راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

موج سواری

راست افراطی

فرانسه روی موج

حوادث تروریستی

 

با حوادث و برخوردهای هفته گذشته در پاریس پایتخت فرانسه، که آن را باید "یازدهم سپتامبر" فرانسوی دانست، می توان گفت اروپا و جهان وارد مرحله ای تازه شد. این رویدادی است که جنبه های مختلف داشته است و دارد و پیامدهای درازمدت بر جای خواهد گذاشت.

مسئله فقط این نیست که آنچه در پاریس روی داد، تنها گوشه ای از آنچیزی است که هر روز و شب در فلسطین و نوار غزه و لیبی و سوریه و لبنان و افغانستان و کردستان و خاورمیانه و افریقا و بسیاری از کشورهای امریکای جنوبی روی می دهد و هیچکس به فکر قربانیان مظلوم و ویرانی های آن نیست. مسئله اصلی این هم نیست که خود کشورهای غربی و از جمله فرانسه زمینه فاجعه کنونی را با مداخله در جنبش های مردم کشورهای عرب و حمله به لیبی , و ایجاد فاجعه سوریه پایه گذاری کردند و اکنون می خواهند میوه های تلخ این مداخله را به شکلی دیگر بسود خویش بچینند.

در ارتباط با جنجالی که فرماندهان سپاه و رسانه های دست راستی ایران در این باره به راه انداخته اند نیز باید گفت که آنها هدفی جز آن ندارد که نقش خود را در فاجعه و رنج کنونی مردم سوریه و منطقه و ایران پنهان کنند. همانها که امثال سردار همدانی را به سوریه فرستادند تا تجربه عاشورای 88 و سرکوب جنبش مردم ایران را در سوریه پیاده کند و حرکت مسالمت آمیز مردم سوریه در جهت دموکراسی و آزادی و عدالت اجتماعی بیشتر را بقول خودشان "عاشورایی" کردند و به سمت درگیری و نظامی گری سوق دادند. همانها که از یکسو مانع روند دمکراتیک در ایران هستند و از سوی دیگر با گفتگوهای جهانی برای حل اختلاف ها و نقش آفرینی بیشتر مردم ایران در روند صلح و مسالمت در منطقه مخالفند.

فراتر از همه اینها یازدهم سپتامبر فرانسوی و زمان روی دادن آن را باید با سه حادثه در پیوند دانست :

یکم. نقش جدید ایران در نتیجه تفاهم اتمی با قدرت های جهانی.

دوم. شرایط منطقه ای و آغاز حملات روسیه به مواضع داعش.

سوم شرایط جهانی و وضعیت داخلی فرانسه و اروپا.

 

با پیروزی نهایی مردم بر کودتای انتخاباتی و چرخشی که در سیاست های داخلی و خارجی ایران در پی انتخاب حسن روحانی بوجود آمد، سیاست های جنگ افروزانه گذشته هم از داخل ایران و هم از خارج دچار ضربه شد. دولت احمدی نژاد که بیشترین کمک را به سیاست های دولت اسرائیل و رشد پدیده هایی نظیر داعش کرده بود از دور خارج شد و دیگر روی بهره گیری از جنجال ها و شعارهای نوبتی و پوچ آن نمی شد حساب کرد. ضمن اینکه به هر حال هدف آنچه در سوریه می گذشت در نهایت ایران بود و فرانسه از جمله کشورهایی بود که بیش از همه از تفاهم اتمی با ایران احساس زیان و بر سر راه آن کارشکنی می کرد.

آغاز حملات روسیه به مواضع داعش هم از جهتی دیگر وضعیت منطقه ای را تغییر داد. آشکار شد که دولت های غربی در طی سال های گذشته عملا بیش از آنکه داعش را سرکوب کنند شرایط را برای جولان دادن آن در سوریه و نابود کردن منازل و شهرها و زیرساخت ها و تاریخ و دستاوردهای آن کشور فراهم کرده اند. این نیز آشکار شد که نظام کنونی سوریه و رئیس جمهور آن به سادگی قابل دور زدن و کنار گذاشته شدن - آنگونه که رهبران فرانسه تصور می کردند- نیستند. ضمن اینکه روسیه نیز با قدرت وارد معادلات منطقه شد. شرایط از این جهت نیز به زیان فرانسه و غرب پیش رفت.

ولی همه اینها بر بستر یک واقعیت بزرگ دیگر صورت می گیرد و آن هم اوضاع داخلی اروپا و فرانسه است.

با پیروزی حزب چپ سیریزا در یونان و چشم انداز پیروزی چپ ها در اسپانیا و روی کار آمدن "کوربین" در حزب کارگر انگلستان، اتحادیه اروپا برای سرمایه داری حاکم اروپایی دیگر خطرناک شده است. اینکه فرانسه در نخستین اقدام مرزهای خود را می بنند و پیمان اروپایی "شنگن" را به حال تعلیق در می آورد، در واقع آغاز فاصله گرفتن از اتحادیه اروپا و وحشت از سرایت پیامدهای آنچه در دیگر کشورها می گذرد به آن است، چرا که در داخل فرانسه هم یک چپ نیرومند و خطرناک برای حکومت وجود دارد.

یازدهم سپتامبر فرانسوی بیش از آنکه هدفش سوریه یا داعش باشد، هدفش جلوگیری از گرایش به چپ و کوشش برای به قدرت رساندن راست های افراطی در اروپاست و این خطر حتی بیشتر از آنچیزی است که در منطقه صورت می گیرد. این همان سیاستی که سرمایه داری اروپا در آستانه جنگ جهانی دوم در پیش گرفت و هیتلر را به قدرت رساند و دنیا را برای حفظ خود به خاک و خون کشید. اکنون همان سیاست به شکلی دیگر در حال اجراست، فقط جای یهودیان را مسلمانان گرفته اند.

گذار از این وضع بغرنج و خطرناکی که بحران نظام سرمایه داری بر جهان تحمیل کرده است مستلزم هوشمندی فوق العاده، ندادن بهانه به جنگ طلبان و نیروهای افراطی و در پیش گرفتن سیاست گفتگو و دوستی و همزیستی در منطقه و جهان است. این چیزی است که مردم ایران می فهمند و متاسفانه بیت رهبری و فرماندهان سپاه و دست راستی های حکومتی ایران نمی فهمند و نمی خواهند بفهمند. اینها هم نگران قدرت و ثروت خود هستند و از سوق دادن ایران به سمت جنگ اگر بسود حفظ قدرت آنها باشد ابایی ندارند، همانطور که صاحبان قدرت و ثروت در اروپا و امریکا ندارند. راست افراطی چه در ایران باشد و یا فرانسه دارای یک سیاست است: ایجاد تنش و درگیری و بهره گیری از آن به قصد بستن فضا و سوق به نظامی گری. مخالفت با گفتگو با امریکا و جار و جنجال و شعارهای پوچ و توخالی به اصطلاح "انقلابی" دست راستی های حکومتی ایران در شرایط کنونی در خدمت سرمایه داری جهانی و در همسویی با نقشه های خطرناک آن علیه مردم همه کشوره و بویژه مردم کشور ماست. 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  52  29 آبان ماه  1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت