راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سخن درست

وقتی درست است

که در خدمت

هدف درست باشد!

 

 

مقامات حکومتی ایران در لابلای انبوه دروغ ها و بهتان ها و فریبکاری هایشان چند سخن درست هم می گویند که تجربه مردم و واقعیت های جهان آن را تایید می کند. این سخنان درست هم برای آن است که بهتر بتوانند آن دروغ ها را جا بیاندازند و به مخالفان خود بهتان بزنند و آنها را متهم کنند. این شیوه با آنکه جدید نیست و مختص ایران هم نیست ولی تا حدی کارآیی دارد تا جایی که برخی خواهان جدا کردن سخنان درست و نادرست و پشتیبانی از یکی و مخالفت با دیگری هستند. این خواست با وجود رونمای به ظاهر پسندیده آن، در واقع به معنای نداشتن یک ارزیابی عمیق از ماهیت این یا آن جریان و موضعگیری لحظه ای براساس این یا آن سخن است. سیاست اتحاد و انتقاد و پشتیبانی از درست و نقد نادرست در مورد نیروهایی است که ما آنها را متحد خود می دانیم نه در مورد نیروهایی که از اساس رویاروی ما قرار دارند و حرف های درستی هم که میزنند برای آن است که نتایج نادرستی از آن بگیرند.

برای یک نمونه در عرصه جهانی می توان به راست های افراطی در اروپا اشاره کرد. اینان مدعی هستند ورود مهاجران و پناهندگان خارجی موجب افزایش بیکاری و متزلزل شدن موقعیت نیروی کار در این کشورها می شود. این سخن آیا نادرست است؟ به هیچوجه. حضور مهاجران خارجی علاوه بر آنکه موجب تشدید بیکاری در اروپا شده و می شود، بلکه این مهاجران با تن دادن به کارهای پست و پذیرش دستمزدهای پایین عملا قدرت چانه زنی طبقه کارگر این کشورها را در برابر کارفرمایان پایین می آورند که بنوبه خود موجب پایین آمدن عمومی سطح زندگی زحمتکشان این کشورها شده و می شود. در اینصورت آیا چپ های اروپا می توانند از راست های افراطی یا لااقل این بخش از ادعای آنان پشتیبانی کنند؟ هرگز. زیرا طرح مسئله بیکاری بدین شکل متضمن یک نتیجه گیری، متضمن یک راه حل است. یعنی برای حل معضل بیکاری باید مهاجران خارجی را بیرون کرد! از اینجاست که آن سخن درست به لحاظ ماهیت عمومی آن نیروی سیاسی که آن را مطرح می کند و به لحاظ نتیجه ای که از آن می گیرد همه نادرستی و پیآمدهای فاجعه بار خود را بیرون می زند. چرا که خود حضور مهاجران در اروپا ناشی از دلایل دیگری است که به سیاست های اقتصادی و اجتماعی و قدرت طبقات حاکم بر اروپا و بحران سرمایه داری مربوط می شود، بحرانی که ریشه واقعی بیکاری نیز در آن قرار دارد و نه در حضور مهاجران.

بنابراین اینکه سخن درستی در جایی زده شود ملاک نیست. ملاک آن نیرویی است که آن سخن را مطرح می کند و نتیجه و راه حلی است که از آن می گیرد. مثلا آقای خامنه ای، بیت رهبری، فرماندهان سپاه، امامان جمعه، جریان های راست افراطی ایران می گویند امریکا کشوری است نظامی گرا، سلطه طلب، مداخله جو که بدنبال تامین منافع خود است. امریکا حقوق بشر را بهانه کرده است که در امور دیگر کشورها مداخله کند و رژیم هایی را که با منافع آن سازگار نیستند براندازد یا تضعیف کند. امریکا ایران مستقل را نمی پذیرد و بدنبال وابسته کردن و استثمار آن است و ... همه این سخنان درست است یا می تواند درست باشد ولی این شیوه بیان مسئله و زاویه طرح مطلب متضمن یک نتیجه گیری است. نتیجه ای که رهبر و فرماندهان سپاه می گیرند آن است که برای مقابله باید به نظامی گری و خودکامگی روی آورد. باید همه اقتصاد را بدست سپاه داد. باید قدرت موشکی را جای قدرت دموکراسی قرار داد. باید مردم خود را دشمن به حساب آورد، باید به دنبال جاسوس و نفوذی گشت و هر مخالفی را امریکایی لقب داد و به این بهانه از سر راه برداشت. در اینجاست که همه آن سخنان درست به یک نتیجه گیری فاجعه آمیز تبدیل می شود که نه تنها مشکل دخالت امریکا در ایران را حل نمی کند بلکه بدتر می کند و راه را برای مداخله و سلطه هموار می کند.

یک نیروی مردمگرا هم می تواند معتقد به ماهیت استعماری و امپریالیستی امریکا و اتحادیه اروپا و باورمند به ضرورت مبارزه با آن و حراست از استقلال ملی باشد، ولی چنین نیرویی راه حل را نه در نظامی گری و خودکامگی و پر کردن زندان ها و سخن گفتن با زبان اعدام و نهی از منکر بلکه در مردمسالاری و وحدت ملی می بیند. با چنین پشتوانه مردمی نه ترسی از برقراری رابطه با امریکا و اروپا وجود خواهد داشت، نه نیازی به مردم را دشمن دانستن و مدام بدنبال جاسوس و نفوذی گشتن. نه ضرورتی به محدود کردن رسانه ها خواهد بود و نه بستن روزنامه ها و تعقیب روزنامه نگاران و سیاستمداران و میهندوستان مخالف.

از اینجاست که ما نمی توانیم سخنان امثال آیت‌الله علم الهدی و احمد خاتمی را جدا کنیم و بگوییم آنجا که درست می گویند پشتیبانی می کنیم و آنجا که نادرست می گویند نقد می کنیم. حرف های درست آنان هم برای گرفتن یک نتیجه نادرست است و از زوایه ای نادرست طرح می شود. اینکه می گویند: "بنگر چه می گوید و ننگر چه کسی می گوید" فقط تا حدی و به طور نسبی درست است. در بسیاری موارد باید نگاه کرد چه کسی با چه هدفی می گوید و نه آنکه چه چیز می گوید. سخن درست می تواند  از دهان یک خودکامه و دزد و اختلاس گر و فاسد بیرون بیآید برای حفظ و ادامه فساد و نامردمی و خودکامگی، نه برای طرد آن.    

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  526   7 آبان ماه  1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت