راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

احمدی نژادی ها-2

جنون ظهور امام زمان در زمان احمدی نژاد

دکتر سروش سهرابی

 

 

همچنان كه در شماره گذشته نوشتم، اولین نتیجه قبول ارتباط با امام زمان که در دوران احمدی نژاد تا سازمان ملل و ظهور هاله نور کشیده شد، به هم خوردن سازمان روحانیت شیعه می باشد كه واضح است نمی تواند مورد قبول رهبران برجسته مذهبی قرار گیرد و شاید به همین دلیل است كه برخی مشاوران احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری وی مخالفت خود را با گردن زدن توسط امام زمان بشارت دادند. كه البته آنچه در این مورد برای من جالب تر است اعتماد به نفس برخی از این مشاوران است كه احتمالا به درك حضور امام زمان از طریق پراكنش بوی عطر گل یاس نایل آمده اند.

اگر موفق به مشاهده این جنگل نیمه پنهان شده باشیم، انگاه پدیده احمدی نژاد بهتر قابل درك خواهد بود. یعنی كارگزار جدیدی در مبارزه قدیمی قدرت در جمهوری اسلامی ایران كه تاكنون به ایجاد حاكمیت یكدست منجر نگردیده است. البته ایشان بدلیل ویژگی های خود تاثیرات بسیاری در این صحنه شطرنج قدرت برجای گذاشت كه نمی توان آنها را كاملا به نفع حامیان ایشان ارزیابی كرد.

شاید برای درك بهتر این جریان جدید و درك این گونه ترفندها نگاهی كوتاه به رویدادهای پس از درگذشت آیت الله خمینی به عنوان فردی كه هم در راس سازمان روحانیت قرار داشت و هم رهبر بلامنازع انقلاب محسوب می شد جالب باشد.

می دانیم كه اندكی پیش از فوت ایت الله خمینی شاهد بركناری ایت الله منتظری از قائم مقامی ایشان بودیم. شخصی كه همچنان بالاترین مقام مذهبی موجود در جمهوری اسلامی محسوب می شد. پس از آن ایت الله اراكی بعنوان مرجع تقلید اعلام شد. ایت الله كهنسالی كه هیچكونه علاقه به فعالیت ها سیاسی نشان نمی داد. در همان دوران مصاحبه ای با ایشان در ارگان سپاه پاسداران انجام شد كه در آن ایشان خاطراتی از گفتگوی پدرشان با پلنگی كه قصد حمله به روستای آنها را داشته است ذكر كرد و نیز چگونگی انصراف پلنگ از قصد خویش پس از گفتگو با پدر ایشان.

اینكه این گفته ها ناشی از كهولت سن و بیماری ایشان بوده و یا آن كه در جوانی نیز چنین عقایدی را مطرح می كردند بر من روشن نیست. ولی آنچه روشن است این است كه چنین شخصی نمی تواند حداقل بعنوان یك مرجع بلامنازع در امور فقهی، سیاسی و اجتماعی دخالت داشته باشد.

 

پس از آن پدیده جالب توجه دیگری روی داد. یعنی اینبار مرجعیت حجت الاسلام خامنه ای توسط گروه های فشار و تظاهركنندگان اعلام شد. در آن زمان بر در و دیوار شهر قم با اعلامیه هایی برخورد می كردیم كه خامنه ای مرجع است. یعنی با پدیده ای بی سابقه در تاریخ تشیع مواجه شدیم. یعنی اعلام مرجعیت یك روحانی نه توسط دیگر روحانیون بلكه توسط گروه های فشار. هر چند اینگونه اقدامات نمی توانست به اقای خامنه ای آن جایگاهی را ببخشد كه پاره ای از رهبران این جریان بدنبالش بودند.

به این ترتیب نوبت به طرح دیگر روحانیون رسید. اشخاصی همچون فاضل لنكرانی ، مكارم شیرازی یا نوری همدانی كه هریك ویژگی های خود را داشته و دارند. یعنی در مورد نوری همدانی ایشان را بعنوان یك روحانی فاقد تسلط بر ادبیات عرب و علوم دینی آنچنانكه شایسته یك مرجع است می شناسند. از طرفی شهرت شخصی او بیشتر بعنوان كسی است كه مشغول رتق و فتق امور صیغه های خود می باشد تا درگیر مسایل اجتماعی و در مسایل اجتماعی نیز بیشتر به عنوان یك مرجع تكفیری مطرح است تا فردی با توانایی اقناع دیگران. در مورد مكارم شیرازی هرچند سطح نسبتا بالایی در حوزه های علمیه دارد لیكن اشتهار او به درگیری در روابط مالی و مشكوك مانع از قبول او توسط دیگران بعنوان مرجع تقلید بلامنازع می گردد. یعنی در هر حال آقایان پیش گفته بیشتر بعنوان مراجع دولتی مطرح اند تا مراجع مورد قبول عامه.

 

بنابراین سردمداران جریان امام زمانی، در چنین شرایطی با طرح عقایدی با شباهت ظاهری به عقاید بابیه نه تنها سكان های مهمی از قدرت سیاسی را در اختیار گرفتند بلكه از سكوت پاره ای از روحانیون بلندپایه تر از خود از قبیل برخی موارد ذكر شده در بالا بهره می گیرند كه این خود دلایل متعددی دارد. یا بدلایل كهولت سن و اختلالات دماغی و همچنین بدلیل وجود روابط مالی مشكوك میان این دو جریان. بنابراین پراكنش بوی گل یاس تنها به منظور سازمان دادن محافل چند منظوره سیاسی، اقتصادی، تروریستی نیست، بلكه حهت منكوب دیگر روحانیون غیرهمراه با ایشان انجام می گیرد. اینك می توانیم بررسی بهتری از فراز و فرود اقای احمدی نژاد داشته باشیم. زیرا ایشان نه بعنوان یكی از كارگزاران اصلی این جریان، بلكه بعنوان یك عامل اجرایی مورد اعتماد مهر و نشان خود را بر این صفحه شطرنج قدرت با توجه به ویژگی های خود بر جای گذاشته است. از آنگاه كه هنگام مبارزات انتخاباتی خود را - كه خود را نامزدی نوكری معرفی می كرد- تا بلافاصله پس از انتخابات ریاست جمهوری كه به همراه حداد عادل از خود بعنوان یكی از مهمترین چهره های نظام نام می برد فاصله زمانی بسیار كوتاهی لازم بود تا بفهمیم كه ایشان حداقل از فروتنی بهره ای نبرده است. از آن پس مدت زیادی لازم نبود تا گفتار و كردار ایشان بعنوان شخصی حداقل فاقد تعادل روانی مورد ارزیابی قرار گیرد. همچون امكان ارائه گزارش سفر خود به سازمان ملل به روحانیون عالیرتبه كه در واقع نقل توهمات و هذیان بزرگ منشی ایشان بود. این گزارش ظاهرا مورد اعتراض فوری آیت الله بهجت قرار می گیرد. بطوری كه ایشان ظاهرا در اواسط سخنان احمدی نژاد جلسه را ترك می كند. از طرف جوادی املی منجر به پخش فیلم شد و از طرف ایت الله مكارم شیرازی پس از بلند شدن سر وصداهای فراوان منجر به تلاشی برای توجیه این گفتارها تحت عنوان تاثیر اطرافیان چاپلوس بر ایشان گردید. البته در نهایت هرگونه سخنی از طرف اقای احمدی نژاد در این گونه موارد توسط اقای الهام مورد تكذیب قرار گرفت.

 

در همان زمان مشخص بود كه ستاره اقبال ایشان و نیز حامیانشان رو به افول دارد. دلیل آن نه فقط بیماری ایشان بعنوان یك عامل اجرایی، همچنین ناشی از وجود طیف ناهمگون برآمده از این محافل چند منظوره مصمم به كسب كامل قدرت می باشد. همچنانكه بدوا به نظر می رسید وجود افراد مختلفی در این طیف همراه با ایشان از فرصت طلبان مالی تا مبتلایان به اختلالات روانی و در بهترین حالت معتقدان به عقایدی كه هیچگاه در تاریخ تشیع به جریان فكری اصلی حاكم تبدیل نگردیده است نمی توانست نقطه قدرت این گونه محافل برای كسب كامل قدرت سیاسی باشد. نقطه ضعفی كه بتدریج مورد استفاده قرار گرفت. اگر توجه كنیم ایرادات فعلی بیشتر بر محور عدم شفافیت مالی دستگاه دولتی استوار است. گویا سخن از میلیاردها دلار حیف و میل اموال عمومی در میان می باشد.

 

در این راه عدم توانایی رئیس جمهور علیرغم كنترل و هدایتی كه بر ایشان اعمال می گشت، خود مزید بر علت گردید. توجه كنیم كه هر چند ایشان در پاسخ به سوالاتی كه خود را برای آن كاملا آماده كرده است توانایی كاملا متوسطی از خود نشان می دهد. این توانایی متوسط هنگام مواجهه با سوالاتی كه كمی از چارچوب آماده شده فراتر می روند جای خود را به توانایی اندك می دهد. مانند مواردی كه در دانشگاه كلمبیا یا هنگام مصاحبه با خبرنگار سی.ان.ان. از خود نشان داد. لیكن در مواردی كه رشته سخن را بصورت آزاد به دست گرفته و به سخنرانی می پردازد اختلالات بسیاری را به نمایش می گذارد.

 

همچنان كه قبلا احتمال می رفت علایم بیماری ایشان مخلوطی از اختلالات خلق و خو، بصورت تصور غیرواقعی از توانایی ها و امكانات خود و تحركی كه بیش از حركت نشانه سردرگمی است و نیز علایمی ناشی از هم گسیختگی ادراك و افكار و گفتار و نیز پسرفت محتوای فكر كه در بیماری اسكیزوفرنی مشاهده می شود. تركیب این دو بیماری بعنوان اختلالات اسكیزوافكتیو شناخته می شوند كه پیش اگهی و سیر بالینی بهتری نسبت به اختلالت اسكیزوفرنی دارد. درواقع در این بیماری پسرفت به درجات كمتری نسبت به بیماری اسكیزوفرنی مشاهده می شود هرچند وجود دارد.

 

 

به تلگرام راه توده بپیوند

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 545 راه توده - 27 اسفند ماه 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت