راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

"خاطرات سایه" (پیر پرنیان اندیش)

عارف و ایرج

شهریار و عشقی

 

 

 عارف قزوینی

 

خب استاد، امروز قراره یک بحث جامع در باره عارف قزوینی داشته باشیم

 

بله... خیال کردین!...

 

- دو ساعت بعد:

 

استاد نظر شما در باره تصنیف های عارف چیه؟

 

تصنیف های عارف حیرت آوره اصلا.

 

- به حمدالله بحث از موسیقی شد و سایه به شوق آمد.

 

عارف یه آهنگساز عجیب و غریبه. بی نظیره واقعا. زبان تصنیفش، اگه موضوع انطباق کلام با آهنگ نباشه، فوق العاده قشنگه.

 

می شه بگین منظورتون از انطباق کلام با آهنگ چیه؟

 

ببینید، تو اون تصنیف خیلی قشنگ:

از خون جوانان وطن لاله دمیده

 

وقتی کلام میره تو آهنگ، می شه: از خون جوا… نان وطن (آواز می خواند) می شه: نان وطن.

 

- دو باره می زند به آواز:

 

از خون جوا… نان وطن لاله  جانم لاله … خدا لاله…   وطن لاله  دمیده.

 

توجه می کنین؛ ملودی بیش از کلامه و شما یک جزیی از کلام رو هی باید تکرار بکنین تکرار بکنین تا برسین به جمله دیگه کلام. کلام عارف خیلی جاها زیباست حتی، ولی در مطابقه کلام و ملودی خیلی وضعش خرابه. ظاهرا قدیمی ها خیلی به این مسئله اهمیت نمی دادن. حتی وقتی روی شعر دیگران هم که آهنگ می ذاشتن و بهش کار عمل می گفتن هم توجهی به این مسئله نمی کردن.

 

کار عمل!

 

بله... وقتی روی شعر دیگران آهنگ می ذاشتن، می گفتن کار عمل. همونه که حافظ می گه: «مطرب از درد محبت عملی می پرداخت». این همونه. «عملی می پرداخت» یعنی تصنیفی می ساخت و می خوند. حالا می گن کار عمل. مثلا رو اون غزل سعدی: «آن که هلاک من همی خواهد و من سلامتش» تو همایون، کار عمل قشنگی ساختن؛ شجریان خونده با گروه پایور، ما تو رادیو اجراش کردیم. خیلی کار قشنگیه. این کار عمل ها هم معمولا سازنده اش معلوم نیست.

مثلا اون شعر «تا کی به تمنای وصال تو یگانه» یه مصرع هست: «این تیر غمت را دل عشاق نشانه» که تو آهنگ شده:

«ای  تی  ای تی  ر غمت را دل عشا    ق نشانه»

- «ق نشانه» را طوری با آواز تلفظ می کند که دلچرکینی اش نمایان می شود...

اصلا ملودی مال این شعر نیست. من یه شعری رو این ملودی گذاشتم که خیلی خوب شده. (با لبخند و لذت این جمله را می گوید.) آقای ناظری خونده.

 

شعرتون چی بود؟

 

یادم نیست. اولش اینه: «آتش برانگیزید برانگیزید ز پیکانها». (با آواز می خواند) یا چرا دور برویم، سرودی هست که کلنل وزیری ساخته با شعر حسین گل گلاب، ظاهرا اول شاعر این شعرو ساخته بعد روش آهنگ گذاشتن.

 

کشور ما کشور ایران بود

بیشه شیران و دلیران بود

 

وزیری ساخته (با آواز): دم دددم ددم ددم دم د دم. من فکر کردم برای این آهنگ یک کلام شاعرانه بذارم. ساختم: بلبل شیدا می نالد در چمن (با آواز)

دیدم ا... این در ملودی «چمن» نباید باشه، گوشهامون اشتباه می کنه... در واقع اینه:

بلبل شیدا می نالد در گلشن (با آواز) تو شعر هست: کشور ما کشور ایران بود اما در ملودی: کشور ما کشور ایران باشد هست. «بود» را کشیده می خونیم می شه «باشد.»

یا یه گوشه ای در ماهور هست بهش می گن «ساقینامه». معمولا هم با شعر حافظ می خونن: «بیا ساقی آن می که حال آورد». ولی این ملودی اصلا برای این شعر نیست. همه هم به وزن تقارب می خونن: «بیا ساقی آن می که حال آورد» (با آواز): فعولن فعولن فعولن فعل وزن ملودی، تقارب نیست بلکه مفاعیل مفعولن مفعولن فع (با آواز) هست. تو بحر تقارب «ساقی، آن» نداریم، «ساقیان» هست، یعنی «ساق آن»؛ یه هجای کوتاهه که تو ملودی می شه «ساقی، آن». در هر صورت این ملودی ساقی نامه وزنش مفاعلین مفعولن مفعولن فع است؛ یه ملودی خیلی قدیمیه که آوردنش تو بحر تقارب و چون موقع خوندن اندازه هجاها فرق می کنه، گوش متوجه نمی شه. در واقع فقط من اینو متوجه شدم و هر جا هم مطرح کردم گفتن ا... راست می گی! (لبخند می زند.)

 

فرمایشتون در باره عارف یادتون نره...

 

بله... زبان تصنیف های عارف بعضی جاها قشنگه و بعضی جاها هم نیست ولی تلفیق شعر و موسیقی اش اصلا خوب نیست. ظاهرا قدیمی ها به این مسئله اهمیت نمی دادن. اما آهنگسازی اش بی نظیره. یه استعداد حیرت آوره. ما در موسیقی قدیمی مون در واقع دو تا آهنگساز داریم: شیدا و عارف.

 

 

از این اساتید قدیمی که باهاشون مراوده داشتین، کسی بوده که با عارف دوست بوده باشه، کار کرده باشه.

 

بله، شما به جای این که این سئوال ها رو از من بپرسین و این نوارهای پرت و پلا رو ضبط کنین، از من بخواین تا این نوارهایی رو که از اینها دارم براتون بذارم تا هم حظ کنین و هم خاطرات اونارو بشنوین.

 

این اساتید، در باره آواز و صدای عارف چی می گفتن؟

 

می گفتن که محشر می کرده و دل می برده از همه عالم.

 

 

ایرج میرزا می گفت به عارف که «تو شاعر نیستی، تصنیف سازی»، به نظر شما شعر و غزل عارف چطوره؟

 

یه چیز پایین متوسط. زبان شعرش کج و کوله است. اما ایرج هم بی انصافی کرده. قطعا عارف شاعر بوده، شاعر خوبی هم بوده. ایرج پدر عارفو درآورده تو اون شعر! ایرج دست رو هر کس می ذاشت بیچاره اش می کرد. حتی ملک (ملک الشعرا بهار) هم ازش ملاحظه داشت.

 

یعنی عارف مایه و جوهره شاعری داشته؟

 

بله. جوهره شاعری داشته و خوب هم داشته و از خیلی از هم دوره هاش شاعرتره. شک نکنین.

 

چه چیز شعر عارف شما رو جذب می کنه؟

 

یکی احساساتی بودن شدید عارف و دیگری وطن پرستی شدید و در واقع افراطی او. خیلی احساسات قوی داره و زندگیشو هم سر این عقایدش گذاشته. خیلی بد زندگی کرد. درست نیست بگم ولی مثل سگ زندگی کرد و در واقع هم با سگش زندگی می کرد. تو خرابه ها سگ بغل می کرد می خوابید. خیلی بهش ظلم شده واقعا.

شهریار تعریف می کرد که عارف شعرهاشو پیش شهریار می برد و اون تصحیح می کرد.

 

شهریار عارفو قبول داشت؟

 

شعرشو؟ نخیر؛ اما خودشو دوست داشت.

 

عشقی رو چی؟

 

احترام قائل بود براش، دوست بودن باهم.

 

 

چیزی در باره عشقی به شما نگفت؟

 

حتما گفت، اما من حالا یادم نمی آد.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 538 راه توده - 8 بهمن ماه 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت