راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سخنان کودکان

در جنگ  حلب

ریا نووستی- ترجمه آزاده اسفندیاری

 

 

 

خبر نگار ریانووستی"میخاییل علاءالدین" در سفری به شهر حلب، وضعیت کودکان در جنگ حلب را اینگونه گزارش کرده است:

نیمه اول ماه آوگوست در پی پرتاب گلوله های خمپاره توسط تروریست ها در شهر حلب 167 نفر کشته شدند که یک سوم از این تعداد کودکان بودند.

بنا بر اظهارات یکی از افسران بخش سیاسی ارتش سوریه، محله 1070 واقع درجنوب غربی شهر حلب، بین جبهه نبرد قرار دارد. بخشی از این محله  تحت کنترل ارتش سوریه است و ساکنین آن در آرامش نسبی زندگی می کنند.

ابتدای ماه آوگوست امکان تصرف بخش بزرگی از محله 1070 به دست گروه های تروریستی وجود داشت اما حملات تروریست ها نا کام ماند. بخش دیگر این منطقه نیز از هفته های گذشته زیر باران گلوله های توپ و راکت تروریست ها قرار گرفت. این در حالی است که ارتش نیز ناتوان از بیرون راندن گروه های تروریستی از این محله است.

در روزهای اخیر تعداد زیادی از خانواده های محله 1070 از این منطقه گریخته و توانسته اند خود را به غرب شهر حلب که در کنترل ارتش سوریه است برسانند. این افراد اگر چه مسلمان سنی مذهب هستند ترجیح می دهند  در محله های مسیحی نشین شهر حلب ساکن شوند.

با یکی از افراد خانواده "امیر ربیعی" از کسانی که در جنگ زندگی کرده اند گفتگویی داشتم، او گفت:

"چهار سال پیش که تروریست ها وارد این شهر شدند. ما به محله 1070 فرار کردیم. زمانی که باریدن گلوله ها به این محله شروع شد ما به این منطقه (غرب حلب) آمدیم تا از آتش تروریست ها در امان باشیم".

گفتگو با بزرگتر خانواده "عامر" که به علت کار در یک نانوایی دولتی، توسط تروریست ها غیابا به اعدام محکوم شده است، شنیدنی است. این گفتگو در ساختمانی نیمه تمام که مقامات دولتی به طور موقت در اختیار خانواده ها قرار داده اند صورت گرفت. در این ساختمان از برق خبری نیست، بزرگترها روی بلوک های سنگی نشسته اند.  یک دوجین بچه در اطراف مشغول بازی هستند. عده ای با دمپایی و تعدادی از آن ها با پای برهنه، با بازی گوشی خاص خود و با خنده های کودکانه در حال جست و خیز هستند.

عامر در این اندیشه است که به خاطر کار در یک نانوایی دولتی، تروریست ها او را به مرگ محکوم کرده اند. پدر خانواده برای زنده ماندن خود و حفظ جان و تربیت فرزندان، باید از آن منطقه به این جا  پناه می آورد. او درحین صحبت و در حالی که صدای رگبار از هر طرف شنیده می شد انگشت اشاره خود را به سمت صدا های نا هنجار نشانه می گرفت.

دختر بچه ای پای برهنه با چشمانی بزرگ و قهوه ای با پر حرفی خود و شلوغ کردن، بیشتر جلب توجه می کرد. او مانند برادر ها و خواهران خود بدون توجه به صفیر گلوله ها و انفجار ها به بازی کودکانه خود مشغول بود. نام او آلیا است. آلیا می گوید به زودی مدارس جدید باز می شوند وما این جا می توانیم به مدرسه برویم چرا که مدرسه قبلی ما تخریب شده است. آلیا در چشم های من نگاه می کند و می گوید، می خواهم زبان روسی یاد بگیرم و بتوانم همانند تو شوم. پدرم می گوید بچه ها در روسیه خوشبخت هستند، آنجا می توان بازی کرد و شب ها بدون هراس از صدای انفجار استراحت کرد و خوابید.

با درخواست جوانان در این محل امکان فراگیری زبان روسی فراهم گردیده است. آن ها ساعاتی از پناهگاه های خود بیرون می آیند و با مداد و کاغذ شروع به یاد گیری الفبای روسی می کنند. به نظر می رسد هر کدام از آن ها تلاش دارند زبان بیگانه ای  را یاد بگیرند تا بتوانند در آینده خود را به دیگر سر زمین ها برسانند و از شرایط جنگی نجات یابند.

موقع جدا شدن از این خانواده مهربان کافی بود تا در چشمان پر رمز و راز کوچکترین فرزند دختر این خانواده نگاه کرد تا درد و رنج جنگ را در آن ها تشخیص داد. رمز و رازی که شاید بزرگتر ها هم نمی توانستند آن ها را شرح دهند.

برادر آن دخترک معصوم، بزرگترین عضو خانواده عامر بود که برای مبارزه با تروریست ها وارد ارتش سوریه شد و چندی پیش در نبرد با تروریست ها کشته شد.

همسایه عامر مرا برای نوشیدن چای دعوت کرد. مردی با موهای جو گندمی. روشن بود که او هم گفتنی های فراوانی دارد. او می گوید: از آغاز عملیات تروریستی در کشور ما، من به صف مبارزه با تروریست ها در آمدم. تروریست ها به این دلیل که نمی توانستند به ما دسترسی یابند، فرزندان ما را اعدام کردند و جسد آن ها را چند روز در خیابان ها برای ارعاب مردم به تماشا گذاشتند.

در ماه ژولای، خبری شوکه آور بر روی صفحه خبر گزاری های جهان نشست. کودک 11 ساله فلسطینی که در اردوگاه فلسطینی"هاندارات" سوریه زندگی می کرد توسط تروریست ها در شمال شهر حلب اعدام شد. اتهام این کودک و پدرش همکاری با دولت سوریه بود. سه نفر از تروریست های وابسته به گروه "نورالدین از زینکی" از صحنه اعدام این کودک فیلم گرفتند و روی شبکه جهانی اینترنت قرار دادند.

تا به حال غرب کلیه گروه های تروریستی را مورد حمایت همه جانبه خود قرار داده است. با نا کام ماندن ارتش تروریست ها جهت سرنگونی حکومت سوریه، آمریکا برای فریب افکار عمومی جهان با ادعای" مبارزه با تروریسم" برخی از این گروه ها را از آن جمله گروه "نورالدین از زینکی" را جدا کرده است و به نام "اپوزیسیون مخالف" بشار اسد از هر نظر کمک می کند. در حالی که در عمل همه این گروه ها برای تسلط غربی ها بر کشور سوریه وارد عملیات نظامی بر علیه مردم سوریه شده اند.

در گوشه دیگری از محله 1070 به دلیل جمعیت کمتر بچه ها از امکانات بهتری نسبت به دیگر قسمت های محله برخوردار هستند. وجود برق، تختخواب و به موقع رسیدن کمک های انساندوستانه شامل خوراک و پوشاک. ماشین های بزرگ با تانکر آب را به این بخش از محله جهت شستشوی بدن و لباس می رسانند و بچه ها در دنیای کودکانه خود بخشی از این آب ها را بر سر تا پای خود میریزند. با وجود نا کافی بودن آب، بزرگتر ها مانع از شادی کودکان نمی شوند.

به هر صورت زندگی در سایه جنگ دشوار است!

 

https://ria.ru/syria/20160829/1475496214.html

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetude

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 566 راه توده - 11 شهریور ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت