راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

روسیه ستیزی

یعنی دفاع از

استقلال ایران؟

 

 

برخی نیروهای سیاسی ایرانی، در داخل و خارج کشور، به صراحت یا به کنایه می گویند سیاست خارجی ایران باید به دوران سیاست خارجی سلطنت باز گردد، یعنی مسیر آن باید در سمت دوستی با غرب و ایالات متحده و دشمنی با "همسایه شمالی" باشد.

مثلا به گفته آقای علی کشتگر، که حدود 35 سال پس از اقلیت و اکثریت شدن در سازمان فدائیان رسیده به آنجا که راست ترین جناح ملیون ایران بر آن نظر بوده و هستند :

"دوستی ایران و آمریکا لازمه تحکیم استقلال اقتصادی و سیاسی ایران است. کشورهای غربی برای گاز و نفت ایران مناسب ترین بازار به حساب می آیند. ایران صاحب بزرگترین ذخایر گازی جهانی پس از روسیه است. این فقط ایران است که در صورت سرمایه گذاری های غرب در استخراج ذخایر گازی آن، به بزرگترین رقیب روسیه در بازارهای جهانی تبدیل می شود. این فقط ایران است که می تواند روسیه را از قدرت انحصاریش در بازارهای اروپا که از آن به عنوان یک اهرم نیرومند استراتژیک در مناسبات دیپلماتیک خود با غرب استفاده می کند، محروم سازد. ادامه دشمنی ایران با آمریکا ضامن حفظ منافع اقتصادی و سیاسی دولت پوتین در عرصه جهانی است. تاریخ دو قرن اخیر ایران گواه بر آن است که این نه آمریکا بلکه همسایه شمالی ایران است که همواره بیش از هر قدرتی به چشم طمع به ایران نگریسته است. امروز نیز این نه آمریکا بلکه روسیه و دولت کنونی آن است که در همراهی با خامنه ای و جریانات تندروی داخلی و ترغیب ایران به مداخلات و جنگهای منطقه ای، در حال گسترش نفوذ خود در ایران و تبدیل آن به یکی از کشورهای پیرامونی خویش است. "

برای آنها که از چنین نظر و تحولی در میان باصطلاح چپ های دو آتشه دیروز متعجب هستند، نظر آقای کشتگر را که نظر بسیاری از وابستگان این طیف هست را خلاصه می کنیم:

1- ایران بازار نفت و گاز غرب است و باید بماند. یعنی ایران نباید از چارچوب اقتصاد نفتی خارج شود.

2- ایران باید بسود غرب وارد عمل شده و با قدرت روسیه در بازارهای اروپا مقابله کند.

3 - ایران باید به سیاست خارجی دوران رژیم شاهنشاهی یعنی دشمنی با "همسایه شمالی" و دوستی با غرب باز گردد.

4- ایران کنار کشورهایی نظیر سوریه نایستد و شاهد سقوط آن مانند لیبی شود.

این توصیه‌ها چیز جدیدی نیست. همان چیزی است که غرب و امریکا از جمهوری اسلامی انتظار دارند. در مطبوعات داخل ایران هم، بخش دوم همین سخنان، یعنی ضرورت دشمنی با روسیه، هر روز دهها و صدها بار تکرار می شود. اگر برخی از این سخنان تعجب کرده اند یا آن را بزرگ می‌پندارند از انروست که از دهان کسانی بیرون می زند که زمانی درباره مبارزه با امریکا ادعاهای بزرگ داشتند. همین آقای کشتگر زمانی مدعی بود حزب توده ايران به اندازه کافی "ضد امپریالیست" نیست و ریویزیونیست شده چرا که طرفدار سیاست "همزیستی مسالمت آمیز" با غرب است!

به اصل مسئله باز گردیم. چرا که این نظرات گاه آشکار و گاه در لفافه نظرات برخی از اصلاح طلبان متمایل به راست داخلی نیز هست.

 نخستین پرسشی که در رابطه با سیاست خارجی ایران مطرح است هنوز این نیست که ایران با چه کشوری دوست باشد یا نباشد، با روسیه نزدیک شود یا امریکا یا به هر دو؟ نخستین پرسش این است که آیا مردم ایران و دولت ایران حق دارند سیاست خارجی مستقل خود را داشته باشند، با روسیه یا امریکا ، یا هر کشور دیگری خواستند دوستی و همکاری کنند یا نکنند و روابط خود را با آن گسترش دهند یا ندهند؟

اگر پاسخ به این پرسش مثبت باشد، در آنصورت پرسش دوم چنین مطرح می شود:

 آیا امریکا یا روسیه چنین حقی را برای ایران به رسمیت می شناسند؟

 پاسخ چنین است: روسیه چنین حقی را برای کشور ما می‌پذیرد ولی امریکا نه!

اگر در این مورد شک دارید نیازی نیست به سخنان مقامات امریکایی مراجعه کنید که به صراحت حق داشتن سیاست خارجی مستقل ایران و تعیین این را که با چه کسی دوست باشد یا نباشد نمی پذیرند. کافیست به استدلال های مدافعان دوستی با امریکا توجه کنید که حتی یکی از آنها هم طرفدار مناسبات دوستانه همزمان ایران با روسیه و امریکا نیست. یعنی آنها خوب می دانند که امریکا از ایران چه می خواهد!

بنابراین ما دو راه در مقابل خود داریم. یا سیاست خارجی مستقل در پیش بگیریم یعنی اجازه ندهیم امریکا یا هر کشور دیگری برای ما سیاست خارجی تعیین کند. با هر کشوری که خود صلاح می دانیم و به سود و صرفه ماست دوست باشیم و میزان دوستی و نزدیکی را خود تعیین کنیم. یا اینکه تسلیم شانتاژ امریکا و غرب بشویم و وارد جنگ صلیبی آنها علیه روسیه بشویم که وضع کنونی است که مثلا رابطه تجاری ایران و روسیه به عنوان یک ابرقدرت جهانی در میان همسایگان ایران در مقام پنجم و در سطح افغانستان است. ایران و روسیه جز چند طرح بزرگ تقریبا با هم اصلا رابطه اقتصادی و تجاری ندارند و این نتیجه تهدید مداوم امریکاست بر روی سیاست خارجی ایران.

اگر مخالفت امریکا با روسیه فقط به روسیه ختم می شد و ما می توانستیم خودمان را از ماجرای تقابل این دو کنار بکشیم قابل پذیرش بود ولی دو مانع در برابر این وجود دارد. مانع اول اینکه امریکا استقلال ما را نمی پذیرد. امریکا می خواهد ما جزیی از جبهه آن علیه روسیه باشیم، جزیی از کمربند محاصره روسیه باشیم. ما از قدرت نفتی خود بسود غرب و علیه روسیه بهره گیریم. این چیزیست که امریکا از ایران انتظار دارد و به کمتر از آن هم رضایت نمی دهد. بقول آقای کشتگر ایران می تواند کاری کند که روابط روسیه با اروپا ضربه بخورد و باید بسود امریکا این کار را انجام دهد. و این تازه اول داستان است. ایران باید نفت و گاز خود را به غرب بفروشد (هر چند هم اکنون نیز به جایی دیگر نمی فروشد). در مقابل باید هر زمان غرب نیاز دارد، مانند عربستان، وارد عمل شده و بهای نفت را پایین آورد یا نفت اروپا و امریکا را تامین کند و ... ولی نام این دیگر کشور مستقل و سیاست خارجی مستقل نیست.

مانع دوم در اینجاست که اگر امریکا به حساب روسیه و چین برسد به چه دلیل استقلال ما را به رسمیت بشناسد؟ مشکل امریکا با روسیه و چین مگر بر سر این نیست که آنها می خواهند سیاست خارجی و داخلی مستقل خود را داشته باشند؟ اینجاست که ما باید به آینده جهانی که امریکا بر آن حاکم باشد هم بیاندیشیم. در جهان پس از شوروی خطر فروپاشی به مرزهای ما رسید. در جهان پس از روسیه چه خواهد شد؟ گیریم به توصیه آقای کشتگر و فشارهای امریکا تن دادیم و به جبهه ضد روسیه پیوستیم و همان نقشی که در گذشته در فروپاشی شوروی داشتیم این بار در فروپاشی قدرت روسیه ایفا کنیم، چه چیزی عاید کشور ما و مردم ما می شود؟ آیا ایران امن تری بدینگونه بوجود خواهد آمد؟ از ترکیه و عربستان و پاکستان هم برای امریکا می خواهیم بیشتر خوش رقصی کنیم؟ آیا آنها بدلیل عضویت در ناتو یا همپیمانی با امریکا امنیتی بیش از ما دارند؟ و این تازه هنوز در شرایطی است که روسیه و چین در جهان وجود دارند.

گیریم روسیه در سوریه با غرب مقابله نمی کرد و دولت اسد هم سرنگون می شد. وضع بهتری از عراق و افغانستان و لیبی برای مردم سوریه بوجود می آمد؟ بعد نوبت ایران نمی شد؟ ایران سرنوشت بهتری از سوریه و لیبی پیدا می کرد؟

بنابراین ما هم در ایران چاره ای جز مقاومت نداریم. امروز حتی افغانستان و عربستان و پاکستان و ترکیه و کشورهایی مانند قطر و کویت هم فهمیده اند که امریکا نقشه تجزیه و نابودی آنها را کشیده است.

ما هیچ نیازی به دشمنی با امریکا نداریم. نیازی به شعارها و شاخ و شانه کشیدن های فرماندهان سپاه علیه امریکا نداریم. ما نیازمند بهره گیری از تجربیات پشت سر مانده هستیم. این تجربه می گوید که باید با حفظ استقلال با همه کشورها و دولت های جهان مناسبات برابر حقوق داشت و تصمیم در باره هر نوع مناسبات اقتصادی و نظامی براساس همین استقلال با خود ماست.

آیا امریکا این را می پذیرد؟ امریکا می پذیرفت که ایران بیطرف بماند و با روسیه و امریکا و چین به یکسان مناسبات دوستانه داشته باشد؟ بحث و گره کار در همینجاست و امثال آقای کشتگر همین را یادشان رفته است. جدال و مقابله با امریکا از این مسیر می گذرد و به همین دلیل نیز ما بارها اعلام کرده ایم که حکومت ایران می تواند به جای شعار دادن، با محکم کردن کمربندهای ایمنی استقلال با امریکا نیز وارد مذاکره برابر حقوق بشود. کاری که امروز کوبا می کند. این نوع مذاکرات و مناسبات با آنچه که امثال آقای کشتگر می خواهند و توصیه می کنند متفاوت است. با آن نگرشی که استقلال را در شعار علیه امریکا و نمایش های خیابانی میداند نیز متفاوت است.

از نظر ما حرکت دولت روحانی با خواست عضویت در پیمان شانگهای و سازمان اقتصادی و مالی بریکس تلاشی است در همین جهت. یعنی حفظ استقلال و محکم کردن زیر پا برای نهراسیدن از مذاکره با امریکا و حتی داشتن روابط سیاسی برابر حقوق.

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 571  راه توده -  15مهر ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت