راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

آقای خامنه ای

30 سال مسئله

و تنش آفریده!

 

 هفته گذشته، کریمی قدوسی نماینده مجلس، در اقدامی بیسابقه و غیرمسئولانه، بخش هایی از سخنان جواد ظریف وزیر خارجه در جلسه محرمانه کمیسیون امنیت ملی مجلس را میان خبرنگاران خبرگزاری فارس و کیهان و روزنامه جوان و رسالت توزیع کرد. کریمی قدوسی خود نماینده مشهد و پیشکار آیت‌الله علم الهداست، آیت الهی که از زمان درگذشت واعظ طبسی و انتصاب دامادش به تولیت اموال نجومی آستان قدس، در خراسان اعلام خودمختاری کرده است.
بحث در اینجا بر سر رفتار کریمی قدوسی و پیامدهای آن و بازی که امثال وی و جناح راست حکومتی و نشریات و روزنامه های زنجیره ای همسو با آنها با منافع ایران و سرنوشت تک تک مردم ایران می کنند نیست. سخن بر سر شرایطی است که به امثال وی اجازه چنین رفتارهایی را می دهد. این شرایط و این امکان حاصل چیزی نیست جز مسئولیت ناپذیری آقای خامنه ای در قبال مقام خود و کشور و سرنوشت مردم ایران. در همین نمونه جنجال برجام، رئیس جمهور می گوید که برجام از آغاز تا انتها زیر نظر رهبر بوده است، مخالفان برجام هم می گویند نخیر نبوده است و ما حق جنجال داریم. رهبر هم انگار در مملکت وجود خارجی ندارد که بیاید در میدان و اظهار نظر کند و بپذیرد که بالاخره چه کسی درست می گوید. اگر آقای خامنه ای عادت به مسئولیت پذیری داشت و شهامت و درایت آن را داشت که برجام را تائید کند و بپذیرد یا برعکس آن را رد کند و خواهان بازگشت ایران به دوران تحریم ها باشد، در هر دو حالت مثبت بود. در حالت نخست جنجال مخالفان دولت با برجام و منافع ملی ایران و تزریق تنش هر روزه به جامعه خاتمه پیدا می کرد. در حالت دوم جایگاه و سرنوشت خود آقای خامنه ای روشن می شد و کار یا به شورش می کشید و یا به رفراندم. زیرا مردم ایران هرگز به هیچکس اجازه بازگشت به دوران تحریم ها را نخواهند داد، آقای خامنه ای باشد یا هر کس دیگر.
ولی توقع حل مسئله برجام از آقای خامنه ای و با پذیرش مسئولیت، توقعی بیجاست. کدام مسئله ملی را ایشان در طی این سی سال رهبری خود حل کرده و بدان خاتمه داده که برجام دومی آن باشد؟ سی سال است هیچ مسئله ای در ایران نتوانسته راه حل خود را پیدا کند. ما هنوز بعد از سی سال رهبری آقای خامنه ای نه تنها تکلیفمان با احزاب، جمعیت ها، سندیکاها، نهادهای دانشجویی، سمتگیری اقتصادی، اصلاح طلبی، اصولگرایی، سیاست خارجی، روابط با امریکا، اروپا و جهان و … روشن نیست بلکه ملت تکلیف خود را با سینما، موسیقی، تئاتر، آوازخوانی و ورزش زنان، ممیزی کتاب، نگاه به هنرمندان، جوانان، دستفروش ها، شوراها و … نمی داند. یک مسئله وجود ندارد که در سی سال رهبری آیت‌الله خامنه ای حل و تکلیف آن روشن شده باشد. هنوز تکلیف کنسرت موسیقی دراین کشور معلوم نیست؟ هنوز نمی دانیم می خواهیم انگلستان در کشورمان سفارتخانه داشته باشد یا نمی خواهیم؟ زنان به ورزشگاه می توانند بروند یا نه؟ اهل سنت قرار است حق برابر شهروندی در ایران و برای خود مسجد و تشکیلات داشته باشند یا نه؟ تکلیف زبان های قومی و محلی چیست؟ شوراها را در چه اندازه قبول داریم؟ با عربستان سعودی و حج چه رابطه ای می خواهیم داشته باشیم یا نداشته باشیم؟ با واردات میلیاردی که تمام تولید کشور را به نابودی کشیده چه می خواهیم بکنیم؟ بنگاه های اقتصادی وابسته به بیت رهبری بالاخره می خواهند به ملت مالیات بدهند یا نمی خواهند؟ …
یک مسئله ملی وجود ندارد که بتوانیم بگوییم آیت‌الله خامنه ای در مورد آن به میدان آمد و مسئولیت پذیرفت و تکلیف آن را روشن و تمام کرد. به همین دلیل است که مسائل کشور روز به روز انبار می شود. به مسائل حل نشده قبلی، مسائلی جدید افزوده می شود و اینها در کنار همدیگر ادامه دارد.
نه تنها تنش ها و بحران ها و مسائلی که آقای خامنه ای از روز اول رهبری تحت عنوان "مبارزه با تهاجم فرهنگی" بوجود آورد هیچکدام حل نشده و پاسخی نگرفته است، بلکه روزبروز مسائل جدید به مسائل حل نشده قبلی افزوده می شود. اگر در آغاز فقط مشکل کنسرت موسیقی و سینما و تئاتر و ورزش و مختلط بودن یا نبودن دانشگاه ها و مشابه آن را داشتیم، حالا آن مشکل ها را داریم، مشکل کودتا و حصر و فتنه و ممنوع التصویری و برجام و سیاست داخلی و خارجی هم در کنار آنها بوجود آمده و اینها تا آقای خامنه ای و روش مسئولیت ناپذیری وی بر سر جای خود هست ادامه خواهد داشت.
مشکل باز هم فقط این نیست که آقای خامنه ای هیچ مسئله ای را نمی تواند حل کند و تمام کند، مشکل آن است که در هر سخنرانی و موضعگیری و اظهار نظر خود تنش های جدید و زاید را هم به جامعه تزریق می کند. مسائلی را که وجود ندارد هم به وجود می آورد. مانند نوروز گذشته که چند هفته فضای سیاسی کشور و عید مردم را بر سر یک جمله منتسب به هاشمی رفسنجانی و با لفاظی علیه دولت به تنش بی دلیل کشاند.
با یک نگاه به این کارنامه سی ساله می توان دریافت که ایشان بدون ایجاد تنش و بحران نمی تواند رهبری خود را حفظ کند و این خود یکی از عوامل اصلی افزایش سطح تنش ها و بحران ها شده است. یعنی دو مسئله دست بدست هم داده است که همدیگر را تقویت می کنند. از یک طرف مسئولیت ناپذیری ایشان به انباشت انبوهی از مسائل حل نشده و حل ناپذیر انجامیده و از سوی دیگر تنش و بحران ناشی از این وضع خود وسیله ای برای تداوم رهبری و مسئولیت ناپذیری بیشتر شده است.
ولی دوران کارآمدی این روش هم به پایان خود نزدیک می شود. چرا که ادامه آن، سرانجام به حذف آقای خامنه ای و تبدیل شدن رهبری به مترسکی ختم می شود که هر جناحی سرنخ یک بند آن را در دست دارد و با فشار و زور آن، دست و پای چوبی را به چپ و راست بالا می رود، چنانکه همین امروز نیز کار بدینجا رسیده است. جنجال بر سر برجام نمونه بارز موقعیت رهبر در کشور است.


به تلگرام راه توده بپونديد:
https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 581  راه توده -  9 دی ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت