرف انرژی به علت بحران اقتصادی در جهان در دو نوبت خودسرانه اقدام به کاهش همین قیمت ناچیز نفت کردند.

خودسری های کمپانی های نفتی سبب شد در اواخر سال 1960 میلادی (1339خورشیدی) پنج کشور اصلی صادر کننده نفت جهان؛ یعنی ایران، عربستان، ونزوئلا، کویت و عراق در بغداد اجتماع کردند.

در نخستین کنفرانس تصمیم های زیر اتخاذ شد:

- کشورهای شرکت کننده در کنفرانس، سازمانی به نام «اوپک» OPEK (مخفف سازمان کشورهای صادر کننده نفت) تاسیس کردند.

- هدف از تاسیس این سازمان حمایت از کشورهای صادر کننده نفت و جلوگیری از اقدامات ظالمانه کمپانی های استخراج کننده نفت اعلام شد.

- به موجب اساسنامه، کمپانی های استخراج کننده نفت ملزم می شدند در باره تعیین قیمت نفت در بازارهای جهانی با دولت های کشورهای صادر کننده نفت مشورت کنند و یک جانبه تصمیم گیری نکنند.

- در آغاز فقط پنج کشور عضو «اوپک» بودند ولی سایر کشورهای صادر کننده نفت می توانستند با قبول اساسنامه سازمان به آن بپیوندند.

- مرکز «اوپک» شهر وین، پایتخت کشور اتریش که پس از جنگ دوم کشور بی طرف اعلام شده بود تعیین شد.

کشورهای پنج گانه موسس اوپک در اثر اتحاد و همبستگی اولیه از آغاز کار موفقیت هایی به دست آوردند. به این سبب بتدریج اعضای اوپک رو به افزایش گذاشت. کشورهای اندونزی، لیبی، قطر، ابوظبی، الجزایر، نیجریه، اکوادور، گابون و امارات متحده عربی نیز به عضویت اوپک درآمدند.

در آن زمان ایران مهم ترین عضو سازمان اوپک بود. به سبب تولید زیاد و به سبب داشتن بزرگ ترین پالایشگاه نفتی جهان در آبادان عملا رهبری این سازمان را بر عهده داشت و مهم ترین نقش را در بالا بردن قیمت نفت ایفاء می کرد، به طوری که در همان سال اول درآمد ایران از فروش نفت 350 میلیون دلار (که در آن زمان برای ایران پول هنگفتی بود) افزایش پیدا کرد. (بعد از ایران عربستان سعودی بیشترین نفوذ را در اوپک داشت که بعدها به مرتبه اول رسید.)

پس از تاسیس اوپک، بهای نفت بتدریج، ولی به طور مداوم افزایش پیدا می کرد. اما افزایش ناگهانی نفت به دنبال چهارمین جنگ اعراب و اسرائیل در ششم ماه اکتبر سال 1973 میلادی با عبور ارتش مصر از کانال سوئز و انهدام مواضع دفاعی اسرائیل معروف به «خط بارلو» و تصرف اراضی وسیعی از شبه جزیره سینا که اسرائیل در جنگ شش روزه 1967 تصرف کرده بود و عواقب و عوارض این جنگ روی داد. در این زمان سیل دلار به سوی کشورهای صادر کننده نفت سرازیر شد. این دلارها در آن زمان به «پترو دلار» یا دلارهای نفتی معروف شد.

 

جنگ رمضان

 

ساعت دو و پنج دقیقه بعد از ظهر روز شنبه ششم اکتبر سال 1973 میلادی (14 مهرماه 1352 خورشیدی) مصادف با ماه رمضان مسلمانان و یوم کیپور یهودی ها، ارتش مصر به دستور [ژنرال] انور سادات رئیس جمهور و فرمانده نیروهای مسلح این کشور با 222 بمب افکن، 1500 تانک، 5 لشکر و 4000 توپ و خمپاره انداز در ناحیه کانال سوئز دست به یک حمله غافلگیرانه زد. همزمان ارتش سوریه به فرماندهی ژنرال حافظ اسد با سه لشکر زرهی، 1000 تانک و تعداد زیادی توپ و خمپاره انداز در ناحیه جولان که اسرائیل در جنگ شش روزه آن را تصرف کرده بود، به سپاهیان اسرائیل حمله کرد و در آغاز به موفقیت هایی دست یافت.

«محمد حسنین هیکل» در کتاب «جنگ اکتبر» یا «راهی به سوی رمضان» (ترجمه دکتر اسدالله مبشری که بعدها برای مدتی وزیر دادگستری دولت بازرگان شد- انتشارات عطایی) می نویسد، برای استفاده از عامل غافلگیری روز و ساعت شروع جنگ با دقت انتخاب شده و به شدت مخفی نگه داشته شده بود. ششم اکتبر در سال 1352 شمسی مصادف بود با ماه رمضان که بیشتر سربازان، افسران و فرماندهان ارتش مصر روزه بودند. به نوشته «محمد حسنین هیکل» حتی خود انور سادات هم در تمام مدت جنگ روزه بود. اما در ضمن 6 اکتبر مصادف با «یوم کیپور» بود. در این روز اغلب افسران و سربازان اسرائیلی در مرخصی بودند. جز اینها، مصر برای استفاده کامل از عامل غافلگیری همه کارهای مقدماتی این حمله را در خفای کامل انجام داده بود. مصری ها به حمله بزرگ خود نام مانور نظامی داده بودند که در آن ایام دائم تکرار می شد و از عوامل فریب دهنده دیگر هم بیشترین استفاده را کرده بودند.

با توجه به نکات بالا اسرائیلی ها احتمال نمی دادند در چنین زمانی مصر دست به حمله بزرگ بزند. (گرچه بعضی از افسران ارشد اسرائیلی، حتی آمریکایی ها حمله مصر را محتمل می دانستند ولی هیچ کس منتظر چنین حمله گسترده ای نبود.) در مورد ساعت حمله نیز به طوری که حسنین هیکل نوشت، با آن که حافظ اسد طرفدار حمله در سحرگاهان بود، انور سادات او را راضی کرد این کار در ساعت 2 بعد از ظهر به وقت محلی صورت گیرد تا هنگام عبور سربازان مصری از کانال سوئز آفتاب پشت سر آنها باشد نه در مقابل چشم هایشان.

در پنج روز نخست جنگ در هر دو جبهه پیروزی با اعراب بود. سوریه در ناحیه جولان پیشرفت هایی داشت و مصری ها توانستند اراضی نسبتا وسیعی از شبه جزیره سینا از جمله شهر تاریخی «قنیطره» را به تصرف خود درآورند و شکست ماه ژوئن 1967 را جبران کنند و به افسانه شکست ناپذیر بودن ارتش اسرائیل پایان بخشند. جنگ ژوئن 1967 در زمان سرهنگ جمال عبدالناصر رهبر یا به گفته مصری ها «رئیس» روی داده بود و جنگ شش روزه نیز معروف شده بود. ارتش مصر که طی پانزده سال تحمل اقتصاد جنگی از سوی ملت، خود را آماده جنگ کرده بود؛ در شش روز از هم پاشیده شد و به گفته حسنین هیکل متحمل شکستی شد که مصر و جمال عبدالناصر مستحق آن نبودند.

اما حسنین هیکل در همان کتاب می نویسد جمال عبدالناصر چون می خواست اسرائیل وجود نداشته باشد، چنان رفتار می کرد که گویی اصلا وجود ندارد. در مصر هیچ چیزی در باره آن کشور منتشر نمی شد. اگر یک مسافر کتابی، مجله ای، روزنامه ای در باره آن سرزمین، سیاستمدارانش، نظامی هایش همراه داشت در گمرک از او می گرفتند.

در پنج روز دوم جنگ رمضان جبهه ها به نسبت آرام تر بود. علت این وضع اختلاف نظر فرماندهان نظامی مصر بود که مردد بودند به پیشروی ادامه بدهند یا نخست به تحکیم مواضع خود بپردازند، بعد پیشروی کنند. طرفداران این طرح، وضع ارتش مصر را در جنگ شش روزه (ژوئن 1967) مثال می آورد. در آن جنگ ارتش بزرگ کشور به فرماندهی «مارشال عبدالحکیم عامر» در اثر پراکندگی در صحرای سینا و عدم ارتباط کافی با یکدیگر خیلی زود از هم پاشیده شد (عبدالحکیم عامر به دنبال این شکست خودکشی کرد و ناصر استعفاء داد)، اما طرفداران ادامه سریع حملات، نابسامانی ارتش اسرائیل را در دو سه روز نخست جنگ دلیل می آوردند. اسرائیلی ها به علت حمله سریع و غافلگیرانه ارتش مصر دچار سرگیجه شده بودند و سربازان اسرائیلی به علت آتشی که در صحرای سینا از هر سو به روی آنها می بارید به وحشت افتاده بودند. هر چه بود، طرفداران توقف موقت عملیات- البته با نظر موافق انور سادات- پیروز شدند. انور سادات طرفدار پیروزی سریع و کوچک بود که به آن رسیده بود. او می دانست بزودی شوروی و آمریکا پیشنهاد آتش بس خواهند داد. بعدها در مصر بیشتر نظامی ها، بیشتر مردم، بیشتر روزنامه نگاران، از جمله حسنین هیکل، خود را طرفدار ادامه سریع حملات معرفی کردند. می گفتند اگر ارتش مصر پنج روز دوم هم به حملات خود ادامه می داد حتما پیروزی های بزرگ تری به دست می آورد و گناه را به گردن انور سادات می انداختند که به عنوان قهرمان جنگ «یوم کیپور» معرفی شده بود.

در پنج روز سوم تا اعلام آتش بس، وضع در هر دو جبهه دگرگون شد. اسرائیل که خیلی زود به خود آمده بود، در آغاز ضد حمله خود را متوجه سوریه کرد. آنها تصمیم داشتند نخست آن کشور را از گردونه خارج کنند و سپس با تمام قوا به مصر بپردازند. سربازان سوری خوب می جنگیدند. به این سبب اسرائیل دست به حملات بسیار بزرگ هوایی و زمینی در سوریه زد، علاوه بر تصرف سرزمین هایی که در ناحیه جولان از دست داده بود به سوی دمشق به پیشروی پرداخت به طوری که وضع بر سوریان دشوار شد.

در ناحیه کانال سوئز هم از روز دهم اکتبر اسرائیل دست به ضد حمله زد. با آن که مصری ها اراضی وسیعی را در شبه جزیره سینا به تصرف درآورده بودند- آنچنان که هیکل می نویسد- در روز شانزدهم اکتبر ژنرال «آریل شارون» با استفاده از فاصله خالی از سرباز و تجهیزات جنگی که در نقطه تلاقی دو ارتش مصر در شبه جزیره سینا وجود داشت توانست از صحرای سینا پلی روی کانال سوئز بزند، خود را به غرب کانال و به خاک اصلی مصر برساند. باید دانست که روز پانزدهم اکتبر آمریکا، حامی بزرگ اسرائیل، از طریق یک پل هوایی اقدام به ارسال اسلحه و مهمات برای اسرائیل کرد، به طوری که اسرائیلی ها موفق شدند تعدادی از تانک های پیشرفته و توپ های مورد نیاز خود را در جهبه سینا از طریق هوایی به آنجا برسانند.

ژنرال شارون موفق شد جای پای بزرگی در آن سوی کانال سوئز به دست آورد و با سرعت صد تانک و یک لشکر کامل در کرانه غربی کانال سوئز مستقر کند و به تجاوز به سوی مناطق مجاور سوئز بپردازد.

اسرائیل به چنین پیشرفتی برای بالا بردن روحیه سربازان خود که در روزهای نخست در جبهه ها دچار شکست شده بودند نیاز داشت. این شعار که در روز شانزدهم اکتبر به وسیله خانم «گلدا مایر» نخست وزیر اسرائیل بیان شد که: «اکنون نیروهای اسرائیلی در شرق و غرب کانال سوئز می جنگند» تاثیر خود را در میان مردم و سربازان اسرائیلی به جا گذاشت.

اما آن چه در جنگ اعراب و اسرائیل منظور نظر است، اتفاقی است که روز 17 اکتبر روی داد. در این روز یازده کشور عربی عضو اوپک (به نام آ اوپک) در کویت اجتماع کردند و اقدام به تحریم نفتی کشورهای حامی اسرائیل در جنگ، یعنی آمریکا، هلند، پرتغال و آفریقای جنوبی کردند و خواستار خروج فوری اسرائیل از کلیه سرزمین های عربی شدند.

بعد از دگرگونی سریع وضع جنگ و با تحریم نفتی اعراب، آمریکا در تاریخ 27 مهرماه 1352 خواستار آتش بس فوری و درجا شد و شوروی تهدید به اقدام نظامی کرد. اسرائیل پیشنهاد آمریکا را پذیرفت ولی عملا حتی پس از اعلام آتش بس به وسیله شورای امنیت (در تاریخ 22 اکتبر/ 30 مهرماه آن سال) همچنان به پیشروی خود ادامه داد. شورای امنیت ضمن اعلام آتش بس بار دیگر قطعنامه شماره 242 و 338 را که در تاریخ 22 نوامبر 1967 و به دنبال جنگ شش روزه صادر کرده بود مورد تائید قرار داد و از اسرائیل خواست از کلیه سرزمین های اعراب که از سال 1967 تصرف کرده بود و شامل شبه جزیره سینا و بلندی های جولان و نوار غزه و ساحل غربی رود اردن می شد خارج شود.

مصر پیشنهاد آتش بس را در تاریخ 23 اکتبر 1973 و سوریه آن را در تاریخ 24 اکتبر پذیرفتند (روزهای سوم و چهارم آبان ماه 1352).

شاه حاضر نشد در تحریم نفتی کشورهای حامی اسرائیل در جنگ «رمضان- کیپور» شرکت کند و صریحا گفت:

- نفت یک ماده حیاتی برای همه جهانیان است، از آن نباید به عنوان یک سلاح سیاسی استفاده کرد.

البته ملک فیصل هم قبل از آن این حرف را زده بود، اما پس از جنگ چهارم اعراب و اسرائیل تغییر عقیده داده بود. در ضمن گفته شده بعضی از کشورهای عربی بعد از این تحریم هم به فروش نفت به غرب ادامه دادند!

به محض انتشار خبر تحریم نفتی اعراب، قیمت نفت در بازارهای جهانی با ترقی فوق العاده ای روبرو شد. قیمت نفت که هر بشکه کمتر از 2 دلار بود ناگهان و به سرعت به 65/3 دلار رسید و این افزایش ادامه پیدا کرد، به طوری که پس از مدتی کوتاه بشکه ای 8 دلار و سپس زیادتر شد و افزایش همچنان ادامه یافت.

با آنکه ایران در تحریم نفتی شرکت نکرده بود، از این افزایش بهاء استفاده کرد، بطوری که درآمد نفت ایران با همان اضافه قیمت اولیه سالانه 2 میلیارد و 600 میلیون دلار افزایش یافت. تقریبا نزدیک به دو برابر درآمد قبلی ایران! به این ترتیب بود که سیل دلارهای نفتی یا «پترو دلار» به سوی کشورهای صادر کننده نفت سرازیر شد.

جنجال نفت طوری بالا گرفت که حتی پس از اعلام آتش بس و خاتمه درگیری هم آثار آن تا مدت ها باقی ماند. به عنوان نمونه رسانه های گروهی اعلام کردند روز یکشنبه چهارم نوامبر 1973 هلندی ها پس از 70 سال که از اتومبیل به عنوان وسیله نقلیه استفاده می کردند، یکشنبه را بدون اتومبیل گذراندند. البته تعداد کمی هم اتومبیل خود را به اسب بستند و به وسیله چهار پایان آن را به حرکت درآوردند!

 

از این تحریم نفتی که آن همه سرو صدا کرد چه کسانی بهره مند شدند؟ و چه کسانی زیان دیدند؟ نتیجه این اضافه درآمد چه بود؟ بحث این مقاله در اینجاست!

 

نه تنها کشورهای صاحب معادن نفت در خاورمیانه و در جهان سوم بلکه ونزوئلا در آمریکای جنوبی، و انگلیسی ها و نروژی ها که استخراج کننده نفت در دریای شمال بودند نیز (نفت شمال تا آن هنگام ضرر می داد) از این افزایش در قیمت نفت بهره مند شدند. اما  کشوری که بیشترین استفاده را از افزایش قیمت نفت  کرد آمریکا بود! در آن زمان اغلب کمپانی های نفتی آمریکا انحصار حمل و نقل و توزیع نفت را در دست داشتند! این شرکت ها به خاطر کم شدن تولید نفت قیمت حمل و نقل کشتی های غول پیکر نفت را به دلخواه خود و به سود خود – به هر مقدار که دلشان می خواست- بالا می بردند. یعنی درست کسانی از این تحریم استفاده کردند که ظاهرا هدف اصلی کشورهای نفتی بودند و کشورهایی که کمتر از همه از آن بهره مند شدند مصر و سوریه بودند که ظاهرا این تحریم به سود آنها اجرا شده بود!

با ادامه تحریم نفتی پس از پایان جنگ اکتبر اعراب و اسرائیل و کم کردن تولید نفت به وسیله کشورهای صاحب نفت و هجوم کشورهای غربی و ژاپن – که تازه پی برده بودند تا چه حد از نظر انرژی آسیب پذیر هستند- برای خرید و ذخیره سازی نفت، قیمت آن به سرعت از بشکه ای 6/3 دلار به بشکه ای 8 دلار و بعد از آن به هر بشکه 16 دلار رسید و طی مدتی کمتر از دو سال درآمد نفت کشورهای صاحب نفت طبق آمارها به میزان زیر رسید:

 

 

نام کشور                  درآمد نفت در آغاز سال 1972      درآمد نفت در سال 1974

 

عربستان سعودی        1/3 میلیارد دلار                        19 میلیارد دلار    

ایران                       5/2 میلیارد دلار                        16 میلیارد دلار

ونزوئلا                       2 میلیارد دلار                        10 میلیارد دلار

کویت                      7/1 میلیارد دلار                        8/7 میلیارد دلار

لیبی                        6/1 میلیارد دلار                        5/6 میلیارد دلار

اندونزی                     1 میلیارد دلار                           4 میلیارد دلار

عراق                     5/0 میلیارد دلار                        8/3 میلیارد دلار

الجزایر                  7/0 میلیارد دلار                           3 میلیارد دلار

 

 

تازه کار به اینجا خاتمه پیدا نمی کرد. طبق محاسبه متخصصان با توجه به افزایش مصرف انرژی در غرب به میزان 5 تا 10 درصد در سال و افزایش سالانه قیمت ها تا 7 درصد در سال، تنها سهم ایران از فروش نفت در سال های آینده بتدریج به 20 میلیارد دلار، 30 میلیارد دلار، 40 میلیارد دلار و حتی بیشتر می رسید. که البته این قضاوتی خوش بینانه بود!

 

ولخرجی ها

 

افزایش درآمد نفت که بعد از تاسیس اوپک شروع شد، تا چند سال در حدی نبود که تاثیر قاطعی در وضع اقتصادی کشورهای صاحب نفت داشته باشد. ایران تا سال 1972 میلادی برای سرو سامان دادن به وضع اقتصادی خود هنوز به کمک ها و وام های خارجی نیاز داشت. اما بعد از این سال با سرعت گرفتن روند افزایش قیمت نفت، درآمد ایران از نفت تا حد چشمگیری افزایش یافت. از این زمان بود که ولخرجی های دولت های صاحب معادن نفت شروع شد.

 

امیر عباس هویدا نخست وزیر ضمن مصاحبه های خود گفت:

- حالا دیگر احتیاج نداریم همه چیز را خودمان بسازیم و یا تولید کنیم. پول داریم، هر چه بخواهیم می خریم! (استدلالی شبیه استدلال محمد رضا باهنر دبیرکل انجمن اسلامی مهندسان و نایب رئیس مجلس کنونی در آستانه انتخابات دوم خرداد 1376 که در مطبوعات وقت منتشر شد.)

بخشی از این ولخرجی ها را به نقل از کتاب روز شمار تاریخ ایران، تالیف دکتر باقر عاقلی بخوانید:

 

25 تیر ماه 1352- ایران سی میلیون تومان برای سد سازی به تونس وام داد. (برای درک مقدار این وام اکنون باید آن را ضرب در 500 یا 1000 کرد).

25 آذر ماه 1352 – ایران پانزده میلیون دلار به لهستان اعتبار داد.

4 فروردین ماه 1353- ایران دویست میلیون دلار به بانک جهانی وام داد.

23 تیر ماه 1353- دولت لایحه ای در مجلس به تصویب رساند که به موجب آن اجازه پیدا کرد به دولت ها و موسسات خارجی و بین المللی هر مقدار خواست وام و اعتبار بدهد.

30 آذرماه 1353 – طبق یک موافقت نامه، ایران یکصد میلیارد ریال از رومانی کالا وارد خواهد کرد. این معامله در حقیقت کمک به آن کشور بود.

13 اسفند ماه 1353- هنری کیسینجر وزیر خارجه آمریکا و هوشنگ انصاری وزیر امور اقتصاد و دارایی ایران یک قرارداد 15 میلیارد دلاری برای خرید 8 رآکتور اتمی جهت تولید برق و ساختن یکصد هزار آپارتمان امضاء کردند.

 

- تراکم کشتی های حامل کالاهای وارداتی به حدی رسیده بود که کشتی ها حداقل مدت سه ماه در بنادر معطل می ماندند و دولت ناچار می شد هر روز مبلغ هنگفتی به عنوان سورشارژ بپردازد.

 

21 فرودرین ماه 1354- دولت ایران 125 میلیون دلار به دولت مصر وام داد.

5 مهرماه 1354- دولت اعلام کرد در سال 1353 مجموعا 7 میلیارد دلار به کشورهای خارجی کمک کرده است. به موجب این اعلامیه کمک به کشورهای بزرگ صنعتی مانند فرانسه، انگلستان و ایتالیا اهمیت زیادی داشت، زیرا آنها را از بحران اقتصادی نجات داد!

6 مهر ماه 1354- دولت یک میلیون و چهارصد هزار پوند برای خانه سازی به اردن کمک کرد.

مهرماه 1354- ایران یک میلیارد و دویست میلیون دلار به ترکیه اعتبار داد.

4 آبان ماه 1354- ایران تعهد کرد طی 4 سال مبلغ 630 میلیون دلار به هند وام بدهد. ایران در سنگال اقدام به ساختن یک شهرک کرد.

25 اردیبهشت ماه 1355- در پاریس یک موافقت نامه به ارزش سه میلیارد و پانصد میلیون دلار به امضاء رسید.

20 خرداد ماه 1355- دولت 150 میلیون دلار به پاکستان وام داد.

17 مرداد ماه 1355- بین ایران و آمریکا یک قرارداد چهل میلیارد دلاری (برای چند سال آینده) امضاء شد.

28 مرداد ماه 1355- ایران 25 درصد از سهام شرکت بزرگ «کروپ» در آلمان را خریداری کرد. این شرکت مدتی بود دچار مشکلات مالی شده بود.

23 دی ماه 1355- وزیر بازرگانی انگلیس در راس یک هیات اقتصادی وارد تهران شد و یک قرارداد اقتصادی در زمینه صنایع اتومبیل سازی، راه آهن، ناوشکن، موتور دیزل و تراکتور بین دو کشور منعقد شد. سال گذشته ایران یک میلیارد دلار کالا از انگلستان وارد کرده بود.

11 اردیبهشت ماه 1356- [در ایران] اعلام شد که کمک های ایران به خارج، از مرز 10 میلیارد دلار هم گذشت...

12 اردیبهشت ماه 1356- یک هیات اقتصادی فرانسوی به ریاست «ژان پیر فوگارد» وزیر برنامه ریزی فرانسه وارد تهران شد و یک موافقت نامه به مبلغ 30 میلیارد فرانک بین دو کشور امضاء شد. ضمنا اعلام شد فرانسه در ایجاد دو نیروگاه به مبلغ 10 میلیارد فرانک با ایران مشارکت خواهد کرد.

11 خرداد 1356- رادیو سریلانکا ضمن قدردانی از کمک های ایران در سطح بین المللی، اعلام کرد که مقدار کمک های ایران به خارج از 10 میلیارد دلار متجاوز است.

15 خرداد 1356- بزرگترین قرارداد راه سازی ایران برای احداث بزرگراه قم- بندر شاهپور، بین وزارت راه و ترابری و یک کنسرسیوم مختلط آمریکایی- فرانسوی در تهران امضاء شد. هزینه های ساختن این بزرگراه دو میلیارد و چهارصد میلیون ریال برآورد شده است.

12 تیرماه 1356- ایران در صنایع مس مکزیک سرمایه گذاری کرد. (آن هم در حالی که مس سرچشمه یکی از بزرگترین معادن مس جهان شمرده می شد و دولت نیازی به شرکت در صنایع مس خارج نداشت.)

17 شهریور ماه 1356- اعلام شد که ایران از جمله خریداران عمده جنگ افزار از سوئیس است. (با خرید سلاح های جنگی از آمریکا، انگلیس، فرانسه، شوروی و آلمان)

 

 

انتقاد تند مجله اکسپرس

 

در داخل کشور افزایش بهای نفت باعث تغییرات بزرگی در زندگی مردم شد.

 

هجوم کشاورزان از روستاها به شهرهای بزرگ برای پیدا کردن کار، سرازیر شدن جمع کثیری از مردم شهرستان ها به پایتخت برای زندگی بهتر، چهره کشور را عوض کرد. با افزایش نقدینگی در دست مردم، طرز زندگی کارگران هم دگرگون شد. کارخانه ها کارگران را با دستمزد بیشتر استخدام می کردند. روزنامه ها می نوشتند کارگران ساختمانی دو نرخ دارند؛ کار در آفتاب گرانتر، کار در سایه ارزانتر. در ضمن هجوم طبقات محروم شهرنشین برای خرید تلویزیون و یخچال و سایر لوازم اولیه زندگی یک انسان، که تا آن زمان برای بسیاری از مردم ما لوکس محسوب می شد، شروع شد. همزمان طبقه متوسط مانند کارمندان و پیشه وران توانستند به آرزوی خود برای خریداری اتومبیل، ماشین لباسشویی و سفر به خارج جامه عمل بپوشانند. اقشار بالاتر و نزدیک به رژیم از درآمدهای نفتی البته سود بیشتری بردند. در میهمانی ها عده ای از خرید خانه و آپارتمان در «نیس» و «کالیفرنیا» سخن می گفتند. توزیع ناعادلانه ثروت حتی طبقه اول جامعه را ناراضی کرده بود. آنها می دیدند در کشور، یک طبقه ممتاز بوجود آمده که زندگی شان شبیه افسانه های هزار و یکشب است. طبقه ممتاز جدید نخستین صاحبان صنایع بزرگ بودند که فئودال های صنعتی نام گرفته بودند و غیر از آنها عده ای از رجال سابق یا رجال شاغل بودند که استعفا می دادند و بعنوان دلال های بین المللی فعالیت می کردند.

این قشر جدید دیگر به خرید خانه و آپارتمان در نیس و کالیفرینا قانع نبودند. در اروپا کشتی های هفتاد، هشتاد متری تفریحی می خریدند، در آمریکا جزیره های اختصاصی خریداری می کردند، تابستان ها برای شنا به «باهاما» و «تاهیتی» می رفتند، زمستان ها در «سن موریس» و «شامونی» اسکی می کردند. علاوه بر اینها، بودند کسانی که عصر چهارشنبه با اتومبیل خود به فرودگاه مهر آباد می رفتند، اتومبیل را در پارکینگ می گذاشتند، از باجه های فروش بلیت به مقصد «کوت دازور» یا «لندن» یا هر جای دیگر اروپا بلیت رفت و برگشت می خریدند، در «نیس» و «کان» و «مونت کارلو» و فرودگاه «هیث رو» لندن به زبان فارسی مقدم آنها را گرامی می داشتند، بدون ویزا 48 ساعت یا بیشتر در آن شهر ها به سر می بردند، در مغازه های بزرگ با دیدن اعلان های فارسی «خوش آمدید» خرید می کردند، نیمه های جمعه شب به کشور باز می گشتند، صبح شنبه در پارکینگ فرودگاه مهرآباد سوار اتومبیل خود می شدند و به سر کارشان می رفتند.

طبقه سوم و طبقه متوسط، و حتی طبقه اول که این وضع را می دیدند و وصف زندگی هزار و یکشب گونه این طبقه ممتاز را می شنیدند، امتیازهای خودشان به نظرشان ناچیز می آمد و بر نارضایتی شان افزوده می شد.

در راس این زندگی افسانه ای، خانواده سلطنتی قرار داشتند.

این وضع کشور طی سال های 1352 تا اواسط سال 1356 بود. در داخل کشور افراد دلسوز اظهار تاسف می کردند و مطبوعات خارجی (بویژه در اروپا و آمریکا) در باره ولخرجی های جنون آمیز شاه و خانواده و نزدیکان او می نوشتند.

دلسوزان کشور در محافل می گفتند که این درآمدها ابدی نیست، باید از آنها به بهترین صورت به سود مملکت استفاده شود. بجای آنکه در کشورهای خارجی شهرسازی کنند، خوب است برای ساکنان حصیرآبادها، حلبی آبادها و نایلون آبادهای کشورمان خانه بسازند. بجای خریدهای افسانه ای خوب است دلارها را صرف خرید کارخانه های واقعی (نه مونتاژ) و کارهای زیربنایی که بازده داشته باشند بکنند تا هم کارگران و کشاورزان کارگر شده مشغول به کار شوند و هم با توجه به هوش و ذکاوت ایرانی موفق شویم پس از چندی از مرحله خودکفایی و عدم نیاز به واردات و سپس به مرحله صادرات- دست کم در منطقه برسیم. هیچیک از این زمزمه ها، که به گوش شاه هم می رسید، تاثیری در روندی که طی می شد نداشت و شاه بی اعتناء به این هشدارها و ابراز نگرانی ها، با نخوت و خود محوری کامل به راه خویش ادامه می داد. او تنها در اواخر سال 1356 کم کم از خواب غفلت بیدار شد و در سال 57 از خواب کاملا پرید، اما دیگر زمان از کف رفته بود. همانگونه که دلارهای نفتی از کف رفته بود. آنها که از کنار همین ثروت بادآورده در بانک های خارج پول نقد داشتند و در کشورهای مختلف ویلا و در کارخانه های اروپائی و امریکائی سهام، خیلی زودتر از خود شاه  چمدان ها را بستند و رفتند و بدنبال آنها شاه نیز چمدان ها را بسته و از ایران گریخت. در این میان میلیاردها دلار نفتی به تاراج رفت. چنان که در دوران احمدی نژاد به باد رفت و سر از حساب های بانکی امثال بابک زنجانی در آورد که تازه او کارگزار یکی از مافیاهائی است که دلارهای نفتی دوران احمدی نژاد را بالا کشیدند.

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  469   30 مرداد ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت