راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نگاهی به مصاحبه

محمد جواد لاریجانی

خواب و خیال

مقایسه ناممکن

منتظری و رفسنجانی

 

 

محمد جواد لاریجانی، برادر صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه و علی لاریجانی رئیس مجلس و باقر لاریجانی رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران و فاضل لاریجانی است. این آخری پس از آنکه ارتباطاتش با مرتضوی و تلاشش برای تبدیل شدن به رابط میان تامین اجتماعی و بابک زنجانی فاش شد از ایران بیرون رفت و به عنوان رایزن "فرهنگی" به کانادا فرستاده شد. خود جواد لاریجانی هم پرونده بزرگ سیصد هکتار زمین خواری در اطراف تهران را دارد که در آن به گفته خود به "کشاورزی" مشغول است. با اینحال و با این پرونده جواد لاریجانی نه در زندان است و نه در حصر بلکه مسئول حقوق بشر قوه قضائیه است و در این مقام کارش توجیه حصر و ممنوع التصویری و زندان و حبس طرفداران اصلاحات و منتقدان و مخالفان حکومت "اصولگرایان" است.

جواد لاریجانی تا سال 1367 از معاونان علی اکبر ولایتی در وزارت خارجه بود تا آنکه در آن سال بنا به درخواست وزارت اطلاعات که به اطلاعاتی در باره رابطه های خارجی او پی برده بود از این مقام برکنار شد. در آستانه انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶  که به پیروزی محمد خاتمی انجامید در سفر به انگلستان با نیک براون از مدیران کل وزارت خارجه انگلیس محرمانه ملاقات کرد و به وی گفت که طرفداران خاتمی همانها هستند که سفارت امریکا را اشغال کردند و پیروزی رقیب وی منافع انگلستان و غرب را تامین خواهد کرد. انتشار بخش‌هایی از این مذاکرات محرمانه در روزنامه سلام در آن زمان به رسوایی بزرگی برای وی و گروه های دست راستی مخالف خاتمی تبدیل شد.

جواد لاریجانی اصولا آدم کم عقلی است و از نشانه هایش اینکه مانند همه کم عقلان خود را نابغه می داند و تئوریسین سیاست داخلی و خارجی و نظریه پرداز ریاضیات و فیزیک اتمی و غیراتمی و پژوهش های بنیادی تصور می کند. ایشان اخیرا در سخنان مفصلی که با عکس و تفصیلات در روزنامه رسالت انتشار یافت اظهار نظر فرموده "نمونه افرادی که مانند هاشمی ریل عوض کردند منتظری بود".

جواد لاریجانی خودش و نظراتش وزن و اعتباری ندارد که بخواهد با عکس و تفصیلات در صفحه اول ارگان بنیاد رسالت یا جایی دیگر منتشر شود. وی در واقع نان مذاکرات محرمانه اش را با نیک براون و شهرتی که از این بابت به عنوان سیاستمدار متمایل به منافع انگلستان پیدا کرده می خورد. برای برخی از روحانیان که همچنان معتقدند انگلیس در پشت صحنه سرنخ حوادث را برعهده دارد سخنان جواد لاریجانی علیه هاشمی رفسنجانی به این معنا تعبیر می شود که انگلستان با رفسنجانی زاویه دارد و می خواهد وی را به سرنوشت منتظری دچار کند و این می تواند برگی علیه هاشمی رفسنجانی در تحولات آینده مجلس خبرگان باشد. اینها البته همان "اصولگرایانی" هستند که در هفته های پیش از انتخابات هفتم اسفند لیست انتخاباتی هاشمی رفسنجانی را "لیست انگلیسی" نام گذاشته بودند و با این رفتار نشان می دهند که واقعا شایسته عنوان "اصولگرا" هستند چرا که از یک "اصل" بنیادین خود هیچ وقت کوتاه نمی آیند؛ این اصل که در رقابت و مبارزه سیاسی برای کسب قدرت و کوشش برای تخریب و خرد کردن حریفان و رقبا به هیچ اصل و قاعده اخلاقی و انسانی و وجدانی و شرعی و عرفی و قانونی نباید پایبند بود.  

اما باز گردیم به محتوای سخنان آقای جواد لاریجانی در مقایسه میان آیت‌الله منتظری و هاشمی رفسنجانی که این روزها از سوی بسیاری تکرار می شود یا در واقع امید و آرزوی خود را برای اینکه هاشمی رفسنجانی از سر راه دستیابی به قدرت مطلق آنان کنار رود بدین شکل بیان می کنند. این آقایان توجه ندارند که این مقایسه از هر سو نادرست است، نه تنها بدین دلیل که هاشمی رفسنجانی آیت‌الله منتظری نیست، بلکه از این جهت که آقای خامنه ای هم آقای خمینی نیست.

وضع هاشمی رفسنجانی با آیت‌الله منتظری به کلی متفاوت است چرا که اولا آیت الله منتظری قائم مقام آقای خمینی بود در حالیکه هاشمی رفسنجانی جانشین آقای خامنه ای نیست و نمی خواهد باشد. ثانیا برخلاف آیت‌الله منتظری که تا روز پیش از برکناری وی از قائم مقامی به عنوان فقیه عالیقدر از وی نام برده می شد و عکسهایش در کنار عکس آقای خمینی در ادارات و شهرها و خیابان ها قرار داشت، آقای رفسنجانی سالهاست در حالتی نیمه مغضوب بسر می برد و اگر می توانستند وی را به سرنوشت منتظری دچارش کنند بسیار پیش از این کرده بودند. بنابراین او هم آماده تقابل است و هم تقابل می کند و خام خیالی زیادی می خواهد که تصور شود می توان هاشمی رفسنجانی را به سرنوشت منتظری دچار کرد یا اصلا وضع این دو را با هم مقایسه کرد.

جنبه خطا تر این مقایسه اما مربوط به قیاس آقای خامنه ای با آقای خمینی است. در حالیکه ایشان نه اعتبار مذهبی آیت‌الله خمینی را دارد، نه محبوبیت سیاسی وی را، نه نقش بی بدیل او در رهبری انقلاب را. آقای خامنه ای را حتی مراجع و روحانیان و بخشی از طلبه های قم هم قبول ندارند چه رسد به آنکه او را به عنوان ولی فقیه و رهبر روحانیت پذیرفته باشند. وضع و اعتبار سخنان وی در میان مردم را هم که در انتخابات اخیر دیدیم که اتفاقا مردم به همان لیستی که آقای خامنه ای آن را "لیست انگلیسی" می دانست رای دادند. اگر جز این بود که دست به دامن مداحان و فرصت طلب ها و نان به نرخ روزخور ها و اشک و زاری آنها نمی شد.

مقایسه هاشمی رفسنجانی با آیت‌الله منتظری از جنبه مهمتر دیگری نیز نادرست است و آن هم از نظر تفاوت عظیم میان شرایط امروز ایران با شرایط سال 1367 است. نه این جامعه آن جامعه است، نه این مردم آن مردم، نه این جوانان و روحانیان و سپاهیان و سیاسیون آن جوانان و روحانیان و غیره. جامعه امروز ما جامعه جوان و کم تجربه سال 67 نیست، جامعه و کشوری است که مردم آن در 37 سال کوران انقلاب پخته و آبدیده و با تجربه شده اند. اگر مردم در سال 67 کمابیش نمی دانستند که در پشت صحنه چه می گذرد و چه کسی با چه کسی بر سر چه چیز اختلاف دارد و چه کشاکش هایی جریان دارد، امروز مردم پشت صحنه را از خود حکومت بهتر می دانند و تحلیل می کنند و مهم تر از آن نقشه های خیالی را که در پشت سر آنها کشیده می شود خنثی می کنند همانطور که در انتخابات هفتم اسفند سال گذشته خنثی کردند. اگر این آگاهی که امروز وجود دارد در سال 67 وجود داشت هرگز پس از آقای خمینی، آقای خامنه ای رهبر نمی شد و جناح راست حکومتی قدرت را بدست نمی گرفت. این همه تلاش ناکام برای تبدیل سرنوشت هاشمی رفسنجانی به سرنوشت آیت‌الله منتظری خود ناشی از ضربه ای نیست که حکومت از مردم و از آگاهی و رای آنان خورده است؟

طرفداران حکومت که با این همه دستگاه های تبلیغی و رادیو تلویزیونی نمی توانند مردم را به هواداری خود قانع کنند یا جلوی نفوذ کلام امثال محمد خاتمی ممنوع الخبر و ممنوع التصویر را بگیرند یا مانع رای میلیونی هاشمی رفسنجانی در انتخابات و حذف امثال یزدی و مصباح و تحقیر امثال جنتی و لیست سی نفره جناح راست در مجلس در تهران شوند چگونه همچنان در اندیشه تبدیل کردن سرنوشت هاشمی رفسنجانی با منتظری هستند؟

اینان آنقدر خام پندار هستند که این را هم نفهمیده اند. همانگونه که ممنوع التصویر کردن خاتمی بسود وی تمام شده و موجب افزایش محبوبیت او گردید، چنانکه یک پیام کوتاه او میلیون ها تن را بسود لیست امید به حرکت در می آورد، فشار بر هاشمی رفسنجانی و مقایسه وی با آیت‌الله منتظری هم به سود هاشمی تمام می شود و بر محبوبیت او می افزاید. شاید یکی از بخت های مردم ما هم آن باشد که سرنوشت مخالفان مردم بدست "نوابغی" از نوع جواد لاریجانی و حزب موتلفه و گردانندگان بنیاد رسالت افتاده است. هر قدر مردم ما از این سی و هفت سال تجربه و درس آموختند آنان در همان نادانی تاریخی خود باقی مانده اند، چیزی نیاموخته اند و نمی خواهند بیاموزند!

 

 

 

به تلگرام راه توده بپیوندید

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

به تلگرام راه توده بپیوندید

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

                       شماره 546 راه توده - 19 فروردین ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت