راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

گفتگوی شوسودوفسکی با کاسترو

شبح جنگ اتمی با شکست

مذاکرات اتمی باز می گردد؟

منبع ترجمه گلوبال ریسرچ

ترجمه جعفر پویا

 

 

گفتگوی میشل شوسودوفسکی، با فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا، که عمدتا بر محور ایران می چرخد، یکی از گفتگوهائی است که در تاریخ جهان ثبت خواهد ماند. گفتگو در اوج سیاست اتمی- جنگی جمهوری اسلامی در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد انجام شد و شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ای را علیه ایران صادر کرد که هم مبنای تحریم ها را داشت و هم مبنای هموار سازی حمله اتمی به ایران. این گفتگو در نوامبر سال 2010 انجام شد. زمانی که هنوز نه اپوزیسیون جمهوری اسلامی حمله اتمی به ایران را باور می کرد و نه جمهوری اسلامی آن را جدی تلقی می کرد، اما هم شوسودوفسکی و هم کاسترو از عمق فاجعه حمله اتمی به ایران سخن گفتند. این گفتگو که ترجمه فارسی آن، در همان زمان در راه توده منتشر شد، اکنون نیز نه تنها خواندنی است بلکه این بازخوانی ضروری است. در امریکا خطر روی کار آمدن جمهوریخواهان با ادامه سیاست نظامی و جنگی روز به روز جدی تر می شود. اسرائیل همه نیروی خود را برای به شکست کشاندن مذاکرات اتمی به کار گرفته است. شکستی که مقدمه ای می تواند بشود برای پیروزی جمهوریخواهان امریکا و خطر حمله نظامی به ایران. در ایران نیز آنها که نگران از دست دادن قدرت و ثروت باد آورده دوران احمدی نژاد هستند، علیه مذاکرات اتمی از هیچ کوششی فروگذار نیستند. از 2010 تا 2015 تحولات زیادی نیز در منطقه روی داده که با حمله نظامی به ایران ابعاد یک جنگ داخلی مذهبی و قومی را نیز میدهد. در فاصله این سالها گروه های اسلام گرائی مانند داعش و النصر و.... را امریکا و اسرائیل در منطقه به حرکت در آورده اند. یعنی علاوه بر حمله نظامی و بمباران اتمی مراکز اتمی ایران، زمینه جنگ داخلی و مذهبی را نیز فراهم ساخته اند. در این آشفته بازار، در داخل ایران فرماندهان پروار شده سپاه و بیت عریض و طویل رهبری که مردم از ابعاد آن بی خبرند و معلوم نیست در هر گوشه و کنار آن کدام عوامل اسرائیل و امریکا کمین کرده اند، روز به روز برای بازگشت به سیاست جنگی تلاش می کنند. جنازه غواص در تهران می چرخانند، سالگردهای طرح های حمله نظامی به عراق را بزرگ نمائی می کنند. از سوی دیگر دولت روحانی با دو دست به سکان مذاکرات اتمی چنگ زده و نیروی جهانی برای رسیدن به تفاهم جمع می کند تا هم تحریم ها را خاتمه داده و کشتی در حال غرق اقتصاد ایران را نجات بدهد و هم از جنگ جلوگیری کند.

به مجموعه این دلائل گفتگوی کاسترو و شوسودوفسکی را باید بار دیگر و با دقت خواند.

 

 

 

گلوبال ریسرچ که این گفتگو را منتشر کرده، بعنوان سخن اولیه می نویسد:

 

از 12 تا 15 اکتبر مباحثات دقیق و جزئی با فیدل کاسترو در هاوانا راجع به موضوعات مختلف از جمله خطرات جنگ اتمی، بحران اقتصادی جهانی و ماهیت ترتیب جهان جدید (new world order) داشتم. ماحصل این ملاقات ها مصاحبه ای فراگیر شد.

مصاحبه با فیدل کاسترو درکی واضح از ماهیت جنگ طلبی های مدرن ارائه داد. مفهوم مرکزی که فیدل کاسترو در مصاحبه در قبال این طرح پیش کشید "جنگ ایده ها" است. رهبر انقلاب کوبا معتقد است که تنها یک "جنگ ایده ها"ی وسیع می تواند مسیر تاریخ بشر را تغییر دهد. موضوع اجتناب و بازداری از یک جنگ اتمی است که می تواند حیات را روی زمین از بین ببرد.

دستگاه های ارتباط جمعی وابسته به شرکت ها نیز این مسائل را پنهان می کنند. آنها تاثیرات ویران کنندۀ  جنگ اتمی را یا بی اهمیت جلوه می دهند یا آنرا ذکر نمی کنند. برای مواجهه به این کار، پیام فیدل کاسترو باید در محدوده ی جهانی شنیده شود. مردم سراسر دنیا، در محدوده ی ملی و بین المللی باید عمق شرایط حاضر را درک کنند و در هر سطحی در اجتماع که هستند برای خنثی کردن جنگ تلاش کنند.

وقتی یک جنگ اتمی که ایالات متحده سردمدار آن باشد "وسیله ای برای صلح" انگاشته می شود و توسط نهادها و مراجع بسیار مهم جهانی (مثل سازمان ملل) نیز چشم پوشی شده یا پذیرفته می شود، آنگاه راه برگشتی وجود ندارد، یعنی افراد جهان و جامعه جهانی در مسیر خود کشی و خود ویرانگری قرار داده می شود.

ایده های فیدل کاسترو باید به یک حرکت جهانی تبدیل شود. مردم باید علیه تبلیغات نظامی اهریمنی جنگ به حرکت در بیایند. می توان جنگ را متوقف کرد، فقط اگر مردم دولت هایشان و نهادهای انتخابی شان را تحت فشار قرار بدهند و اگر سطوح مختلف افراد را در شهرها و روستاها سازماندهی کنند و این پیام را در همه جا گسترش بدهند و اگر این اطلاعات را به عمق توده مردم ببرند و آنها را راجع به خطرات جنگ اتمی مطلع سازند و اگر باعث بوجود آمدن بحث های جدی در نیروهای مسلح کشورشان شوند. چیزی که نیاز داریم یک حرکت وسیع مردمی است که با قدرت زیاد جنگ را زیر سوال ببرد. چیزی که نیاز داریم یک حرکت مردمی جهانی است که جنگ را تقبیح کند.

 

شروع بحث:

 

میشل شوسودوفسکی: ریسک وقوع جنگ اتمی و تهدید علیه بشر و نوع انسان كدام است؟

 

فیدل کاسترو: تقریبا مدت زیادی است که من راجع به این مسئله نگران بوده ام، اما اخیرا به طور ویژه ای بر نگرانی من اضافه شده است، لذا من شروع به هشدار نسبت به نزدیکی یک جنگ احتمالی خطرناک دادم که امکان تغییر بلافاصله به یک جنگ اتمی را داراست.

قبل از آن من تمام نیروی خودم را بر تحلیل سیستم سرمایه داری به طور کلی، و روش هایی که استبداد امپریالیستی بر گرده ی بشر قرار داده است متمرکز کرده بودم. ایالات متحده ناقض اساسی ترین حقوق را در محدوده جهانی انجام می دهد.

در خلال جنگ سرد، هیچ کس راجع به جنگ یا سلاح اتمی صحبت نمی کرد؛ مردم راجع به صلح ظاهری که بین آمریکا و شوروی وجود داشت صحبت می کردند و دكترین "نابودی قطعی دو طرف" MAD (درصورت پیشدستی یك طرف در كاربرد سلاح هسته ای. م.) وجود این صلح را تضمین کرد. به نظر می آمد که تمام جهان از لذت موجود در صلح مسرور بوده و لذت می بردند؛ صلحی که مردم جهان می خواستند برای مدت نامحدودی ادامه یابد.

 

شوسودوفسکی: جنگ سرد پایان یافت و بعد از آن دکترین اتمی باز تعریف شد، چون ما در خلال جنگ سرد هرگز راجع به جنگ اتمی فکر نمی کردیم. مسلم است که در آن زمان چنین خطری وجود داشت (همان طور که رابرت مک نامارا در جایی در همان زمان اظهار کرد)، اما بعد از جنگ سرد، به خصوص بعد از 11 سپتامبر 2001، دکترین هسته ای آمریکا باز تعریف شد.

 

فیدل کاسترو: شما از من پرسیدید که ما در چه زمان از احتمال قریب الوقوع یک جنگ اتمی باخبر شدیم؟ این زمان درست به محدوده ای برمی گردد که قبلا راجع به آن توضیح دادم، یعنی حدود 6 ماه پیش. یکی از چیزهایی که توجه ما را راجع به چنین جنگی جلب کرد، غرق شدن کشتی چئونان (کره  جنوبی) در خلال یک مانور نظامی بود. آن کشتی پرچم نیروی دریای کره جنوبی را داشت و یکی از پیچیده ترین کشتی ها بود. در همان زمان بود که ما گزارشی را از یکی از گزارشگران گلوبال ریسرچ پیدا کردیم که اطلاعات واضح و کاملا مسنجمی را راجع به غرق شدن کشتی چئونان می داد. بر اساس آن گزارش علت غرق شدن کشتی اصابت با زیردریایی ساخت شوروی (با تکنولوژی قدیمی و مربوط به 60 سال پیش) نبود. این زیردریایی به هیچ وجه به تجهیزات پیچیده ای مجهز نبوده است که چئونان نتواند آن را در خلال یک مانور نظامی، آنهم همراه با کشتی های نظامی مدرن ایالات متحده تشخیص بدهد.

تحریک های متعاقب علیه جمهوری دموکراتیک کره بر نگرانی های اولیه  ما راجع به تجاوز علیه ایران اضافه کرد. ما روند سیاسی را از نزدیک در آن کشور (ایران) دنبال می کردیم. ما به خوبی می دانستیم که در آنجا در دهه 1950 (30 خورشیدی) چه اتفاقی افتاد، وقتی که ایران املاک شرکت بریتیش پترولیوم (BP) را در آن کشور ملی اعلام کرد، که البته در آن زمان به نام شرکت نفتی انگلو پرشین (Anglo Persian) شناخته می شد.

به نظر من تهدیدها علیه ایران در ژوئن 2001 بسیار جدی بود. بعد از قطعنامه 1929 در 9 ژوئن 2010 نیز این تهدیدها بسیار جدی شده اند، یعنی زمانی که شورای امنیت سازمان ملل ایران را به خاطر تحقیق و تلاش برای تولید مقادیری از اورانیوم 20 درصد غنی شده محکوم کرد و آنرا تهدیدی علیه جهان اعلام کرد. موضع اتخاد شده هر یک از اعضای شورای امنیت معلوم است: 12 عضو با رای مثبت (که 5 عضو از این 12 عضو حق وتو دارند)، 1 عضو با رای ممتنع و 2 عضو با رای مخالف (برزیل و ترکیه). بلافاصله پس از تصویب قطعنامه (که تهاجمانه ترین قطعنامه ای بوده که تا به حال تصویب شده)، یکی از ناوهای هواپیمابر ایالات متحده، همراه با یک واحد جنگی و یک زیردریایی اتمی راهی کانال سوئز شد. نیروهای دریایی از اسرائیل نیز به آن پیوستند و همگی راهی خلیج فارس و دریاهای نزدیک ایران شدند.

تحریم های یکطرفه از جانب ایالات متحده و متحدان آن در ناتو که علیه ایران اعمال شدند، کاملا توهین آمیز و غیرعادلانه بودند. من نمی توانم دلیل اینکه روسیه و چین قطعنامه خطرناک 1929 شورای امنیت را وتو نکردند، درک کنم. به نظر من این قطعنامه شرایط سیاسی را بسیار پیچیده کرده و جهان را در لبه  پرتگاه جنگ قرار داده است.

من حملات اسرائیل را علیه مراکز تحقیقاتی اتمی عراق و سوریه به یاد می آورم. آنها ابتدا در ژوئن 1981 به یکی از این مراکز در عراق حمله کرده و آنرا نابود کردند. آنها از هیچ کس اجازه چنین کاری را نگرفتند، و به هیچ کس در این باره حرفی نزدند؛ فقط حمله کردند و عراقی ها مجبور به تحمل ضربات بودند.

آنها در 2007 همان عملیات را علیه یک مرکز تحقیقی درحال ساخت در سوریه تکرار کردند. چیزی در آن حادثه وجود دارد که به هیچ وجه نمی توانم درک کنم: اینکه تاکتیک های اصولی یا دلایلی که سوریه حمله اسرائیل را به آن مرکز تحقیقاتی محکوم نکردند چه بود. خوب بدون شک آنها در حال انجام کارهایی بودند. آنها در حال تحقیق روی چیزی بودند که معلوم بود چیست (مسئله هسته ای). و در این راه از کره شمالی نیز کمک دریافت می کردند. این کار قانونی بود؛ ولی با این حال هیچ اعلان جرمی را علیه اسرائیل اعلام نکردند. من دارم این را اینجا می گویم و خیلی هم صادقانه اذعان می کنم که چرا این حمله محکوم نشد، چون به نظر من این کار می توانست خیلی مهم باشد. به هر حال این دو مورد حمله بسیار مهم هستند.

معتقدم که دلایل بسیار زیادی برای فکر وجود دارند که آنها (اسرائیل) بخواهند مشابه همان کار را علیه ایران نیز انجام بدهند، یعنی نابودی مراکز تحقیقاتی یا مراکز تولید برق اتمی کشور. همان طور که می دانیم پسمانده های اورانیوم مصرف شده در مراکز تولید برق، مواد خام برای تولید پلوتونیوم هستند و آنها با همین بهانه می توانند دست به تخریب و حمله به مراکز تولید برق و دیگر مراکز بزنند.

 

میشل شوسودوفسکی: قطعنامه  شورای امنیت به صورت ضمنی به لغو همکاری نظامی روسیه و چین با ایران پرداخته بود، بویژه که روسیه در زمینه سیستم دفاع هوایی با ارائه سیستم S300 با ایران همکاری می کرد. یادم هست که درست بعد از این قطعنامه  شورای امنیت که با تایید چین و روسیه نیز همراه بود، وزیر امور خارجه روسیه در ژوئن اظهار داشت: "ما با قطعنامه موافقت کردیم، اما این کار به معنی کنار گذاشتن همکاری نظامی ما با ایران نخواهد بود." اما درست چند ماه بعد، مسکو مسکوت گذاشتن همکاری نظامی خود با ایران را اعلام و تایید کرد. لذا ایران در حال حاضر در شرایط بسیار حاد و حساسی قرار دارد، چرا که برای حفظ امنیت خود نیاز به تکنولوژی روسی و سیستم دفاع هوایی   S300 دارد.

اما من فکر می کنم همه این کارها از سوی روسیه و چین با این نیت انجام شد که در صورت جنگ با ایران، پای این دو کشور به عنوان متحد نظامی ایران به جنگ کشیده نشود. به بیان دیگر، اگر جنگی با ایران رخ دهد، قدرت های دیگر جهان (روسیه و چین) به هیچ وجه مداخله ای نخواهند داشت. آنها قراردادهای همکاری نظامی را با ایران مسکوت می گذارند و این مسئله راهی برای ایالات متحده و ناتو باز خواهد کرد که جنگ را بدون مقابله با روسیه و چین به مناطق بیشتری از خاورمیانه گسترش دهند. من فکر می کنم کمتر یا بیشتر سناریوی فعلی همین باشد.

تهدیدهای بسیاری علیه روسیه و چین وجود دارد. این واقعیت که مرزهای کشور چین نظامی شده اند – دریای جنوبی چین، دریای زرد، مرز با افغانستان، و همچنین مشکلاتی که با تایوان وجود دارد – را باید در نظر داشت. این مسائل که به هر حال تهدیدی علیه چین و روسیه هستند، آنها را از ورود به این جنگ به عنوان قدرت های جهانی در مناطق ژئوپولوتیک دنیا برحذر میدارند. بنابراین یا آنها باید سکوت اختیار کنند یا حتی تایید ضمنی خود را نسبت به جنگ با ایران ابراز دارند، آنهم جنگی که در آن سیستم دفاع هوایی ایران تضعیف شده است. بویژه با لغو قرارداد نظامی روسیه و ایران.

 

فیدل کاسترو: نظر صریح و روشن من اینست که آن قطعنامه باید وتو می شد. چون به عقیده من همه چیز از جهات مختلف پیچیده تر شده است.

از بعد نظامی، همانطور که خودتان ذکر کردید، تعهد و قراردادی که برای تحویل سیستم S300 به ایران بسته شده بود وجود داشت که سیستم ضدهوایی بسیار مناسبی بود.

مسائل دیگری راجع به تامین سوخت وجود دارد که برای چین بسیار مهم است. چون کشور چین بیشترین رشد اقتصادی را در دنیا دارد. رشد اقتصادی این کشور وابسته به نفت و گاز است. اگرچه توافق هایی با روسیه برای تامین نفت و گاز شده است، اما با این حال آنها در حال توسعه تکنولوژی استفاده از انرژی باد و دیگر انرژی های تجدید پذیر هستند. آنها ذخایر عظیم زغال سنگ دارند اما در انرژی هسته ای نیز افرایش چندانی ندارند، فقط 5 درصد در طول سالیان زیاد. به بیان دیگر نیاز چین به نفت و گاز برای اقتصاد چین بسیار حیاتی است، و من نمی توانم تصور کنم که اگر کشوری که آنها سرمایه گذاری های کلانی در آن دارند (ایران) بوسیله ایالات متحده نابود شود، آنگاه آنها این حجم عظیم انرژی را چطور و با چه قیمتی می خواهند تامین کنند. ایرانی ها را نمی توان مرعوب کرد و نمی توان رفتار و طرز فکر آنها را نیز تغییر داد. از طرف دیگر، افغان ها وجود دارند که با هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده به قتل می رسند، پاکستانی ها وجود دارند، عراقی ها هستند که مرگ یک تا دو میلیون از افراد آن نتیجه جنگ ضد تروریستی بود که بوسیله  بوش ابداع شد. بنابراین حمله به ایران و جنگ با این کشور دیوانگی محض است.

حقیقت این است که ایالات متحده جنگ متعارف با ایران را خواهد باخت. موضوع این است که هیچکس نمی تواند جنگی را علیه میلیون ها نفر ببرد؛ آنها نیروهای خود را با تعداد بسیار زیاد در محل یکسانی مستقر نخواهند کرد که با حمله  یکباره ایالات متحده از بین بروند.

من خودم یک رزمنده ی چریکی بودم و به یاد می آورم که عمیقا راجع به چگونگی استفاده از نیروها فکر می کردم. من هرگز اشتباه تمرکز نیروها در یک محل واحد را انجام ندادم، چون هرچه نیروها متمرکزتر باشند، به کشته شدن بیشتر نیروها می انجامد.

 

میشل شوسودوفسکی: همان طور که قبلا ذکر کردید، مسئله اینست که تصمیم چین و روسیه در شورای امنیت و پشتیبانی آنها از قطعنامه  1929 در حقیقت به زیان آنهاست. روسیه نمی تواند صادرات اسلحه داشته باشد، چون منبع درآمد اصلی آنها در این زمینه اکنون در دسترس نیست. ایران یکی از اصلی ترین مشتری ها و خریداران سلاح های روسی بود که یکی از مهم ترین منابع درآمد روسیه بالاخص با شرایط بحران اقتصادی فعلی بود.

در طرف دیگر، همان طور که خودتان متذکر شدید، چین به منابع انرژی نیاز دارد. این واقعیت که چین و روسیه توافق خود را در شورای امنیت سازمان ملل اذعان کردند، بمثابه اینست که بگوییم: "ما قبول می کنیم که شما اقتصاد ما را از بین ببرید، و بعلاوه توافق های اقتصادی ما با یک کشور ثالث را نیز متوقف کنید." این مسئله  خیلی مهم است، چون این قطعنامه نه تنها به ایران آسیب می زند، بلکه به آن دو کشور نیز ضرر می رساند و من فکر می کنم (اگرچه من سیاستمدار نیستم) محفل های مرموز و خطرناکی در رهبری هر دو کشور چین و روسیه وجود دارند که از حق وتو خود در شورای امنیت استفاده نکردند و منجر به اتخاذ این قطعنامه شدند. من با روزنامه نگاران روسی صحبت می کردم و آنها اظهار می کردند که اتفاق آرای واحدی در دولت به خودی خود وجود نداشت. این اذعان روزنامه نگاران می تواند راهنمای خوبی برای شناخت بهتر این محافل باشد.

فیدل کاسترو: من مسائل را از دریچه ایران می بینم و نه این دولت ها. مسئله  مورد بحث ایران است. اگر جنگ متعارفی رخ بدهد آمریکا بازنده این جنگ خواهد بود و جنگ اتمی نیز نمی تواند راه حل جایگزین باشد.

از طرف دیگر، جنگ اتمی به طور غیرقابل اجتناب عمومی و جهانی خواهد شد. بنابراین خطر به نظر من در شرایط فعلی سیاسی و غیر سیاسی در ایران وجود دارد. به خاطر داشته باشید که با دلایلی که هر دو بر آن توافق داریم، این جنگ به یک جنگ اتمی تبدیل خواهد شد.

 

میشل شوسودوفسکی: به بیان دیگر، چون ایالات متحده و متحدانش قادر به بردن یک جنگ متعارف نیستند، لذا از سلاح های اتمی استفاده خواهند کرد، اما آنها آن جنگ را هم نخواهند برد، چون همه چیز را از دست خواهند داد.

 

فیدل کاسترو: همه، صرف نظر از موقعیت جغرافیایی در قبال آن جنگ بازنده خواهیم بود. اگر یک جنگ اتمی در آنجا (ایران) رخ بدهد روسیه چه نفعی خواهد برد؟ چین چه نفعی خواهد برد؟ آن جنگ چگونه جنگی خواهد بود؟ دنیا چه عکس العملی نشان خواهد داد؟ این جنگ چه تاثیراتی بر اقتصاد جهانی خواهد گذاشت؟ شما این مسائل را وقتی در دانشگاه بودید و راجع به سیستم دفاعی مرکزی که بوسیله  پنتاگون ایجاد شده صحبت می کردید، مطرح نمودید. این موضوع شبیه داستان های علمی تخیلی است. حتی کوچکترین شباهتی به جنگ جهانی پیشین (دوم) ندارد. مسئله  دیگری که بسیار مهم است تلاشی است که پنتاگون انجام می دهد تا سلاح های اتمی را در ذهن مردم و دنیا به سلاح های تاکتیکی متعارف مبدل کند.

امروز، سیزدهم اکتبر، داشتم اخباری را می خواندم که مردم هیروشیما و ناکازاکی علیه آزمایش های غیرکلان هسته ای ایالات متحده تظاهرات می کردند. این آزمایش به این دلیل غیرمحسوس و غیرکلان     (subcritical)  نامیده می شود که در آن سلاح های اتمی تمام انرژی (مخرب) خود را آزاد نمی کنند.

روزنامه ها چه می گویند؟

فرماندار ناکازاکی (هودو ناکامورا) در یک نشست خبری گفت: "واقعا وضعیت رقت باری است، چون من امیدوار بودم که باراک اوباما رهبری انهدام سلاح های اتمی در سراسر دنیا را در دست بگیرد."

یوکیو یوشیوکا (رئیس شورای قربانیان بمب اتمی هیروشیما) چنین می گوید: "من نمی توانم هر عمل آمریکا که قول های انتخاباتی باراک اوباما را در راستای دنیای بدون سلاح های اتمی نقض می کند بپذیرم."

واشنگتن این آزمایشات را خلاف معاهده ی CTBT نمی داند چون هیچ اثر زنجیره ای در بر نداشته و بنابراین هیچ گونه انرژی هسته ای نیز از آنها آزاد نمی شود. بنابراین می توان این آزمایشات را آزمایشات آزمایشگاهی (لابراتوار) دانست.

ایالات متحده اظهار می دارد که مجبور به انجام این آزمایشات است، چون برای "حفظ امنیت زرادخانه ی اتمی" آن کشور لازم است. این اظهار معادل این است که بگوییم: چون ما این زرادخانه های عظیمی اتمی را داریم، بنابراین این آزمایشات را در اینجا برای حصول اطمینان از امنیت خودمان انجام می دهیم.

 

میشل شوسودوفسکی: اجازه بدهید به موضوع ایران برگردیم. شما گفتید که ایالات متحده و متحدانش نمی توانند در یک جنگ متعارف برنده شوند. این درست است. اما سلاح های اتمی را می توان به عنوان جایگزینی برای سلاح های متعارف بکار برد و این مسئله نهایتا تهدیدی علیه بشریت است، همان طور که خودتان در نوشته هایتان تاکید نموده اید.

دلیل نگرانی من این است که بعد از جنگ سرد ایده ی سلاح های اتمی با "رویکرد بشردوستانه" توسعه یافت، با این ادعا که این سلاح های در حقیقت خطرناک نیستند و به انسان ها آسیب نمی رسانند. و به هر حالی به طریقی برچسب سلاح های اتمی تغییر کرد. بنابراین بر اساس معیارهای آنها (ایالات متحده)، سلاح های اتمی فرقی با سلاح های متعارف ندارند و در حال حاضر نیز در راهنماهای نظامی اذعان می کنند که سلاح های تاکتیکی اتمی، سلاح هایی هستند که آسیبی به افراد نمی رسانند.

بنابراین در شرایطی هستیم که آنهایی که تصمیم حمله به ایران را با سلاح اتمی در سر دارند، ممکن است نسبت به عواقبی که این کار برای خاورمیانه، آسیای مرکزی و همچنین برای کل بشریت خواهد داشت واقف نباشند. چون در نهایت خواهند گفت: "بر اساس معیارهای ما، این سلاح های (تاکتیکی) اتمی برای شهروندان ایمن است و با سلاح هایی که در خلال جنگ سرد مورد استفاده قرار گرفت تفاوت دارند، بنابراین ما از آنها علیه ایران استفاده کردیم که نه جان انسان ها را تهدید می کند و نه امنیت عمومی جهان را به خطر می اندازد."

این سخن از نظر شما چگونه است؟ بسیار خطرناک است، چرا که خود آنها به تبلیغات خودشان اعتقاد دارند! این تبلیغات داخلی درون نیروهای مسلح و احزاب و محافل سیاسی نیز وجود دارد.

وقتی سلاح های تاکتیکی اتمی در سال 2002-2003 مجددا دسته بندی شدند، سناتور ادوارد کندی در آن زمان گفت که این سلاح ها مرز میان سلاح های متعارف و سلاح های اتمی را محو می کنند.

این وضعیتی است که در حال حاضر در آن هستیم؛ در دوره ای که هیچ تفاوتی بین سلاح های اتمی و کلاشینکف قائل نمی شوند. من (دارم برای تاثیرگذاری) اغراق می کنم، اما سلاح های اتمی اکنون بخشی از مجموعه ابزار (toolbox) جنگی شده اند – این درست همان کلمه ای است که خودشان استفاده می کنند، مجموعه ابزار (toolbox) – و شما می توانید از این مجموعه نوع سلاحی که می خواهید را انتخاب کنید. لذا ممکن است سلاح اتمی در صحنه ی یک جنگ متعارف استفاده شود و نهایتا ما را به یک سناریوی جنگ اتمی در یک منطقه ی خاص (ایران) سوق دهد، که البته عواقب و برآیند آن دامن کل دنیا را خواهد گرفت.

 

فیدل کاسترو: من مسائلی را که در برنامه ی میزگرد (در تلویزیون کوبا) راجع به این سلاح ها گفتید شنیدم؛ اینکه این سلاح ها برای مردمی که در نواحی نزدیک به مناطق مورد حمله زندگی می کنند، بی ضرر است. قدرت این سلاح ها (میدان تخریب) بسته به نوع آن می تواند از یک سوم بمب هایی که در هیروشیما استفاده شد شروع شوند و تا شش برابر آن ادامه یابند. امروزه ما به خوبی می دانیم که قدرت تخریبی این بمب ها چقدر است. یک بمب در هیروشیما 100 هزار نفر را کشت. فقط کافی است بمبی را تصور کنید که قدرت آن 6 برابر قوی تر باشد، یا 2 برابر باشد، یا معادل همان باشد، یا حتی 30 درصد قدرت آن بمب را داشته باشد. به هر حال تفاوتی ندارد، در هر صورت این ادعای آنها مضحک و مسخره است.

همچنین همان طور که شما هم در دانشگاه به دقت مطرح کردید، این سلاح ها به عنوان سلاح های بشردوستانه جا زده می شوند که می توانند در یگان ها در صحنه ی عملیات مورد استفاده قرار گیرند. بنابراین بر اساس تمرینات داده شده در آکادمی های نظامی و همچنین بر اساس دکترین نظامی ایالات متحده، اگر در صحنه ی نبرد نیاز به باز کردن راه یا رفع سریع مشکل بود یا شرایط حادی حکم فرما بود، هر فرمانده در هر زمان اجازه ی استفاده از این سلاح ها را، به عنوان سلاح هایی که کارامدی موثرتری دارند، دارد.

 

میشل شوسودوفسکی: از آن حیث من فکر نمی کنم که این نوع سلاح های اتمی بدون تایید مورد استفاده قرار گیرند. این تایید می تواند از پنتاگون یا قرارگاه مرکزی استراتژیک در صحنه ی جنگ باشد. اما من فکر می کنم که امکان استفاده از این سلاح ها بدون تایید ریاست جمهوری ایالات متحده و فرمانده ی کل قوا نیز وجود دارد. به بیان دیگر در اینجا دیگر آن منطقی که خاص جنگ سرد بود وجود ندارد که افراد و فرماندهان از طریق خطوط تلفن قرمز با ریاست جمهوری و ستاد مرکزی در ایالات متحده در ارتباط باشند.

 

فیدل کاسترو: بلی، من این مراتب را درک می کنم و آن چیزی که شما راجع به استفاده از این سلاح ها توسط لایه های ارشد پنتاگون می گویید می فهمم و به نظرم درست می آید که شما بخواهید این شفاف سازی را نیز انجام بدهید تا بعدا شما را راجع به اغراق نسبت به خطر این سلاح ها ملامت نکنند.

اما توجه کنید، پس از اینکه شخص به ستیزو خصومت (آناگونیزم) بین پنتاگون و ریاست جمهوری ایالات متحده پی برد، آن وقت در عمل شک زیادی راجع به تصمیم پنتاگون وجود ندارد. وقتی که یکی از افسران در صحنه ی جنگ درخواست استفاده از این سلاح ها را بدهد. آنهم با این بهانه که در آن لحظه استفاده از آن سلاح ضروری و غیرقابل اجتناب بوده است.

میشل شوسودفسفکی: نگهداری سلاح های تاکتیکی اتمی تا آنجایی که من می دانم بوسیله ی چند کشور اروپایی عضو ناتو تقبل شده است. بلژیک، هلند، ترکیه، ایتالیا و آلمان از جمله این کشورها هستند. بنابراین بسیاری از این "بمب های هسته ای کوچک" در نزدیکی صحنه ی جنگ قرار دارند، و از طرف دیگر ما اسرائیل را نیز داریم.

به این ترتیب من فکر نمی کنم که اسرائیل بخواهد جنگی را به تنهایی شروع کند. این کار در قالب منطق استراتژیک و تصمیم گیری غیر ممکن و غیر منطقی است. در یک میدان جنگ مدرن، با تمرکز ارتباطات، لژستیک ها و بقیه موارد، به تبع شروع یک جنگ عظیم نیز باید به صورت متمرکز و بر اساس یک تصمیم متمرکز باشد. بهرحال اسرائیل ممکن است در صورتی که آمریکا چراغ سبز را برای اولین حمله بدهد، دست به اقدام بزند. این مسئله در زمره ی احتمالات وجود دارد، اگرچه برخی تحلیل گران می گویند که جنگ به ایران در لبنان و سوریه و در قالب یک جنگ متعارف مرزی کلید خواهد خورد، که آنوقت دستاویز لازم برای افزایش وسعت میدان جنگ در ایران در عملیات های نظامی بدست می آید.

 

فیدل کاسترو: دیروز، سیزدهم اکتبر، گروهی از مردم لبنان از احمدی نژاد همچون یک قهرمان ملی در آن کشور استقبال کردند. من این را در یكی از روزنامه‌ها خواندم.

از طرفی، ما از نگرانی های اسرائیل راجع به این مسئله نیز آگاه هستیم، به خصوص اینکه مردم لبنان روحیه ی جنگ آوری بالایی دارند و بعلاوه در حال حاضر سه برابر موشک های راکتیوی که در نبرد 2006 با اسرائیل داشتند در اختیار دارند. که این موشک ها در آن زمان یکی از نگرانی های بزرگ و اصلی اسرائیل بود، چرا که بر اساس گفته ی تکنسین های اسرائیلی برای مقابله با آن سلاح ها نیاز به یاری نیروی هوایی داشتند. لذا آنها می گویند که با آن شرایط فقط می توانستند برای چند ساعت به ایران حمله کنند، نه سه روز، زیرا در آن واحد باید مراقب خطر از حوزه ی لبنان نیز می بودند. این دلیلی است که آنها هر روز از این بابت بیشتر نگران می شوند، چرا که سلاح هایی که در لبنان استفاده شد، در حقیقت بخشی از زرادخانه ی سلاح های متعارف ایران بود. برای مثال در میان سلاح های متعارف، آنها صدها موشک انداز دارند تا بوسیله ی آنها کشتی های نظامی را نابود کنند. ما از زمان جنگ فالک لندز Falklands (جزیره مورد مناقشه میان آرژانتین و انگلستان. م.) می دانیم كه یک کشتی نظامی در سطح دریا می‌تواند از یک، دو یا سه راکت بگریزد. اما تصور کنید که یک کشتی نظامی بزرگ چگونه می تواند خود را در قبال رگباری از سلاح هایی از این دست حفظ کند؟

خودتان به خوبی می دانید که قبل از ظهور سلاح های اتمی، چه فاجعه ای در جنگ جهانی پیشین (دوم) رخ داد. پنجاه میلیون انسان بر اثر استفاده از سلاح های متعارف ویرانگر کشته شدند.

امروزه جنگ همانند جنگ هایی که به سبک قرن نوزدهم و قبل از پیدایش سلاح های اتمی بودند، نیست. جنگ ها به خودی خود بسیار مخرب و ویران کننده بودند، اما با پیدایش سلاح های اتمی این وضع بدتر شد. سلاح های اتمی در آخرین دقیقه تولید شدند، چرا که هری ترومن می خواست از آنها استفاده کند. او می خواست بمب هیروشیما را امتحان کند که این کار را انجام داد و در نتیجه ی آن توده حساسی (انرژی بسیار زیاد) از اورانیوم ایجاد شد و بمب دیگری را نیز در ناکازاکی امتحان کرد که در نتیجه ی آن توده ی حساسی از پلوتونیوم ایجاد شد. هر دو بمب بلافاصله به مرگ 100 هزار نفر انجامید. ما از تعداد زخمیان یا افرادی که تحت تاثیر امواج و پرتوهای اتمی قرار گرفتند اطلاعی نداریم. از طرف دیگر باید با این نکته نیز توجه داشت که جنگ اتمی درنهایت به یک زمستان اتمی منتهی خواهد شد.

من با در نظر گرفتن ویرانی های آنی و بلافاصله ی جنگ، با شما راجع به یک جنگ تمام عیار صحبت می کنم.تنها تعداد کمی از آنها نیز برای ویرانی کامل دنیا کافی است. مثلا سلاح های اتمی که بوسیله ی کم قدرت ترین های اتمی جهان یعنی هند و پاکستان نگهداری می شود را در نظر بگیرید. قدرت ویران کننده ی سلاح های همین دو کشور به اندازه ای هست که سبب بوجود آمدن یک زمستان هسته ای شود که در آن هیچ انسانی روی زمین زنده نماند.

نوع بشر کمتر از 200 هزار سال قدمت دارد. تاکنون همه چیز طبیعی بوده است. قوانین طبیعت دست نخورده باقی مانده بودند و عمل می کردند؛ قوانین حیات در سیاره ی زمین برای بیش از 3 میلیارد سال توسعه و دوام داشته اند. بر اساس تمام مطالعات، بشر به عنوان یک موجود هوشمند (هومو ساپینس) در هشت نهم میلیون ها سالی که از عمر زمین گذشته است وجود خارجی نداشته است. دویست سال پیش همه چیز واقعا ناشناخته بود. امروزه ما از قوانینی که بر رشد تدریجی گونه های مختلف زنده بر روی زمین حکم فرما هستند اطلاع داریم. دانشمندان، خداشناسان، و حتی مذهبی ترین افراد که در ابتدا کمپین هایی را بواسطه نهادهای بزرگ کلیسا علیه تئوری داروین به راه انداختند، اکنون همگی قوانین رشد تدریجی و فرضیه ی تکامل را به عنوان واقعیت قبول دارند، البته بدون اینکه این باور، آنها را از انجام مناسک مذهبی شان که برای رسیدن به آرامش قبلی به جا می آورند باز دارد.

فکر می کنم کسی روی زمین نباشد که بخواهد گونه ی انسان از بین برود. و این دلیلی است که من بر این عقیده هستم که چیزی که باید از بین برود فقط سلاح های اتمی نیستند، بلکه سلاح های متعارف نیز باید از بین برود. ما باید تضمینی برای صلح به همه ی مردم بدون تفاوت و امتیاز خاص بدهیم، هم به ایرانی ها و هم به اسرائیلی ها. منابع طبیعی باید توزیع شوند. من می گویم در حالت ایده آل باید این توزیع انجام شود، ولی نمی گویم که این کار امکان انجام دارد، یا آیا انجام دادن این کار سهل و آسان است یا خیر؟ اما در جهان موجود با منابع و اندازه ی محدود، هیچ آلترناتیو دیگری برای بشریت وجود ندارد، حتی اگر تمام توان علمی برای ساخت منابع تجدیدپذیر انرژی توسعه یابد، باز هم راه حلی به غیر از این کار وجود ندارد.

 

میشل شوسودوفسکی: چیزی که راجع به ترومن گفتید بسیار مهم است. ترومن می گفت که هیروشیما یک پایگاه نظامی بود و بعلاوه در خلال آن حمله هیچ آسیبی متوجه شهروندان آن نخواهد بود.

مفهوم تهدید ثانویه در دکترین هسته ای آمریکا از سال 1945 تا امروزه استمرار یافته است. این موضوع در سطح واقعیت وجود ندارد، ولی در سطح دکترین نظامی و تبلیغات نظامی از رسانه ها به صورت ملموس قابل رویت است. منظورم این است که در سال 1945 اینطور گفته شد که: "بیایید بشریت را با کشتن 100 هزار نفر نجات دهیم" و بعد هم این واقعیت را رد کردند که هیروشیما یک شهر پر جمعیت بود و به آن برچسب پایگاه نظامی زدند. اما امروزه سخنان دروغ و تبلیغات دروغ رسانه ای پیچیده تر شده اند، محدوده ی انتشار آنها بیشتر شده است و سلاح های اتمی نیز پیشرفته تر گشته اند. لذا ما با آینده ی بشریت و خطر یک جنگ اتمی در محدوده ی جهانی سر و کار داریم. دروغ ها و افسانه سرایی هایی که در سخنرانی های سیاسی و نظامی سیستم ایالات متحده وجود دارد ممکن است ما را به یک فاجعه ی جهانی سوق بدهد که در آن سیاستمداران نتوانندراست و دروغ حرف های خودشان را نیز تمایز بدهند.

سپس شما اشاره کردید که نوع بشر هوشمند به مدت 200 هزار سال قدمت دارد، اما همان هوشمندی اکنون در نهادهای مختلف، از جمله رسانه ها، سرویس های اطلاعاتی، سازمان ملل، می خواهد منجر به نابودی خودمان شود. چون ما دروغ های خودمان را باور می کنیم و متعاقب آن همه ی این تبلیغات و جار و جنجال ها ما را به یک جنگ جهانی اتمی سوق خواهد داد. لذا همان طور که آلبرت انشتین گفته بود، این جنگ آخرین جنگ خواهد بود! جنگ اتمی به رغم آنچه در تبلیغات رسانه ای و موضع گیری های سیاسی اذعان می شود، نمی تواند باعث دوام و قوام بشریت شود. جنگ اتمی، جنگی علیه تمام بشریت است.

فیدل کاسترو: بسیار پر مغز و دقیق گفتید. تهدید ثانویه در این مورد، کل بشریت است.

جنگ یک جرم است و نیاز به قانون جدیدی نیست که بخواهد آنرا جرم تلقی کند، چون از زمان نورمبرگ، جنگ همیشه یک جرم تلقی می شده است. جنگ بزرگترین جرم علیه بشریت و صلح است و مخوف ترین جرم هاست.

میشل شوسودوفسکی: متن های نورمبرگ به وضوح می گویند که: "جنگ یک عمل مجرمانه است، جنگ در واقع نوعی نزاع با صلح است." این قسمت از متن های نورمبرگ معمولا در نقل قول ها بسیار می آید. بهرحال بعد از جنگ جهانی دوم، متحدین می خواستند از این نقل قول علیه طرف مغلوب شده استفاده کنند. من نمی خواهم بگویم که این کار قانونی و درست نیست، اما از جنایت هایی که خود متحدین انجام دادند، از جمله جنایت های انجام شده علیه آلمان و ژاپن هیچ گاه سخنی به میان نیامد؛ مثلا در مورد ژاپن استفاده از سلاح اتمی صورت گرفت.

این مسئله برای من بسیار مهم است  و اگر ما داریم راجع به "عاملی علیه صلح" صحبت می کنیم، محکوم کردن و جرم دانستن جنگ و القای آن به دیگران به نظر من یکی از گام های اولیه است. من دارم راجع به تقبیح و درنهایت حذف جنگ صحبت می کنم؛ این عمل جنایتکارانه است و باید از بین برود.

فیدل کاسترو: خوب، به نظر شما چه کسی راجع به جنایتکاران اصلی قضاوت می کند؟

 میشل شوسودوفسکی: مشکل این است که آنها سیستم قضایی و دادگاه ها را نیز در کنترل خود دارند، لذا قضاوتهای انجام شده نیز غیرقانونی و جنایتکارانه هستند. ما چه کاری می توانیم در این زمینه انجام بدهیم؟

فیدل کاسترو: جواب من این است که بخشی از مفهوم "جنگ ایده ها " همین است. شالوده  اصلی این ایده درخواست از مردم برای جلوگیری از قرار گرفتن دنیا در یک فاجعۀ اتمی است که البته حفظ جان انسان ها نیز یکی از اهداف دیگر این ایده است.

ما مطمئن نیستیم، اما فکر می کنیم که اگر مردم نسبت به ماهیت وجودی خودشان، نسبت به مردم خودشان، نسبت به افراد مورد علاقه شان، نسبت به سرزمین خودشان و مسائلی از این دست آگاه و حساس شوند، آنگاه این ایده میتواند کارکرد داشته باشد. حتی رهبران نظامی ایالات متحده را نیز باید از عواقب کارشان آگاه کرد. اگرچه آنها در زندگی شان صرفا پیروی از دستورات را تعلیم دیده اند، اما با اطلاع رسانی صحیح حتی تا رسیدن به این افراد نیز می توان امیدوار بود که آنها نیز از دستور کشتار دسته جمعی مردم تمرد کنند. این مسئله باید مورد توجه قرار گیرد، چرا که این افراد در آکادمی های نظامی شان تعلیمات خاصی دیده و تحت توجیهات به خصوصی قرار می گیرند که استفاده از سلاح های اتمی تاکتیکی یا استراتژیک خطری برای مردم ندارد.

بنابراین، هیچ سیاستمداری در صورت کوتاهی از وظیفه ی خود نسبت به روشن کردن این حقایق برای مردم بخشوده نخواهد شد. اگر شخصی در استفاده از این سلاح ها حقیقت را بداند آنگاه چیزی برای جنگیدن وجود ندارد.

میشل شوسودوفسکی: فکر می کنم منظور اصلی شما این است که در این برهه از زمان، موضوع و جدال اصلی در تاریخ بشریت، خطر جنگ هسته ای است که به هر حال آینده ی بشریت را تحت تاثیر قرار خواهد داد. به این ترتیب همه ی بحث هایی که راجع به اقتصاد و نیازهای اولیه ی مردم دنیا انجام می شود، نیاز به پیش زمینه ی جلوگیری از وقوع جنگ دارد، و در نتیجه ی آن، جهانی کردن صلح و تثبیت آن حاصل می شود. آنوقت است که ما می توانیم در مسیر یک زندگی طبیعی گام برداریم و به مباحث مهم دیگر از جمله نیازهای مردم و اقتصاد بپردازیم (یعنی ابتدا باید خطر جنگ از سر مردم دنیا رفع شود و انرژی و هزینه ی اولیه را در این مسیر باید قرار داد. پس از رفع این خطر می توان راجع به وضعیت اقتصادی و نیازهای مردم و مسائلی از این دست گفتگو کرد -مترجم). اما اگر ما مشکل جنگ را حل نکنیم، سیستم سرمایه داری نیز زنده نخواهد ماند، درست است؟

فیدل کاسترو: بلی، این سیستم در قالب تمام تحلیل‌هایی که ما داشته ایم، بقایی نخواهد داشت. بدیهی است که سیستم اقتصادی سرمایه داری و مبتنی بر بازار که در عمل زندگی بشریت را خاموش کرده اند، یک شبه از بین نخواهند رفت. اما اگر می خواهیم بشریت به بقای خود ادامه دهد، آنگاه امپریالیسم مبتنی بر زور، سلاح های هسته ای، سلاح های متعارف با تکنولوژی جدید باید از بین بروند.

در حال حاضر روند اطلاع رسانی آلوده ای در سراسر دنیا در جریان است. در شیلی 33 معدنچی در عمق 700 متری زیر زمین گیر افتاده بودند و تمام دنیا از آزادی این 33 نفر به وجد آمد. خوب، به همان ترتیب اگر دنیا به این نکته پی ببرد که جان حدود 7 میلیارد نفر در معرض خطر است و باید آنها را نجات داد، چه واکنشی نشان خواهد داد؟ اگر آزادی 33 معدنچی چنان شادی عظیمی در دنیا ایجاد کرد، چرا برای آزادی حدود 7 میلیارد نفری که در حلقه ی خطرات مشابهی چون هیروشیما یا ناکازاکی گیر افتاده اند، اقدام نکنیم؟

میشل شوسودوفسکی: اگر خطری در رابطه با کل بشریت مطرح باشد، این مسئله باید تیتر اول همه‌ی روزنامه‌های جهان شود. زیرا جامعه‌ی بشری به کلی می‌تواند قربانی تصمیماتی شود که ژنرال‌های 3 ستاره می‌گیرند. ژنرال هائی که حتی راجع به پیامدهای کار خود (استفاده از سلاح‌های تاکتیکی اتمی) بی اطلاع هستند.

ما در اینجا راجع به رسانه‌ها، بویژه رسانه‌های غربی صحبت می‌کنیم که جدی ترین موضوعی را که دنیای امروز ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد پنهان می‌کنند، که همانا خطر سلاح‌های اتمی (و در نهایت جنگ اتمی) است. ما این خطر را جدی تلقی می‌کنیم، چرا که حتی هیلاری کلینتون و باراک اوباما اذعان داشته‌اند که راجع به استفاده از سلاح‌های اتمی در یک جنگ به اصطلاح پیشگیرانه علیه ایران فكر کرده‌اند.

فیدل کاسترو: بلی این مسئله دقیقا فاش شد که بحث‌های جامع و مفصلی در همین رابطه در جلسه شورای امنیت ملی ایالات متحده وجود داشته است. کتابی نیز توسط باب وودوارد (Bob Woodward) نوشته شده است که چگونگی انجام این مباحث را فاش می‌سازد و از این نظر با ارزش است. ما مواضع جو بایدن، هیلاری کلینتون و باراک اوباما و چگونگی انجام این بحث‌ها، و اینکه چه کسی علیه توسعه و بسط دادن جنگ مقاومت نشان داده، و چه کسی قادر به استدلال و بحث‌های جدی با نظامیان بوده را می‌دانیم. این فرد کسی نیست جز باراک اوباما و این مسئله یک حقیقت است.

اتفاقا من مشغول نوشتن آخرین "تاملات" خود در این باره هستم. تنها کسی که آنجا رفته و به اوباما (در راستای ضد جنگ) مشاوره داده و علیرغم عضویتش در حزب جمهوری خواه موضعی مخالف - در رابطه با جنگ-داشته است، کولین پاول (Colin Powell) بوده است. این شخص به اوباما یادآوری کرده است که او رئیس جمهور ایالات متحده است (!) و باید قاطع تر عمل کند و او را تشویق به اعلام قطعی و محکم اراده‌ی خود در جلسه‌ی شورای امنیت ملی کرد.

من فکر می‌کنم ما باید مطمئن شویم که این پیام و این بحث و گفتگوی مفصل ما به همه‌ی مردم دنیا می‌رسد. فکر می‌کنم خیلی‌ها مقالاتی را که در گلوبال ریسرچ قرار می‌دهید می‌خوانند. به نظرم باید مسائل را باز کنیم و این مباحث را در قالب تزهای افشاگرانه دنبال کنیم و از آن حمایت کنیم. من هر بار که شما این مباحث را به پیش می‌کشید بسیار خرسند می‌شوم، چون به نظرم باید این مسائل باز شوند و با توجه به شرایطی که همگی رویکمبود اطلاعاتی و رسانه‌ای که دراین عرصه وجود دارد موافقیم.

اکنون باید بپرسیم که چطور می‌توانیم کاری کنیم که همه‌ی مردم از این اطلاعات با خبر شوند؟ من اخیرا به فهرستی از افراد مشهور در امر خبرگزاری نگاه می‌کردم و دریافتم که بیش از 20 درصد آنها با گلوبال ریسرچ همکاری داشته‌اند. افراد با اعتباری که همان دغدغه‌ها و نگرانی‌ها را به صورت علنی یا غیرعلنی دارند که ما داریم. برای پخش نظرات آنها زمان زیادی دراختیار نداریم.

میشل شوسودوفسکی: جنبش ضد جنگ در ایالات متحده، کانادا و اروپا منشعب شده است. برخی‌ها (حتی در این جنبش) فکر می‌کنند که خطر اصلی از ایران نشات می‌گیرد، گروهی می‌گویند آنها (ایرانی ها) تروریست هستند و به طور خلاصه اطلاع رسانی غلط و آلوده نیز بهرحال در خود جنبش وجود دارد.

از طرف دیگر در همایش اجتماعی جهانی (World Social Forum)، موضوع جنگ اتمی حتی بخش کوچکی از بحث‌های بین افراد چپ و مترقی را نیز شامل نمی شود! در خلال جنگ سرد صحبت از خطرات مناقشه‌ی اتمی وجود داشت و مردم این آگاهی را داشتند.

در آخرین مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک درباره‌ی عدم گسترش تسلیحات اتمی بحث شد و تاکید شد که خطرات اتمی از ناحیه‌ی موسسات غیردولتی و تروریست‌ها نشات می‌گیرد.

باراک اوباما نیز مدعی شد که خطرات اصلی از القاعده بر می‌خیزد که دسترسی به سلاح‌های اتمی نیز دارد. همچنین اگر صحبت‌های اوباما را بخوانید، به این نکته می‌رسید که اوباما حتی اینطور تلقین می‌کند که تروریست‌ها قابلیت تولید بمب‌های اتمی کوچک - و به گفته‌ی آنها "بمب‌های کثیف" - را دارند. این موضوعات راه‌هایی برای پیچیده تر کردن شرایط و منحرف کردن اذهان عمومی از موضوع اصلی (جنگ اتمی) و مسببان اصلی آن است.

فیدل کاسترو: اتفاقا این همان چیزی است که به او (اوباما) می‌گویند. این چیزی است که مردم کشور خودش به او می‌گویند و به او باورانده اند.

نگاه كنید من با "تاملات" خود چه می‌كنم؟ آنها را برای سازمان ملل متحد می‌فرستم. برای دولت‌ها ارسال می‌كنم. این ها نوشته‌هایی كوتاه است و مطمئنم كه بسیاری آن را می‌خوانند. مسئله این است که آیا این سخنان درست هستند یا نه؟ البته زمانی که یک فرد همه این اطلاعات را جمع آوری كند، چون در "تاملات" هم مسایل بسیاری آمده، بر روی فرد تاثیر می گذارد. بنظرم شما هم از سوی ما باید بر روی افشای مسایل اصلی متمركز شوید. ما نمی توانیم همه‌ی مسائل را پوشش دهیم.

شوسودوسفکی: من نیز در همین جا یک سوال دارم که اتفاقا به یك جنبه‌ی مهم انقلاب کوبا مربوط می‌شود. به نظرم بحث راجع به آینده‌ی بشریت بخشی از یک گفتمان انقلابی است. اگر جامعه در مجموع خود در خطرجنگ اتمی قرار دارد پس ضروریست به این یا آن شكل انقلابی در عرصه نظری و عملی در برابر این خطر (جنگ اتمی) بوجود آید.

فیدل کاسترو: من مجددا تکرار می‌کنم که جامعه‌ بشری 700 متر زیر زمین گیر افتاده است و برای بیرون آوردن آن نیاز به انجام عملیات نجات داریم. این پیامی است که باید به تعداد کثیری از مردم منتقل کنیم. اگر مردم در دسته‌های بزرگ بر صحت این پیام اعتقاد پیدا کنند، آنها نیز کاری را که شما در حال انجام هستید انجام خواهند داد و از چیزهایی که مورد پشتیبانی شماست پشتیبانی خواهند کرد. مهم نیست آن کسانی که این پیام را می‌رسانند چه کسانی هستند، واقعیت این است که افرادی پیدا بشوند که این حرف‌ها را بزنند و در نهایت همه‌ی مردم این حرف را دریابند و تکرار کنند.

باید چگونگی و شرایط رسیدن به توده‌هایی که آگاهی مناسب دارند را درک کنیم. راه حل در روزنامه‌ها نیست. راه حل اینترنت است، اینترنت ارزان تر است و در دسترس بیشتری قرار دارد. من از طریق اینترنت و برای دریافت خبر با شما نزدیك شدم. پیشنهاد من این است که شما از طریق اینترنت به دنبال اخبار بگردید، نه از طریق آژانس‌های خبری، نه از طریق رسانه‌ها، نه از طریق CNN، بلکه از طریق یک خبرنامه که به صورت روزنامه من دریافت می‌کنم؛ که حدودا 100 صفحه در هر روز می‌شود.

مدتی پیش، در ایالات متحده دو سوم مردم مخالف جنگ با ایران بودند و امروز 50 درصد موافق عملیات نظامی علیه ایران هستند!

شوسودوفسکی: تحلیل چیزی که اتفاق افتاده مربوط به این توجیه رسانه‌ها است که می‌گویند: "بلی، جنگ اتمی خیلی خطرناک است، یک تهدید عمومی است، اما این تهدید از ناحیه‌یایران برمی خیزد". و نشانه‌هایی نیز در روزنامه‌ نیویورک تایمز وجود داشت که نوشته بود: "به ایران اتمی نه بگویید!" و پیام همۀ این پوسترها و اعلان‌های بزرگ در روزنامه‌ها عملا در جهت معرفی کردن ایران بعنوان یک تهدید علیه امنیت عمومی جهان می‌باشد، حتی اگر این تهدید در عمل وجود نداشته باشد، چرا که ایران در حال حاضر سلاح‌های اتمی ندارد.

بهرحال این وضعیت ماست و نیویورک تایمز در اوایل همین هفته متنی را منتشر کرد که نوشته بود: "بلی، قتل‌های سیاسی قانونی هستند!"

بنابراین وقتی رسانه‌هایی داریم که مسائل را اینطور به ما القاء می‌کنند. با سطح توزیع این نوع اخبار که همه جای دنیا را فرا گرفته است، مقابله با این جریان خبری کاری بسیار مهم و سنگین است که بر دوش ما احساس می‌شود. ما برای معکوس کردن این روند امکانات محدودی در اختیار داریم و بعلاوه پیام‌ها و مقالات وبسایت‌های مترقی بعنوان وبسایت‌های جایگزین، بُرد کمتری دارند و نظراتشان در بین مردم در محدوده‌ کمتری منتشر می‌شود. علاوه بر آن، در حال حاضر گونه‌های مختلفی از رسانه‌های جایگزین (مثل ماهواره – مترجم) نیز وجود دارند که موسسات اقتصادی هزینه آن را می‌پردازند.

فیدل کاسترو: با همه‌ی اینها ما هنوز باید بجنگیم.

میشل شوسودوسفکی: بلی ما مبارزه را ادامه می‌دهیم، اما پیام مهم همان چیزی است که شما دیروز گفتید (منظور پیام ویدئویی منتشر شده توسط فیدل کاسترو است –مترجم)، که در صورت وقوع جنگ اتمی، "خسارت جانبی" آن نابودی کل بشریت خواهد بود.

فیدل کاسترو: بلی، بشریت و حیات آن.

شوسودوفسکی: و این بدیهی و حیاتی است که اینترنت باید بعنوان وسیله‌ای روشنگرانه در جهت جلوگیری از جنگ عمل کند.

فیدل کاسترو: بلی، در حقیقت این تنها راهی است که می‌توان از جنگ اجتناب کرد. اگر می‌خواهیم یک نظریه‌ جهانی ایجاد کنیم، موضوع مثل همان مثالی است که ذکر کردم: حدود 7 میلیارد نفر در عمق 800 متری زمین گیر افتاده اند؛ ما از پدیده‌ معدنچی‌ها در شیلی برای روشن کردن این قبیل مسائل استفاده می‌کنیم.

میشل شوسودوفسکی: تشبیهی که شما با نجات 33 معدنچی انجام دادید در حقیقت بیان می‌کند که همان طور که 33 معدنچی در زیرزمین گیر افتاده بودند و نجات پیدا کردند و توجه رسانه‌ای بسیاری را نیز به خود جلب کرد، اکنون نیز در شرایط مشابه حدود 7 میلیارد نفر انسان در عمق 800 متری زمین گیر افتاده‌اند و نمی دانند که در صحنه‌ جهانی و سیاست‌های پشت صحنه‌ آن چه اتفاقی در حال رخ دادن است، اما ما باید آنها را نجات بدهیم. سلاح‌های اتمی ایالات متحده و متحدانش مجموع بشریت را در تهدید قرار داده است، زیرا آنها هستند که می‌گویند این سلاح‌ها را به كار خواهند گرفت.

فیدل کاسترو: و اگر مقاومت و مخالفتی در برابر آنها صورت نگیرد، نه تنها مایل به استفاده از آن (بمب اتمی) هستند، بلکه واقعا از این سلاح‌ها استفاده خواهند کرد. آنها؛ بواسطه‌ قدرت نظامی و تکنولوژی‌های مدرنی که در اختیار دارند سرمست گشته‌اند و نمی دانند که چکار دارند می‌کنند.

آنها از عواقب این کار اطلاع ندارند؛ فکر می‌کنند که شرایط فعلی و بعدی را می‌توانند در کنترل خود نگه دارند. اما این کار غیر‌ممکن است.

شوسودوفسکی: یا باور دارند كه اینها هم گونه‌ای از همان سلاح‌های متعارف هستند.

فیدل کاسترو: بله آنها دچار توهم هستند و باورشان این است که هنوز می‌توان از چنین سلاح‌هایی در دنیا استفاده کرد. فکر می‌کنند در دوره‌ تاریخی دیگری زندگی می‌کنند، و صحبت‌های آلبرت انشتین را به یاد نمی آورند که می‌گفت از سلاح‌های مورد استفاده در جنگ جهانی سوم اطلاع ندارد، اما مطمئن هستم که سلاح‌های مورد استفاده در جنگ جهانی چهارم، سنگ و کلوخ و چوب هستند! و من می‌خواهم اضافه کنم که: "کسی زنده نخواهند ماند که حتی بتواند از آن سنگ‌ها و چوب‌ها استفاده کند". این واقعیت است و من این مسئله را در همان سخنان كوتاهی كه مرا به نوشتن اش تشویق كردید نیز بیان کردم.

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده 508 - 28  خرداد 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت