راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله راه توده 517

جسارت اعتراف فتحعلیشاه

خوف خامنه ای از اعتراف به اشتباه

 

 

در یکی دو دهه اخیر و همزمان با علاقمندی عمومی به بازخوانی دوباره گذشته ایران و آگاهی وسیع تر از آنچه در تاریخ ایران روی داده، شبیه سازی های تاریخی میان ایران امروز و دوران قاجار بین مردم، رسانه ها و حتی لایه هایی از حکومت بسیار رونق گرفته است. معلوم نیست - و یا بهتر بگوییم معلوم هست- که چرا کسی ایران امروز را با دوران کورش و داریوش و انوشیروان و عصر سامانیان و حتی شاه عباس و کریم خان مقایسه نمی کند و از آن دوران ها مثالی نمی آورد.  ظاهرا بلبشو و بی تدبیری و ضعف رهبری و فساد و غارت حکومتی و از دست دادن فرصت ها و کنار زدن و خانه نشین کردن رجال خوشنام و میهن دوست در دوران رهبری آقای خامنه ای و سرنوشتی که می تواند برای ایران رقم بزند با هیچ دوره ای از تاریخ ایران جز دوران قاجار قابل مقایسه نیست.

همین اواخر زمانی که برخی هاشمی رفسنجانی را با امیرکبیر مقایسه کردند که ناصرالدین شاه را به قدرت رساند و سپس نمک ناشناسی دید، هواداران آقای خامنه ای به دفاع از ناصرالدین شاه برخاستند و گفتند که او از قبل شاه بود و شاه شدنش ربطی به امیرکبیر نداشت و ضمنا نمک شناسی هم کرد و چند سالی امیر را به صدارت گماشت. بعبارت دیگر رهبری آقای خامنه ای ربطی به هاشمی نداشته و ضمنا وی چند سالی هاشمی را رئیس جمهور هم کرد. دیگر از چه گله دارد. ظاهرا خودشان هم پذیرفته بودند که از سطح مقایسه رهبر با ناصرالدین شاه نمی توانند دورتر بروند.       

ولی این اواخر که بحث توافق هسته ای به موضوع جدال میان دلواپسان تمام شدن دوران غارتگری احمدی نژاد و طرفداران تحولات تبدیل شده، طرفداران ادامه چپاول و غارتگری و بلبشوی حکومتی که پشت بیت رهبری سنگر گرفته اند یک گام پیش گذاشتند و این تفاهم را "ترکمانچای" دوم نامیدند. مثل اینکه نیاندیشیدند که در واقع دارند آقای خامنه ای را این بار با فتحعلیشاه مقایسه می کنند. یعنی همانطور که دیپلماسی تهاجمی فتحعلیشاه و گوش نسپردن به سخن عاقلان و دلسوزان کشور سرانجام به معاهده ترکمانچای انجامید، پیامد دیپلماسی تهاجمی آقای خامنه ای هم به ادعای آنان به ترکمانچای تفاهم هسته ای ختم شد. 

البته اگر تفاهم هسته ای به یک ترکمانچای تبدیل نشد، نتیجه شعور و درایت مردم ایران بود که به گزینش رئیس جمهوری بیت رهبری – جلیلی- رای منفی دادند و با انتخاب خود به عمر دیپلماسی اسما تهاجمی و در عمل منفعل و بیکاره و ذلیل آن- احمدی نژاد- خاتمه دادند، و اگرنه آخر کار به همان ترکمانچای که خود می گویند و ظاهرا آرزویش را دارند ختم شده بود.

سرنوشت هرچه بوده باشد، در این شبیه سازی تاریخی اوضاع ایران کنونی با دوران قاجار باید جانب انصاف را رعایت کرد.

فتحعلیشاه

اولا ششصد، هفتصد میلیارد درآمد نفت نداشت و آن را به باد نداده بود.

ثانیا این شهامت را داشت که پس از شکست در جنگ با روس، از قائم مقام که بدلیل مخالفت با این جنگ "بزدل" لقب گرفته و عزل شده بود پوزش خواهی کند و او را به مقام خود باز گرداند.

ولی آقای خامنه ای شهامت پذیرش شکست دیپلماسی تهاجمی خود و فاجعه ملی و غارت خارجی و داخلی ناشی از آن را ندارد. ظاهرا فراموش کرده چگونه او هم به محمد خاتمی که می کوشید مسئله هسته ای را با تدبیر و حفظ منافع ایران حل کند و تسلیم سیاست های نابخردانه و ماجراجویانه او نمی شد "شاه سلطان حسین" و "بزدل" لقب داد. ولی حالا که پیامدهای آن دیپلماسی تهاجمی بر همگان آشکار شده و حتی هواداران خودش از ترکمانچای سخن می گویند، نمی تواند شهامتی در حد فتحعلیشاه از خود نشان دهد و از مردم پوزش خواهی کند. از کودتا علیه میرحسین موسوی با هدف ادامه همان دیپلماسی ویرانگر تهاجمی و دستور به ادامه حبس و حصر وی ابراز ندامت نمی کند.

آقای خمینی بر خلاف وی، این شهامت را داشت که با شهامت به غلط بودن ادامه جنگ اعتراف کرده و به جنگ ایران و عراق بعنوان یک اشتباه خاتمه بدهد.

آقای روحانی هم که با شعار "تدبیر و امید" پیش آمد ظاهرا تجربه دوران قاجار را در ذهن داشت. او هم می دانست در دوران قاجار تنها دوره ای که ما جنگ نداشتیم دوران صدارت امیرکبیر بود. چه پیش از آن در عهد فتحعلیشاه و محمد شاه و چه پس از امیرکبیر در زمان ناصرالدین شاه، زمامداران ایران دست به تهاجم و لشکرکشی زدند و در همه آنها شکست خوردند. تنها امیرکبیر بود که مانند قائم مقام می اندیشید و کوشید با اجتناب از جنگ و با تدبیر منافع ایران را حفظ کند و اتفاقا بزرگی او در همین شعور و اندیشه و قدرت تدبیر بود.

اگر از همه تاریخ ایران و دو دهه اندیشیدن و شبیه سازی ها و مقایسه ها این درس برای مردم ما مانده باشد که باید منافع کشور را با استقامت و تدبیر به پیش برد، در آنصورت می توان گفت که جامعه ما خواهد توانست به دوران رهبرانی که ماجراجویی را به وسیله عوامفریبی به باد دادن ثروت ملی کشور تبدیل کرده اند خاتمه دهد و آینده خود را متفاوت تر از گذشته آن رقم زند.

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  517   29 مرداد 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت