راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

مریم فیروز
آن قله گیس سفید دماوند

 

 
 

در میان پیام های هفته گذشته، این نوشته را هم یکی از خوانندگان راه توده برای ما ارسال داشته و اضافه کرده است که نویسنده آن آقای ابراهیم نبوی نویسنده و روزنامه نگار اصلاح طلب است و نوشته ایشان را روی اینترنت یافتم.

ما همیشه خوشحال می شویم که ارسال کنندگان هر مطلبی منبع انتشار آن را با دقت برای ما بنویسند. امیدواریم در این زمینه نیز ارسال کننده مطلب یا خوانندگان دیگر و یا حتی خود آقای نبوی منبع اولیه انتشار نوشته را اطلاع بدهند تا به این مقدمه اضافه کنیم.

از آنجا که نوشته مربوط به زنده یاد "مریم فیروز" است و راه توده از این شماره انتشار خاطرات ایشان تحت عنوان "چهره های درخشان" را آغاز کرده است، نوشته آقای نبوی را هم مناسب انتشار در همین شماره تشخیص دادیم. آقای نبوی نوشته است:

 

فیلم مستند "مریم دختر فرمانفرما" را که دوباره از تلویزیون بی بی سی فارسی پخش شد، دوباره دیدم و ‌بار دوم بیش از دفعه اول مبهوت شخصیت قوی، باهوش و ستایش‌برانگیز مریم فیروز شدم. حتی احساس کردم که در زیر شخصیت قدرتمند همین آدم تکیده‌ی دمپایی‌پوشِ و ظرفِ ماست جمع‌کن، دارم له می‌شوم. خود فیلم بسیار زیبا و هنرمندانه ساخته شده، چیزی که در تماشای دوباره‌اش بهتر درک می‌شود، یعنی همان چیزی که منقدان برنامه آپارات آقایان بهنود و امینی با عینک تاریخی- ایدئولوژیکشان به آن بی‌ توجه و با آن نامهربان بودند. اما کارگردان توانسته بخوبی با فراهم کردن بستر لازم شخصیت مغرور، اشرافی، مبارز، ماجراجو، قوی، باهوش، سرسخت، قلندرمنش، وفادار و البته شوخ‌طبع مریم فرمانفرما را نشان دهد. همه‌ی اینها اما بیش از هر چیز مدیون خود مریم‌ خانم است که انگار همزمان که فروتنانه برای سازندگان فیلم بازی می‌کند و خود را در اختیار آنها گذاشتهٰ با زیرکی نبوغ‌آسایی آنها را به بازی گرفته. اینها را شاید دفعه اول که این مستند را دیدم هم نوشته بودم، اما آنچه این‌ بار بیشتر تکانم داد وفاداری این زن بود به هر چه که به آن اعتقاد داشت. به حزب توده، به انقلاب، و به عشق زندگی‌اش نورالدین کیانوری. ممکن است ما از همه‌ی اینها بدمان بیاید اما کسی که به عشقش وفادار است قابل احترام است. و هر چه وفادارتر قابل احترام‌تر. فرای اینها عشقش به ایران که من واقعا به آن باور دارم. حزب توده شاید اشتباهات بزرگی کرده، اما باید دانست که تا امروز از نظر حجم فعالیت‌های روشنفکرانه‌ای که تحت نام آن یا توسط اعضای سابق آن انجام شده در ایران مطلقا بهترین است.

کمونیست‌ها هم - با همه‌ی اشکالاتشان- همواره در زمینه‌ی حقوق زنان پیشرو بوده‌اند، چنان که - در ایران که بماند - حتی در زمان فروپاشی دیوار برلین حقوق زنان در آلمان شرقی به وضوح پیشتر از حقوق زنان در آلمان غربی بود. و مریم فیروز پیشروترین زن بوده است در حزب توده (شاهزاده‌ای که علی‌رغم آنکه هرگز ارتباطش را با ریشه‌های خانوادگی قطع نکرد به چپ ها پیوست، ماجراها از سر گذراند و حتی به گفته خودش برای درک زنان فاحشه چند شبی را در شهر نو گذراند). بعضی از حرفهای مریم‌خانم در این فیلم ماندگارند. ماندگارند حرفهایی که در وصف قله دماوند می‌زند، حرفهایی که در ستایش ایران می‌زند. ماندگار است برق چشمهایش وقتی از عشق می‌گوید. به نظرم حتی وقتی گوشه‌ای از عقاید هراس‌انگیز اما واقع‌گرایانه‌اش در عادی بودن له شدن آدمها در جریان هر انقلابی را آشکار می‌کند هم حرفهایش به یادماندنی‌اند. شاید او را هم باید مثل دماوند توصیف کرد: دیو سپید پای در بند!

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  528   21 آبان ماه  1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت