راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

با چه انگیزه ای

توصیه می کنند

درباره آقای خمینی

چیزی ننویسیم؟

 

 

 

آیت الله خمینی نیز مانند هر رهبر انقلابی اشتباهات بزرگی کرد. آیا بدلیل آن اشتباهات نباید در باره او – چه جنبه های مثبت و چه جنبه های منفی سخن گفت؟

این همان خواست حکومت در دوران رهبری آقای خامنه ایست؛ زیرا از این طریق توانسته اند نظرات خود را بعنوان اصول و خواست های انقلاب مطرح کنند و آنجا که لازم دارند، از این و یا آن سخن آیت الله خمینی به سود خود بهره برداری کنند.

بنابراین سکوت در باره او عملا خالی گذاشتن میدان برای حکومتی است که پس از در گذشت او قدرت را قبضه کرد و کارنامه آن بحرانی که همه مردم شاهد آن هستند.

 

آیت‌الله خمینی رهبری انقلاب 57 را در دست داشت و هرگز نمی‌توان در باره او سکوت کرد و یا هنگام بررسی رویدادهای ایران او را دور زد. همچنان که درباره بنای جمهوری اسلامی نمی‌توان چنین کرد. حتی اگر او فقط نقشی تعیین کننده در برپائی جمهوری در ایران داشته باشد – که دارد و پس از او حاکمیت خواسته باشد آن را از ملت بازستاند، باید این خدمت را باز گفت و از آن دفاع کرد. این درحالی است که بسیار بیش از اینها میتوان در باره آیت الله خمینی سخن گفت.

کسانی به ما توصیه به زعم خودشان "دوستانه" می کنند که درباره او سخن نگوئیم. آنها ما را تشویق می کنند تا خود را از گفتن دو واقعیت محروم سازیم:

 

1- آن حوادث و رویدادهائی که با ترور آیت الله مطهری از درون گرایش‌های مذهبی و ارتجاعی و ‌ای بسا عوامل و بقایای ساواک شاهنشاهی بنام "گروه فرقان" شروع و با جنگ در کردستان و گنبد با رویکرد چپ روانه ادامه یافت و پس از دو طرح کودتائی "نوژه" و "طبس" به حمله ارتش عراق به ایران کشیده شد. همچنین اعلام جنگ مسلحانه مجاهدین خلق و موج بزرگ انفجارها، ترورها و اعدام‌های متعاقب آن، همزمان با قدرت نمائی ارتجاع مذهبی در حوزه علمیه و آغاز ایستادگی آنها در برابر نظرات اصلاحی آقای خمینی در فقه شیعه و نظرات اقتصادی وی که در دولت میرحسین موسوی تبلور یافته بود.

 

2- نکته دیگری که مجهول است اما قطعا باید در محاسبات تحلیلی خود در باره آیت الله خمینی گنجاند، بی‌خبری و بی‌اطلاعاتی از تقریبا دو سال و قطعا از یکسال پایانی عمر وی است. هستند کسانی که میدانند در این دو سال و یکسال در بیت آیت الله خمینی چه گذشت و او اساسا نقشی در هدایت جمهوری اسلامی داشت یا نداشت، اما بدلائلی که می‌توان حدس زد، دهان نمی‌گشایند و تاکنون تنها اشاراتی گذرا به این واقعیت کرده اند. آنها یا از زندگی خود بیم دارند و یا چون خود نقشی در دوره کردن آیت الله خمینی و گرفتن ابتکار عمل از دست او داشته اند ترجیح میدهند در باره این دوران لب نگشایند.

راه توده در اطلاعیه‌ای که ساعاتی پس از اعلام فوت ناگهانی احمد خمینی منتشر کرد، با صراحت نوشت که احمد خمینی را با انبوهی از اطلاعات انحصاری و اختصاصی اش به زیر خاک فرستادند تا دفتر سال آخر حیات آیت الله خمینی هرگز باز نشود.

ما نه قصد تطهیر آیت الله خمینی را داریم و نه قصد توجیه اشتباهات او را، اما برای داشتن یک ارزیابی دقیق از اوضاع آن دوران، لازم میدانیم به نکات بالا توجه شود.

 

تا اینجا بحث بر سر نقش سیاسی و سیاسی- مذهبی آیت الله خمینی در سالهای پیش و پس از انقلاب 57 بود. اما هستند کسانی که از ما ایراد می‌گیرند که چرا درباره اسلام، درباره فقه و یا درباره تفاوت نظر مذهبی و فقهی آیت الله خمینی در مقایسه با دیگر روحانیون و مراجع مطلب می‌نویسیم.

از این عده باید پرسید: مگر شما میتوانید معترض مذهبیون شوید که چرا در باره مارکسیسم می‌نویسند که معترض ما می‌شوید که چرا درباره اسلام مینویسیم؟ آنها مجازند با هر بضاعتی که از علوم و فلسفه دارند وارد بحث مارکسیسم شوند و نظریه پردازی کنند، اما ما مجاز نیستیم درباره مبانی فکری و مذهبی آن‌ها مطلب و نقد بنویسیم و یا مثلا مقایسه کنیم نظرات این آیت الله با آن آیت الله را؟ مثلا ننویسیم که آیت الله خمینی چه بدعت هائی در فقه شیعه آورد و آن را حکومتی و زمینی کرد و روحانیون مرتجعی نظیر آیت‌الله گلپایگانی چگونه برآشفته علیه او قد علم کردند؟

این چه اعتراض نابجائی است که برخی خوانندگان راه توده نسبت به ما دارند؟ همین عده فراموش می‌کنند که نوشتن درباره اسلام و فقه شیعه  مربوط به امروز نیست. کافی است مجله‌های دنیا، منتشره در سالهای پیش و پس از انقلاب ورق زده شود تا دیده شود که انتشار اینگونه مقالات و مطالب تحقیقی در مطبوعات حزبی بسیار قدیمی و ریشه دار است. برای نمونه می توان به مقالات احسان طبری و محمد حسین روحانی (م.ح.شهری) در مجله‌ های "دنیا" پس از انقلاب اشاره کرد. زنده یاد روحانی حتی قرآن را به زبان پارسی بسیار فصیح ترجمه کرد. تازه این جدا از کارهای تحقیقاتی است که امثال زنده یاد طبری در باره اسلام و تاریخ و نحله‌های آن  از جمله جنبش شیخیه و بابیه و بهائیت و غیره کرده اند. این گروه از خوانندگان ما فراموش می‌کنند که ما حزب "توده" ایران هستیم و توده‌های مردم ایران دارای عقاید مذهبی و اسلامی گسترده. به چه دلیل باید خود را از پرداختن به روشن ساختن ذهن توده‌های مذهبی و آشنا ساختن آنها با این گرایش و آن گرایش مذهبی محروم سازیم؟

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  531   12 آذر ماه  1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت