راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

افراطیون

نام مستعاری است

که برای "حجتیه"

اختراع کرده اند!

 

این سئوال بسیار دقیقی است که "آیا این گروه باصطلاح "افراطی" که 8 سال هم مملکت را چپاول کرد و امروز معلوم شده پول غارتی را سرمایه سیاسی کرده و خیال تصرف مجلس شورا و مجلس خبرگان را هم دارند، یکباره سر راه مردم سبز شد؟"

به این سئوال حتما باید پاسخ دقیق داد زیرا بسیاری از مسائل - حداقل دو دهه گذشته ایران و باحتمال بسیار، حوادث آینده ایران- در گرو یافتن پاسخ به همین سئوال است. باصطلاح افراطی ها، ارتشی است که حجتیه توانست در جمهوری اسلامی در تمام سطوح حکومتی رسوخ بدهد. ما نمی دانیم اکنون رهبران این انجمن چه کسانی هستند و سرشان به کجا بند است، اما این را کاملا می توانیم بدانیم و میدانیم که تفکر و اهداف حجتیه معلوم و مشخص است و بحث را از همینجا باید آغاز کرد. و پیش از آن، آگاهی و یا تاکید بر این آگاهی است که هیچیک از کاربدستان جمهوری اسلامی از آغاز سقوط رژیم شاه تا امروز باندازه شخص آیت الله خمینی نگران این تفکر و رسوخ آن در نظام و قبضه آن نبوده است. پیوند این مافیا با ساواک شاهنشاهی، نقش آنها در شکل گیری وزارت اطلاعات و از آن مهم تر، اطلاعات سپاه پاسداران، تصرف مدیریت زندانها و هدایت و اجرای بازجوئی ها با کمک کارشناسان ساواک در سالهای نخست جمهوری اسلامی و پرده برداری از بخش اجرائی و تربیت شده و تحصیل کرده وابسته به خود در انتخابات 84 و 8 سال مدیریت کشور در دوران احمدی نژاد بخشی از کارنامه آنست. ما اعتقاد داریم، "افراطیون" نام مستعاری است که اکنون برای آن اختراع کرده اند. هیچ حزب و سازمان سیاسی باندازه حزب توده ایران، از همان ابتدای پیروزی انقلاب 57 نگران سازماندهی اختاپوسی حجتیه و پیوند آن با انگلستان و اسرائیل نبود و این از برجسته ترین بخش های سیاست حزب توده ایران در انقلاب و جمهوری اسلامی است.

بر همین اساس، گزارش زیر تهیه شده است که می خوانید:

 

 

همه چهره‌‌های باصطلاح راست افراطی که عمدتا در دوران رهبری آیت الله خمینی ناشناخته بودند، در دوران رهبری آقای خامنه ای سکاندار شدند. امام جمعه شدند؛ رئیس جمهور شدند (احمدی نژاد)، فرمانده سپاه و رئیس اطلاعات سپاه شدند، فرمانده نیروی انتظامی شدند، عضو مجلس خبرگان شدند، مراجع حکومتی شدند، فقیه و حقوقدان شورای نگهبان شدند، شبکه مداحان شدند و بالاخره مافیای  دزدی و اختلاس و جنایت شدند. آنها اگر از رهبران قدیمی حجتیه هم نبودند و نیستند، از تربیت شدگان حجتیه اند. آنها همان کادرهای حجتیه در سالهای اول انقلاب و پیش از آن هستند که بقول آقای خامنه‌ای، با ریزش نیروهای مذهبی انقلاب کرده، در دوران رهبری ایشان "رویش" کردند. رویش علف‌‌هایی هرز بر تنه درخت انقلاب که زندگی و خون و حیات آن را مکیدند.

 

از چهره های کلیدی این شبکه جواد مادرشاهی است که در زمان ریاست جمهوری آقای خامنه ای مشاور ضد جاسوسی وی بود و هنوز هم با چراغ خاموش درکنار ایشان در بیت رهبری است.

روزنامه اعتماد، پیش از فوت حبیب الله عسگراولادی پدرخوانده حزب مؤتلفه اسلامی با وی مصاحبه ای کرده بود. در این مصاحبه عسگراولادی حاضر نشد به سئوال‌‌هایی نظیر ماجرای سفر او به پاکستان در سال 61 در پرونده حزب توده ایران پاسخ بدهد.

"اعتماد" همچنین به "در دسترس نبودن جواد مادرشاهی" برای پاسخگویی در این مورد اشاره می‌کند که معنای این در دسترس نبودن مشخص نیست!

سایتی بنام "رهروان حسین" در مورد مادرشاهی مدعی شده که آرشیو اطلاعاتی "جواد مادرشاهی" در اختیار رحیم مشایی است. آیا رحیم مشائی علیرغم اینهمه اختلاس و دزدی دوران احمدی نژاد به این دلیل بازداشت نمی شود؟

جواد مادرشاهی از رهبران انجمن حجتیه و به گفته دکتر "مهدی خزعلی"، نفر دوم تشکیلات حجتیه، پس از مهندس "سجادی" است. وی یکی از کلیدهای ارتباطی انجمن حجتیه با بیت رهبری است. او در ابتدای انقلاب، فرماندار گنبد شد. در وقایع خونین این منطقه، در ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی نقش داشت. سپس مشاور امنیتی و ضد جاسوسی دفتر ریاست جمهوری در دوران خامنه‌ای شد و سپس همراه وی به بیت رهبری رفت. وی در ابتدای انقلاب مسئول مرکز اسناد ساواک درسلطنت آباد شد و توانست اسناد مربوط به حجتیه و روحانیون را از آنجا خارج کند.

عزت شاهی، از اعضای ارشد کمیته‌‌های انقلاب در سالهای اولیه جمهوری اسلامی، در کتاب خاطرات خود مینویسد:

"اسناد و مدارک ساواک در جایی بنام مرکز اسناد نگه داشته میشد و فردی به نام "جواد مادرشاهی" را به مسئولیت آنجا گماشته بودند. مادرشاهی از اعضای انجمن حجتیه بود... وجود مادرشاهی این فرصت را به آنها داد تا مدارک مربوط به خودشان را از میان پرونده‌‌ها بیرون بکشند." (خاطرات عزت شاهی، ص 488)

بعدها علی خامنه‌ای که از زمان اقامت در مشهد با انجمن حجتیه روابط برقرار کرده بود مادرشاهی را به مقام مشاور امنیتی خود منصوب کرد. تجربه مادرشاهی در امور امنیتی از آنجا بود که انجمن حجتیه از همان دوران شاه تحت پوشش مبارزه با بهائیت یک سازمان جاسوسی تشکیل داده بود بنام "کمیته تحقیق" که وظیفه آن باصطلاح نفوذ در میان بهائیان و کشف و منهدم کردن آنها بود. مادرشاهی رئیس این سازمان بود و پس از انقلاب در کنار علی خامنه‌ای قرار گرفت. در سال 1360 و پس از ترورها و بمب گذاری‌‌هایی که زمینه ساز رئیس جمهور شدن علی خامنه‌ای گردید ماجرای نفوذ انجمن حجتیه در جامعه و حکومت نیز ناگهان به بحث روز تبدیل شد. آن زمان ارتباط میان مطرح شدن بحث انجمن حجتیه با ریاست جمهوری علی خامنه‌ای چندان روشن نبود ولی خود نیروهای مذهبی قطعا از ارتباط خامنه‌ای با انجمن حجتیه و سپردن کارها بدست آنان اطلاعاتی داشتند.

 در 6 بهمن 1360 آقای خامنه‌ای بعنوان رئیس جمهور با روزنامه اطلاعات مصاحبه‌ای کرده و در آن از طرح مسئله انجمن حجتیه انتقاد می‌کند. آقای خامنه‌ای می‌گوید: "انجمن حجتیه به آن عده‌ای گفته می‌شود که در طول بیست و چند سال همت خود را مصروف می‌کردند برای پاسخگویی و مقابله با شبهات بهائی‌‌ها در ایران. من نفس وجود این مسأله و عمده کردن مسأله انجمن حجتیه را در جامعه متهم می‌کنم و کسانی را که برای اولین بار این شایعه و بحران مصنوعی را سعی کردند که به وجود بیاورند ناخالص می‌دانم. به نظر من در میان افرادی که در انجمن حجتیه هستند، عناصری انقلابی، مؤمن، صادق، دلسوز برای انقلاب، مؤمن به امام و ولایت فقیه و در خدمت کشور و جمهوری اسلامی پیدا می‌شوند. همچنان که افرادی منفی، بدبین، کج فهم،‌‌‌‌ بی اعتقاد و در حال نق زدن و اعتراض هم پیدا می‌شود. ... انجمن از نقطه نظر تفکر سیاسی و حرکت انقلابی یک طیف وسیعی است و یک دایره محدود نمی‌باشد."

علی خامنه‌ای در همان مصاحبه با اشاره به طرح مسئله انجمن حجتیه در خطبه‌‌های نماز جمعه احمد جنتی می‌گوید:

"یک شب پیش من آمدند (جنتی) و من از ایشان سؤال کردم که چطور شد این مسأله را مطرح کردید؟ ایشان در حالی که از آن چه که واقع شده بود خشنود نبودند گفتند حال کاری است که صورت گرفته چگونه باید جبران کنم؟ و من به ایشان پیشنهاد کردم جبرانش به این صورت است که شما در نماز جمعه نسبت به کسانی که می‌خواهند از بیان شما سوء استفاده کنند و این مسأله را به صورت یک جریان عظیم دربیاورند و آن را در جامعه عمده بکنند و به صورت تضاد اصلی انجمنی و ضد انجمنی دربیاورند، شما اخطار بکنید و بگویید که نظر شما به هیچ وجه این نبوده که تضاد اصلی در جامعه ما تضاد انجمنی و غیرانجمنی است و اگر خود انجمنی‌‌ها در پاسخ سؤالات شما یک حرف قابل قبول و قابل تعریف آوردند، آن را مجددا در نماز جمعه مطرح بکنید."

علی خامنه‌ای نه تنها از انجمن حجتیه دفاع کرد، بلکه تا آنجا پیش رفت که کوشید نفر دوم حجتیه (مادر شاهی) را رئیس و وزیر اطلاعات ایران کند.

سعید حجاریان در گفتگو با خبرنامه‌ داخلی جبهه‌ مشارکت پیرامون شکل‌گیری وزارت اطلاعات به نقش "مادرشاهی" اشاره می‌کند و می‌گوید:

"آقای خامنه‌ای که رئیس جمهور وقت بودند استدلالشان این بود که برای رئیس‌جمهور ابزاری باقی نمانده است و باید دو نهاد بعنوان بازوی رئیس‌جمهور زیر نظر او باشد؛ یکی سازمان برنامه و یکی هم اطلاعات. از طرف ایشان آقای "جواد مادرشاهی" می‌آمد که از قدرت استدلال و نطق بالایی برخوردار بود. انصافا هم کار کرده بود و تمام سرویس‌های کشورهای مختلف را مورد مطالعه قرار داده بود. نمودار می‌آورد. چارت تشکیلاتی سرویس‌ها را روی تخته می‌کشید و خلاصه برای طرح استدلال‌های خودش معرکه می‌گرفت و من هم مجبور بودم با او مخالفت کنم."

 

به هر حال آقای خامنه‌ای موفق به تحمیل مادرشاهی نشد ولی توانست کس دیگری را به جای آن بنشاند یعنی حجت الاسلام ریشهری را. سعید حجاریان در همان مصاحبه می‌گوید:

"آن موقع آقای خامنه‌ای به عنوان معاون دکتر چمران که در آن زمان وزیر دفاع بود ... یک روز مرا صدا کرد و گفت: ما در دادرسی ارتش نیرو نداریم. آقای ریشهری را ایشان به ما معرفی کرد و گفت که طلبه فاضلی است."

به این ترتیب از یکسو ریشهری وزیر بعدی اطلاعات که یکبار موسوی لاری وی را به همراه "نیری" و "رئیسی" و "فلاحیان" پاسخگوی اعدام‌‌ها و جنایات پس از انقلاب اعلام کرد خود معرفی شده علی خامنه‌ای است و از سوی دیگر خود خامنه‌ای معاون چمران است که بنوشته حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه (که در تاریخ سازمان‌‌های مذهبی کار می‌کند) از رهبران انجمن حجتیه بوده است.

خسروپناه می‌نویسد: "در طول ۶۰ سال فعالیت انجمن حجتیه، افراد زیر جزو چهره‌‌های شاخص آن بودند. البته برخی از آنان در دوره‌‌های بعد، از عضویت در انجمن کناره گیری کردند:

شیخ محمود حلبی، سید حسن افتخارزاده، محمد صالحی آذری، دکتر تاجری، دکتر قندی، مهدی طیب، دکتر گلزاری، سیدعلی اکبر پرورش، سرلشکر سلیمی، کلاهدوز، مهندس جواد مادرشاهی، دکتر مصطفی چمران، دکتر محمد نهاوندیان، دکتر احمد توانا" (مراجعه کنید به سایت راسخون)

جالب اینجاست که خود چمران پس از انقلاب رئیس ادارات ساواک زمان شاه شده بود و احتمالا مادرشاهی را وی به ریاست ساواک سلطنت آباد گماشته بود. به گفته حجاریان :

"پیش از انقلاب، اداره هشتم (ساواک) ماموریتش را روی کشورهای بلوک شرق بویژه شوروری و نیز کشورهای عربی تعریف کرده بود.... بعدا که سنجابی از دولت استعفاء داد و یزدی شد وزیر خارجه و دکتر چمران شد وزیر امور انقلاب، اینها (منظور اداره‌‌های ساواک است.ر.ت) رفتند زیر نظر چمران. بعدا ماجرای سعادتی را هم همین اداره هشتمی‌ها کشف کردند."

سعادتی هم البته به جاسوسی برای شوروی متهم و سپس به ده سال زندان محکوم و بعدا توسط لاجوردی اعدام شد. که خود این دستگیری و اعدام یکی از دلایل تشدید فضای خصومت میان مجاهدین خلق و دیگر نیروهای مذهبی شد که سرانجام خونین آن را همگان می‌دانند.

رابطه چمران با مادرشاهی و خامنه‌ای از آنجا آشکار می‌شود که پس از آغاز جنگ، علی خامنه‌ای، چمران، مادرشاهی به همراه سرهنگ سلیمی (یکی دیگر از رهبران حجتیه) "ستاد جنگ‌‌های نامنظم" را تشکیل می‌دهند. علی خامنه‌ ای بعدا "دفتر مشاورت نمایندگان امام در شورای عالی دفاع" را تشکیل داد و سلیمی را رئیس این دفتر کرد. پس از بالا گرفتن مخالفت آقای خمینی با انجمن حجتیه سلیمی مجبور به استعفاء از این انجمن شد. بنظر می‌رسد هشدار و نگرانی آیت الله خمینی از نفوذ انجمن حجتیه از طریق علی خامنه‌ای موجب واکنش و سخنرانی تند وی علیه انجمن شده باشد.

در خاطرات هاشمی رفسنجانی 11 تیر 1362 امده است که : "وزیر دفاع [سرهنگ سلیمی] به ملاقات من آمد... خبر ملاقات امام و اعلان استعفای رسمی خود از انجمن حجتیه را گفت."

با اینحال براساس خاطرات26 بهمن 1363 "عصر، آقای سرهنگ محمد سلیمی آمد؛ در باره مسائل انجمن حجتیه بحث شد و بنا به نظر امام، اگر به طور رسمی و صریح، انحلال انجمن اعلان بنمایند، امکان دفاع از افراد فراهم می‌شود."

بعبارت دیگر سلیمی همچنان با انجمن حجتیه در ارتباط بود. در همین حال وی با سرهنگ کتیبه رئیس رکن دوم ارتش شاه، یکی دیگر از اعضای حجتیه که ضمنا از پیروان مظفر بقایی بود نیز ارتباط داشت و به گفته رفسنجانی (15 تیر 1361) کتیبه خواهان انتصاب سرهنگ سلیمی بعنوان رئیس ستاد بود. سلیمی در دوران رهبری آقای خامنه‌ای فرمانده کل ارتش شد و تا سال 1384 این سمت را بعهده داشت. کتیبه و سلیمی و حجتیه از سوی دیگر با اسرافیلیان رییس دانشگاه علم و صنعت و از این طریق با محمود احمدی نژاد و انجمن اسلامی آن دانشگاه ارتباط داشتند که بخشی از آنان از طریق چمران در کردستان فعال شدند. خود چمران در وصیتنامه اش از "سه شمع که سوختند تا نور افروختند" نام می‌برد که یکی از این سه شمع شیخ محمود حلبی است که "باب‌هایی از عرفان به «الله» را برایم گشود".

به هر حال با استعفای بازرگان از نخست وزیری، چمران هم کنار رفت و مدتی بعد محمد علی رجایی نخست وزیر شد که تیم جدیدی را به اطلاعات نخست وزیری آورد و دست حجتیه از سازمان اطلاعات کوتاه شد. این تیم پس از رسیدن موسوی به نخست وزیری نیز در مقام خود باقی ماند. در تقابل با میرحسین موسوی و تسلیم نشدن وی بود که علی خامنه‌ای تشکیلات اطلاعاتی ویژه خود را بوجود آورد و حجتیه و مادرشاهی را در راس آن قرار داد و چنانکه گفتیم بعدها کوشید وی را وزیر اطلاعات کند.

پس از رسیدن آقای خامنه‌ای به رهبری جواد مادرشاهی هم نقش‌‌های تازه و مهمتری بعهده گرفت که ظاهرا آخرین آن عضویت در دفتر بازرسی ویژه بیت رهبری بوده است. همه اینها نشان می‌دهد که در طی دو دهه رهبری آقای خامنه‌ای انجمن حجتیه چه نفوذ عظیمی در جمهوری اسلامی بدست آورده است و می‌توان فهمید این همه چهره‌‌های جدیدی که در دوران رهبری آیت الله خمینی ناشناخته بودند و این همه اراذل و اوباش و مداح که در اطراف بیت رهبری و احمدی نژاد جمع شده یا در مقام‌‌های فرماندهی سپاه جای قدیمی‌‌ها را گرفته اند و به دزدی و اختلاس و جنایت مشغولند ریشه در کجا دارند. اینان همان حجتیه‌ای‌‌هایی هستند که بقول آقای خامنه‌ای "رویش" کرده اند، رویش علف‌‌هایی هرز بر تنه درخت انقلاب که زندگی و خون و حیات آن را می‌مکند تا روزی که آن را بخشکانند و به چوب خشکی تبدیل کنند. این سرنوشتی است که اقای خامنه‌ای برای انقلاب بزرگ مردم ایران رقم زده است.

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده 515 - 15 مرداد ماه 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت