راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

از مناظره تلویزیونی تا میز گردهای پس از شکنجه در اوین

اسناد تاریخی تفاوت

آقایان خامنه ای و بهشتی

 

رهبر جمهوری اسلامی، در دیدار با دانشجویان بسیجی، به آنها آدرس میزگردهای زیر شکنجه اوین را بعنوان یک سند تاریخی داد و سیما نیز فورا این باصطلاح سندها را از آرشیو اطلاعات سپاه در آورد و منتشر کرد تا به خواست این دانشجویان و رهبر لبیک گفته باشد! سئوال اینست که چرا رهبر نگفت نوار تاریخی آن مناظره های تلویزیونی که زیر شکنجه تهیه نشده بود پخش شود و دانشجویان عزیز بسیجی با تاریخ جمهوری اسلامی و انقلاب آشنا شوند؟

 

 

در اسفند سال 1386 کتاب «آزادی، هرج و مرج، زورمداری» که متن دو جلسه مناظره سیاسی سال 1360 میان آیت الله بهشتی رئیس شورایعالی قضائی و رهبر حزب جمهوری اسلامی، دکتر پیمان رهبر جنبش مسلمانان مبارز، دکتر کیانوری دبیراول وقت حزب توده ایران و مهدی فتاپور از رهبران وقت سازمان فدائیان اکثریت است، توسط بنیاد نشر آثار آیت الله بهشتی بصورت یک کتاب در تهران منتشر شد. کتاب، شرح دو جلسه مناظره مورخ 1/3/1360 و 4/3/1360 است که از روی نوار یک دانشجو پیاده شده است. مناظره های سیاسی سال 1360 در 5 قسمت در تلویزیون ضبط شد ولی سه قسمت دیگر آن هرگز بر صفحه تلویزیون ظاهر نگردید. در طول این 30 سال تلاش افراد مختلف برای دست یافتن به نسخه ای از فیلم این مناظره ها نیز بی‌نتیجه مانده است. آقای خامنه ای سه هفته پیش به دانشجویان بسیجی که به دیدارش رفته بودند آنها را سراغ این نوارها به صدا و سیما نفرستاد، بلکه آدرس اعترافات زیر شکنجه را داد! این طبیعی است. زیرا خط و ربط و مشیء سیاسی و اقتصادی ایشان نه با خط و مشیء آیت الله خمینی سنخیت دارد و نه با خط و مشیء آیت الله بهشتی. آیت الله مطهری هم که جای خود دارد و با تفکرات آقای خامنه ای فاصله نجومی دارد.

یکی از انگیزه های برپائی میزگرد پس از شکنجه ها در دهه 60، در حسینیه زندان اوین و نشاندن رهبران حزب توده ایران پشت میزی که روبروی آن فیلمبرداران اطلاعات سپاه و بازجوها و شکنجه گران ایستاده بودند و مدام افراد دور میز را تهدید به بازگشت به اتاق شکنجه می کردند، نفی و مقابله با همین مناظره های تلویزیونی بود.

 

 مسئولان بنیاد آثار دکتر بهشتی که فرزند ایشان "علیرضا" در صدر آنهاست و در جریان کودتای 88 به جرم حمایت از موسوی دستگیر و زندانی شد، گله‌مندانه در مقدمه این کتاب نوشته اند:

 

«این بنیاد پس از دو سال تلاش پیگیر از طرق گوناگون جهت به دست آوردن نوارهای جلسات باقیمانده از آرشیو سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی همچنان ناکام ماند. متاسفانه سازمان مذکور با بی‌مهری آشکار به بهانه های واهی از این کار سر باز زد. نوارهای این جلسات توسط یکی از دوستان که در آن سالها از دانشجویان علاقه مند به این گونه مباحث بوده و بخشی از آن بحث ها را از تلویزیون ضبط کرده اند در اختیار بنیاد قرار گرفت که لازم است کمال سپاسگزاری خود را از این اقدام شایسته ابراز داریم.»

 

دلیل اینکه چرا نه تنها از پخش سه قسمت دیگر این مناظره جلوگیری شده و حتی متن آن نیز در اختیار خانواده آیت‌الله بهشتی قرار نگرفته به شرایط شکلگیری این مناظره ها باز می گردد. از اواخر سال 1359 سازمان مجاهدین خلق چرخشی در سمت نظامی گری به سیاست خود داد. معلوم شد سازمان شبه نظامی مجاهدین بنام "میلیشیا" که به بهانه شرکت در جنگ برضد عراق پایه گذاری شده بود و آموزش می دید عملا هدف برپایی یک قیام مسلحانه را تدارک می بیند. سلسله مقالات مسعود رجوی در روزنامه مجاهد برای تبیین به اصطلاح "جبهه متحد ارتجاع" علامت این چرخش بود. حزب توده ایران که تا آن زمان می کوشید از برخورد سیاسی مستقیم با مجاهدین خلق اجتناب کند فوریت و حدت خطر را دریافت و کوشید به مقابله با آن رود و مناسبات نیروهای سیاسی در کشور را در چارچوب سیاسی و غیرنظامی حفظ کند. در فاصله ای کوتاه سلسله مقالات زنده یاد رحمان هاتفی در روزنامه مردم در نقد مشیء مجاهدین خلق چاپ شد که بلافاصله مجموعه آنان در کتاب "رهبری مجاهدین خلق و انقلاب ایران" وسیعا تکثیر شد. همزمان کمیته مرکزی حزب توده ایران نامه ای سرگشاده برای رهبری مجاهدین خلق ارسال کرد و آنان را دعوت به بحث و گفتگو کرد. رهبری مجاهدین خلق که می دانست در چنین مناظره ای شکست می خورد و حرفی برای گفتن ندارد، برای پذیرش این بحث و گفتگوی سیاسی ده شرط سبک و کم ارزش از نوع اعلام نام اعضای ساواکی حزب یا آدرس رهبران حزب در خارج از کشور و ... قرار داد. نورالدین کیانوری در یک جلسه ویژه "پرسش و پاسخ" به این ده شرط مجاهدین خلق نیز پاسخ داد. در چنین فضایی بود که زیر فشار حزب توده ایران اندیشه ضرورت بحث سیاسی با مجاهدین خلق و دیگر نیروهای مخالف بوجود آمد که ابتکار آن در سطح حکومت با آیت‌الله بهشتی ریاست شورای عالی قضائی و رهبر حزب جمهوری اسلامی بود. این بحث ها دو هدف را تعقیب می کرد:

 

1- حفظ فضای سیاسی کشور و جلوگیری از ورود آن به حالت نظامی

2-  پایه گذاری روند شناخت رسمیت کلیه نیروهای سیاسی کشور از طریق گفتگو میان آنان.

 

مجاهدین خلق که از قبل تصمیم خود را گرفته بودند و در خیال، خود را در چند قدمی قدرت می دیدند، پس از حضور و وقت کشی در جلسات مقدماتی این مناظره ها در تلویزیون، از شرکت مستقیم و علنی در بحث سرباز زدند. طرفداران بنی صدر و نهضت آزادی ایران نیز بحث ها را تحریم کردند. در نتیجه تنها 4 نیروی سیاسی، یعنی حزب توده ایران، فداییان خلق ایران – اکثریت، جنبش مسلمان مبارز و حزب جمهوری اسلامی در بحث ها شرکت کردند. در شرایطی که پنج قسمت از این جلسات ضبط شده و دو قست آن از تلویزیون پخش شده بود، آیت‌الله بهشتی در انفحار دفتر حزب جمهوری اسلامی کشته شد. با کشته شدن بهشتی پخش ادامه این جلسات به چند دلیل متوقف شد:

 

1- ورود مجاهدین خلق به مرحله مقابله مسلحانه، که یکی از انگیزه های به راه انداختن گفتگوها جلوگیری از همین فاجعه بود.

2-  از میان روحانیون بلندپایه ایران کسی که حاضر باشد جای بهشتی را در بحث بگیرد پیدا نمی شد. هم بدلیل ظرفیت اندک سیاسی آنان و هم از آنرو که اعتقاد یافته بودند که سقف ساختمان حزب جمهوری اسلامی بدلیل نشستن آیت الله بهشتی در کنار کیانوری بر سر بهشتی خراب شد و نمی خواستند سرنوشت او را داشته باشند.

3- بالاخره حوزه علمیه قم از همان زمان با بهشتی مسئله داشت و کتاب اقتصاد اسلامی او را مارکسیستی می دانست و دستور عدم انتشار آن صادر شده بود. چهره "بهشتی" تنها در حد یک قدیس و یک شهید می توانست مطرح باشد نه آنکه طرح افکار او را بدنبال داشته باشد. پخش تصویر و سخنان بهشتی از تلویزیون به همان دلیل قطع شد که انتشار کتاب او تا سال 1374 ممنوع بود. تا به امروز نیز حتی یک سخنرانی بهشتی بطور کامل از تلویزیون و رادیو پخش نشده است. بدین ترتیب ترور او در حاکمیت جمهوری اسلامی، علیرغم لفاظی هائی که با استفاده ابزاری از نام وی توسط حاکمیت می شود، همچنان ادامه دارد. در واقع عقبه و پیش زمینه ترور او و فاجعه انفجار حزب جمهوری اسلامی را در اینجا باید جستجو کرد، نه فقط در حادثه انفجاری که از نظر ما رد آن را باید در ترور ادامه دار بهشتی در حاکمیتی جستجو کرد که تئوری پرداز آن آیت الله مصباح یزدی شده است.

در همین زمینه یکی از اعضای حزب توده ایران که جهت صدابرداری در پشت صحنه جلسات این بحث ها حضور داشت بطور تصادفی و در تاریکی شاهد گفتگوی دو نفره میان بهشتی و حسین ابوترابیان مسئول اداره جلسات می شود. ابوترابیان به دکتر بهشتی می گوید که این آقایان توده ای ها تصور می کنند انسان در نظام سوسیالیستی به عدالت اجتماعی می رسد و دکتر بهشتی در پاسخ می گوید البته من صداقتی در گفتار اینها می بینم. ابوترابیان هاج و واج به بهشتی خیره می ماند. وقتی ماجرای این گفتگو برای رهبری حزب نقل می شود احسان طبری می گوید "بهشتی با گفتن همین جمله سرش را به باد داده است، چون ابوترابیان با انگلیس ها ارتباط دارد".

یادآور می شویم که "حسین ابوترابیان" با نام مستعار "ح.ا. مهران" پیش ازانقلاب با روزنامه اطلاعات همکاری می کرد و کتاب "پاسخ به تاریخ" شاه را در همان زمان ترجمه و منتشر کرده بود. رهبری حزب توده ایران او را مشکوک به همکاری با سرویس های جاسوسی انگلستان می دانست و این نکته را بصورت تلویحی نیز در حاشیه همان مناظره ها طرح کرده بود. این که چگونه و به چه دلیل ابوترابیان سر از تلویزیون و روزنامه ها درآورده بود و مسئول اداره این جلسات شده بود، دنباله همان تدارکی است که کشمیری را در کنار محمدعلی رجایی قرار داد و کلاهی را مسئول امنیت حزب جمهوری اسلامی کرد تا حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری را بموقع خود منفجر کنند.

نقل این اشارات برای نشان دادن دلایل عدم پخش مناظره های تلویزیونی و حتی ندادن متن آن به خانواده دکتر بهشتی بنظر کافی می رسد. تلویزیون برای چه مناظره دو شخصیتی را پخش کند که یکی حزب و سیاستش مغضوب است و دیگری تفکر مذهبی- سیاسی اش؟ که اگر جز این بود، آقای خامنه ای به دانشجویان بسیجی توصیه می کرد آن نوارها را از تلویزیون بگیرند و بشنوند و سیمائی که اطلاعات سپاه دست بالا را در آن دارد به جای پخش اعترافات زیر شکنجه، آن مناظره ها را پخش می کرد!

 

درباره محتوای آن مناظره ها نیز باید با توجه به شرایط خاص آن و اهداف آن قضاوت کرد. برای کسانی که اقتصاد اسلامی بهشتی را مارکسیستی می دانستند چه سندی بالاتر از نشستن او در کنار کیانوری در تایید ادعایشان می توانست وجود داشته باشد؟ کیانوری از اینرو، موقعیت بهشتی را خیلی خوب می فهمید و به همین دلیل بر احترام خود و حزب توده ایران به مذهب تاکید می کرد. بهشتی نیز متقابلا درک می کرد که کیانوری با تاکید بر احترام حزب توده ایران به مذهب به او کمک می کند تا از فشار روحانیون ارتجاعی بدلیل شرکت در این گفتگوها تا حدودی کاسته شود. مداخله بهشتی برای محدود کردن ابوترابیان و سرانجام، برکناری وی از اداره جلسات در همین ارتباط بود.

برخی معتقدند سخنان و گفته های اشتباه و غیر منطقی دکتر بهشتی در این گفتگوها ناشی از همان فشار بیرونی است که بر وی وارد می آمد. زنده یاد کیانوری بعدها تاکید کرد که در تمام آن جلسات تنها یک بار دکتر بهشتی از حدود ادب و منطق خارج شد که "خوشبختانه آن هم پخش نشد". کیانوری نمی دانست که همین یک بار بعنوان تنها قسمت این مناظره بارها و بارها از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش خواهد شد. خود بهشتی هم نمی دانست چند هفته بعد کشته خواهد شد و فرصت جبران آنچه گفته را نخواهد داشت. این همان بخشی است که دکتر بهشتی به کیانوری می گوید حزب توده ایران خیانت کرده است و کیانوری می گوید، شما قاضی القضات هستید، طرح چنین اتهامی فکر نمی کنید نیازمند سند و مدرک باشد؟ ما در هر محکمه ای حاضریم حضور یافته و ثابت کنیم این اتهام پوچ و بی اساس است.

بخش دیگری از همین گفتگو و مناظره دونفره که از سیمای جمهوری اسلامی پخش نمی شود، آن بخش است که دکتر بهشتی در توجیه اتهام خیانت به حزب توده ایران می گوید "این را مردم می گویند" و کیانوری در پاسخ می گوید:"مگر هرچه را که توی دهن مردم بیاندازند واقعیت است؟ مثلا مردم هم توی خیابان می گویند "بهشتی بهشتی، طالقانی را تو کشتی".

جمهوری اسلامی از تمام این ساعت ها مناظره تنها بخش قیچی شده ای از همین یک مورد را که بیش از یک دقیقه نیست پخش می کند چرا که می خواهد کیانوری و بهشتی را دربرابر هم بگذارد و هر دو را خراب کند. کیانوری بدست بهشتی متهم می شود و خود بهشتی همچون روحانی مفتری، قشری و بی منطق در نزد بیننده جلوه می کند. این هم آخرین خدمت تلویزیون جمهوری اسلامی به آيت الله بهشتی است!

 

 

 

 

بخش هائی از مناظره پخش شده از سیما را بخوانید:

 

 

جلسه اول به بیان کلیاتی در باره آزادی گذشت و در جلسه دوم که قرار بود به مصادیق عینی مسائل مربوط به آزادی در جامعه ایران پرداخته شود مجری تلاش کرد تا توده ای ها را ضد مذهب معرفی کند.

کیانوری: ... در این هزار سال قائد های بزرگی پیدا شدند که انبیاء از آن دسته اند. آنها خواستند عدالت اجتماعی به وجود بیاورند و این غارت و زورگویی و فشار طبقات ستمگر را به ستمکشان از بین ببرند ولی ما می بینیم که این امر در طول تاریخ امکان پذیر نشد....چه چیز باعث شده است که بعد از دو هزار سال از حضور حضرت عیسی و 1400 سال پس از ظهور حضرت محمد....

 

مجری: ...جالب این که برای اولین بار بود که از قول آقای کیانوری نام حضرت محمد را شنیدیم!

 

کیانوری: ما همیشه به مذهب احترام می گذاریم و هیچ وقت ...

 

مجری که می داند پدر کیانوری آیت الله بوده و برادر شیخ فضل الله نوری میگوید: خوب, این حرفها تایید می کند که آقای کیانوری واقعا از نظر اعقابش...

 

کیانوری: این به آن مربوط نیست.از این شوخی ها نکنید! ما برای مذهب احترام قائلیم. ما برای شخصیت های بزرگ مذهبی احترام قائلیم.....

 

مجری و آیت الله بهشتی سعی کردند به جای پرداختن به مشکلات آزادی و اجرای وعده های اقتصادی داده شده به مردم که در قانون اساسی درج شده بحث را روی مارکسیسم و جوامع سوسیالیستی متمرکز کنند و به نوعی اندیشه چپ را در تئوری و عمل به محاکمه بکشند. در حالی که جامعه برخاسته از انقلاب نگران مشکلات جنگ, معیشت و نقض مکرر آزادیهای مصرحه در قانون اساسی بود, مجری از آقای فتاپور پرسید:

 

مجری: مثلا ملاحظه بفرمایید, من برای شما مثال می زنم. فرض بفرمایید انقلاب ایران یک انقلاب مارکسیستی بود و هیات حاکمه از این ایدئولوژی پیروی می کردند. در این صورت آیا این اتفاقات هم می افتاد؟ آمریکا حمله می کرد؟ آیا عراق حمله می کرد؟ آیا اجازه می دادند که مثلا انجمن اسلامی یا نهضت مسلمانان در تلویزیون بحث بکنند؟ من این را می خواهم متوجه شوم. یعنی ملت ما می خواهند ببینند آیا این امور مصداق پیدا می کرد؟

 

جانبداری مجری بحث و چالش های او با کیانوری و فتاپور به جایی رسید که آیت الله بهشتی هم ناگزیر از تذکر به او شد!

 

کیانوری خطاب به مجری: اگر شما هم یک طرف بحث هستید باید یک علامت هم جلوی شما گذاشته بشود که مثلا نماینده حزب بی طرف یا حزب مستقلی هستید! بعد شما هم بحث کنید، و بعد هم مسلما بحث ما را شلوغ بکنید! اصلا نمی شود!

 

مجری: ببخشید، من این پنج دقیقه را که صحبت شد فقط همان یک دقیقه و پانزده ثانیه حساب می کنم تا شما ناراحت نشوید.

 

بهشتی: بله، من هم توصیه می کنم که شما وارد بحث نشوید. فقط بحث را اداره کنید و نوبت را یادداشت کنید.

 

با وجود این « تذکر» باز هم تلاش بر انحراف بحث و اثبات این مطلب بود که کشورهای سوسیالیستی به مسلمانان اجازه فعالیت در خصوص تغییر حکومت را نمی دهند پس مارکسیست ها هم در ایران نباید متوقع اجازه فعالیت از سوی حاکمیت اسلامی باشند! فتاپور نماینده رهبری سازمان فدائیان اکثریت تلاش کرد با یک مثال عینی بحث را به مسیر درست هدایت کند:

 

فتاپور: ....در هفته قبل به میتینگ ما در میدان آزادی حمله شد. همه هم از این واقعه اطلاع دارند. برای مردم این مسئله مطرح است که آن کسی که به اسم دفاع از اسلام یا دفاع از جمهوری اسلامی، با میله آهنی یا با قمه به شکم یک زن حامله می زند، یا آن کسی که در میان مردم نارنجک می اندازد و بچه هشت نه ساله را تکه و پاره می کند، موضع گروههای مختلف نسبت به این وقایع چیست؟ می خواهند چه اقداماتی برای جلوگیری از این هرج و مرج به کار گیرند؟...ما باید هر چه زودتر به این مسائل بپردازیم و در باره آنها بحث کنیم.

 

بهشتی: اجازه بدهید!...این قانون اساسی شوروی است. متعلق به سال 1977 یعنی چهار سال پیش. بنده آن را اینجا می خوانم..."برای شهروندان اتحاد شوروی آزادی وجدان یعنی حق پیروی از هر مذهب یا پیروی نکردن از هیچ مذهب، حق انجام مراسم و فرایض مذهبی یا تبلیغ آته ایستی (یعنی تبلیغ ضد خدایی)تضمین است".خوب دقت کنید!

 

کیانوری: اجازه بدهید اگر این بحث آزاد است، من بحث خودم را...

 

مجری: محدودیتی نیست!

 

کیانوری: ببینید، ما اینجا بحث را - رئیس و اداره کننده جلسه نمی بایستی از حدودی که برای او معین شده تجاوز کند. بحث اینجا بحث آزاد است. شما در اول بحث آن قدر تبلیغ کردید که وابستگان به نظریات مختلف در اینجا آزادانه می توانند نظریات را بدون هیچ سانسوری بیان کنند...

 

مجری: بله درست است.

 

کیانوری: شما من را مجبور می کنید، بعد من مجبور می شوم جواب بدهم. ولی شما نمی توانید من را مجبور کنید! چون آن وقت تمام آن اصل بحث آزادتان به هوا می رود!

 

مجری: نه، من به میل خودتان واگذار کردم که اگر مایلید صحبت آقای بهشتی را جواب بدهید.

 

کیانوری: بله ولی این "اگر مایلید" را حالا می فرمایید، آن دفعه نفرمودید. واقعیت این است که در جامعه سوسیالیستی نه هیچ کس را به عنوان تبلیغ مذهب تعقیب می کنند و نه مجازاتی در قانون مجازات عمومی برای تبلیغ مذهب هست....اینجاست که شما فقط, به عقیده من- من نمی خواهم این کلمه را استعمال کنم که بگویم شما با یک کلمه "بازی" می کنید، ولی وقتی در آن قانون از تبلیغ اسم می برد یعنی هم تبلیغ دینداری و هم تبلیغ بی دینی.

 

بهشتی: یعنی در شوروی تشکیل حزب جمهوری اسلامی آزاد است؟ این پرسش را جواب بدهید.

 

کیانوری:...شما از قانون اساسی شوروی سئوال بکنید، از مجلس شوروی. ایران، دولت ایران، دولت جمهوری اسلامی ایران از مجلس اتحاد شوروی سئوال کند....

 

بهشتی: این پیشنهاد خوبی است. یعنی ما یک سئوال کتبی می کنیم و می فرستیم ببینیم آنها چه می گویند.

 

کیانوری: ....در وجدان اشخاص هم نمی شود دست برد. کسی آزاد است که فرایضش را هم بجا بیاورد، آزاد است سازمان خودش را داشته باشد....فقط این نیست که افراد به تنهایی در خانه هایشان حق داشته باشند نماز بخوانند. سازمان مذهبی وجود دارد...

 

بهشتی: عذر می خواهم که دائم سئوال می کنم! یعنی آنها می توانند نظام اسلامی در شوروی به وجود بیاورند؟

 

کیانوری: نمی توانند چون اکثریت ندارند...

 

بهشتی: حالا اگر خواستند برای این کار تلاش کنند چطور؟

 

کیانوری:اگر اکثریت مردم بخواهند...

 

بهشتی: نه اکثریت. اگر عده ای خواستند تلاش کنند اجازه دارند؟

 

کیانوری:این را چرا از من می پرسید! از مردم شوروی بپرسید!

 

بهشتی: اجازه ندارند.

 

کیانوری: قانون اساسی شوروی منع نمی کند. قانون اساسی شوروی فقط برگشت کاپیتالیسم را نفی می کند....

 

بهشتی: می شود با شما یک قراری گذاشت؟

 

کیانوری: اینکه با هم برویم به اتحاد شوروی و واقعیت را ببینیم؟

 

بهشتی: نه، یک پیشنهاد به دولت شوروی می کنم. می گویم شما به عنوان نخستین جامعه سوسیالیستی مارکسیستی، اگر اجازه می دهید که حزب جمهوری اسلامی در شوروی شعبه دایر کند، ما هم اجازه می دهیم حزب توده یا حزب فلانک، یا هر مارکسیستی، اقلیت، پیکار ...ما می گوییم در این مورد با هم متقابل عمل می کنیم. اگر در جامعه شوروی اجازه می دهند حزب جمهوری اسلامی رسما نماینده بفرستد تا برای مردم مسلمان شوروی تبلیغ کند...ولی اگر دیدیم نه، آنها گفتند اصول مارکسیست چنین اجازه ای را نمی دهد، پس اقلا مارکسیست های ایران هم صادقانه بگویند بابا ما هم اگر اینجا بودیم اجازه نمی دادیم...

 

کیانوری: ببینید، باز ...بحث به کلی از زمان من گذشت.

 

بهشتی: عذر می خواهم که صحبت کردم. زمان را بدهید به آقا.

 

کیانوری: ... بحث را اگر این جور مخلوط بکنیم و دائما در باره هر کلمه یک سئوال بیاندازیم و یک سئوال طرح کنیم، بحثی نخواهد شد که مردم از آن استفاده کنند...

 

بهشتی: ....بنده مسئله ای را مطرح کردم، این را هم مطرح می کنیم. خیلی بجاست که آیا مارکسیست ها در ایران، بر طبق مبانی ایدئولوژیک خودشان که ناچارند بدان ملتزم باشند، آیا می توانند از نظام جمهوری اسلامی مطالبه کنند که تاسیس حزب مارکسیستی در ایران و تبلیغ مارکسیست در ایران آزاد باشد؟ این را مطرح می کنیم. اگر ما به این نتیجه رسیدیم که صرف نظر از این که مبانی جمهوری اسلامی چه می گوید، مارکسیست ها نباید طلبکاری کنند. یعنی اگر هم نظام جمهوری اسلامی ایران آمد گفت آزاد نیست، بیایند بگویند خیلی خوب ما هم همین طور فکر می کردیم،  اگر ما هم بودیم آزاد نمی گذاشتیم- اگر این بحث را به ثمر برسانیم خیلی خوب است.

 

کیانوری: آیا واقعا اینها مسائل مبتلابه جامعه ماست؟ ما واقعا اگر فکر می کنیم که یکی از بزرگترین شخصیتهای مسئول اجتماع ما از این بحث آزادی که برای بررسی مسائل سیاسی جامعه ما مطرح شده است به این نتیجه رسیدند که این مسئله عمده ترین مسئله ای است که در جامعه ما باید روشن بشود و ما اول به این جواب بدهیم تا بعد به این برسیم که آزادی برای 35 میلیون دهقان زحمتکش و کارگر زحمتکش و روشنفکر زحمتکش...

 

بهشتی: آنها دارند.

 

آیت الله بهشتی باز هم بحث را به کشورهای سوسیالیستی کشاند و زنده یادکیانوری ناگزیر شد توضیح دهد نماینده اتحاد شوروی نیست.

 

کیانوری: ...من در اینجا سفیر اتحاد شوروی نیستم. نماینده اتحاد شوروی هم اصلا نیستم. هیچ رابطه ای هم با دولت اتحاد شوروی بین ما و حزب آنجا وجود ندارد، هیچ رابطه ای. اگر رابطه ای وجود داشت دستگاههای امنیتی شما تا حالا به اندازه کافی آن را کشف کرده بودند و از ما چیزی در آورده بودند که در نیاورده اند.

 

بهشتی: خیلی هم کشف کرده اند!

 

کیانوری: از ما چیزی در نیاورده اند.

 

بهشتی: خیلی هم کشف کردند!

 

کیانوری: نه! هیچ در نیاوردند. من خیال می کنم که غیر از آن هیچ چیز دیگری نیست که ما یک تفکر اجتماعی جهانی هستیم و به آن معتقد هستیم.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده 515 - 15 مرداد ماه 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت