راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

برخی بررسی ها ....- احسان طبری (51 )

اسلام در "بغداد" خیلی زود

غرق فضای دوران ساسانی شد

 

از آن هنگام که بنی عباس بغداد را که جزء امپراتوری ساسانی و محصور با سنن و تمدن آن بود، پایتخت ساختند، خود را در فضای مادی و معنوی نوینی غرقه ساختند. دیگر ایدئولوژی مذهبی آن ها از تاثیر این فضای نوین و نیرومند رستنی نبود. اسلام می بایست خود را با این واردات فکری جدید، مقولات و مفاهیم، احکام و قضاوت ها، ذوق ها و سلیقه های نوظهور انطباق دهد. بحث در باره احادیث و تفسیر آیات قرآنی و پرداختن به مسایل صرف و نحو زبان و سپس بررسی مباحث منطق، زمینه را برای احتجاج و به کار انداختن عقل و شک آماده کرد.

 

 

 

فصل بیست و یکم

 

متکلمان و نقد فلسفه

 

کلام و مراحل آن

 

دو عامل، یکی عینی و اجتماعی و دیگری ذهنی و فکری، در دوران ایدئولوژی اسلام که می خواست اندیشه پیوند دهنده برای همه مسلمین باشد، تشتت و اختلاف ایجاد کرد. عامل عینی و اجتماعی، پیچیده شدن جامعه اسلامی از هر بابت است. جامعه دوران خلفای اموی و سپس به ویژه عباسی، شباهتی به جامعه دوران محمد و خلفای راشدین نداشت. ایدئولوژی مذهبی ای که در شرایط «جاهلیت» پدیدار شده بود، در شرایط بسط تمدن برده داری – فئودالی ادوار بعد می بایست کوشش زیادی برای انطباق خویش به کار ببرد. در کنار این عامل عینی و اجتماعی، عامل ذهنی و فکری نیز در پیدایش تشتت و تفرق در ایدئولوژی واحد مذهبی نقش داشت و آن رخنه علوم و معارف از غرب و شرق به جزیره العرب بود. رم، یونان، اسکندریه، سوریه، ایران، هند در این زمینه جدی ترین و فعال ترین وارد کنندگان ایده ها بودند. از آن هنگام که بنی عباس بغداد را که جزء امپراتوری ساسانی و محصور با سنن و تمدن آن بود، پایتخت ساختند و سیاست «استعجام» را در پیش گرفتند، خود را علی رغم خویش، در فضای مادی و معنوی نوینی غرقه ساختند و دیگر ایدئولوژی مذهبی آن ها از تاثیر این فضای نوین و نیرومند رستنی نبود. اسلام می بایست خود را با این واردات فکری جدید، مقولات و مفاهیم، احکام و قضاوت ها، ذوق ها و سلیقه های نوظهور نیز انطباق دهد.

 

با آن که خلفای اموی و عباسی (به جز عده معدودی از آن ها) به همراه روحانیون قشری و حدیث پرست کوشیدند از رخنه بدعت در دژ عقاید مذهبی اسلامی جلوگیری به عمل آورند، ولی این کار آنان از پیش نرفت. حتی یکی دو تن از خلفای اموی تا حدی و برخی از خلفای عباسی (به ویژه مامون و معتصم و واثق) تا حدودی جدی به بدعت گزاران تمایل یافتند.

 

بحث در باره احادیث و تفسیر آیات قرآنی و پرداختن به مسایل صرف و نحو زبان و سپس بررسی مباحث منطق، زمینه را برای احتجاج و به کار انداختن عقل و شک آماده کرد. از زمان اموی نبرد بین فرق دینی شیعه و خوارج و مرجثه و بحث های نظری بین جهمیه و جهنیه و اصحاب رای و اصحاب حدیت آغاز شد و از دوران همین بحث هاست که معتزله پدیدار شدند. در دوران پیدایش و فعالیت معتزله (به ویژه قرن های دوم و سوم هجری)، دیگر مترجمان اولیه، کتب مختلفی را از فلسفه و منطق در اختیار جامعه قرار داده بودند و نطفه تفکر تعقلی فلسفی از هر بابت آماده بسته شدن بود. معتزله نخستین موج راسیونالیسم فلسفی هستند که هنوز از قید مباحث صرفا مذهبی آزاد نشده بودند، بنابراین احتجاجات آن ها آمیزه ای است از فلسفه و مذهب، همان چیزی که کلام نام گرفته است. منشاء این نام گذاری می تواند «لوگوس» یونانی و «منترا» ی اوستایی باشد و یا شاید عنوان کلام از آن جهت به این مبحث اطلاق شده که بحث در باره حادث یا قدیم بودن کلام الله و رابطه خداوند با کلام خود جای مهمی را در اندیشه پردازی های این عصر داشت. اما علم نوبنیاد کلام که معتزله را معمولا بنیان گذار آن می شمرند، از سه مرحله می گذرد:

 

1- مرحله اول: مرحله کلام معتزله. در این دوران کلام نوعی جانشین و «ارزاتس» فلسفه است که با الکندی و فارابی و تا حدی زکریای رازی به معنای اخص کلمه پدیدار می گردد. وجه تفاوت کلام معتزله (که بعدها پایه کلام شیعی قرار گرفت) جهت مترقی آن، خواه از لحاظ موضع گیری فکری و خواه از لحاظ موضع گیری اجتماعی است. مثلا از جهت فکری، معتزله «اعاده معدم» را محال می دانستند، لذا معاد جسمانی را نفی می کردند؛ «اتیان به مثل» را در مورد قرآن ممکن می شمردند، لذا آن را کلام خلق می گفتند نه خالق؛ خدا را قابل رویت نمی دانستند، لذا از مرحله تجسم و بت پرستی فراتر می رفتند؛ تشخیص حسن و قبح را به عقل مبوط می کردند و نقش عقل را بالا می بردند؛ به وجود جزء لایتجزی (البته، برای اثبات حدوث عالم و رد قدم آن) معتقد بودند و از این بابت در مقابل اشاعره، چنان که خواهیم دید، فکری به مراتب روشن تر داشتند. از جهت اجتماعی، معتزله از اپوزیسیون علویان علیه امویان و عباسیان حمایت می کردند. این که مامون بدان ها کاملا میدان داد و عصر مامون در واقع عصری بود که یک خلیفه معتزله بر مسند حاکمیت بود به سبب مهری بود که این خلیفه به علویان و ایرانیان داشت تا حدی که رضا را برای رضامندی شیعیان ایرانی ولیعهد خود ساخت. مامون هر کس را که خلاف نظر معتزله قرآن را حادث نمی دانست و قدیم می شمرد و با «خلق قرآن» مخالفت داشت مجازات می کرد، از جمله این افراد می توان به احمد حنبل، امام اهل سنت، اشاره کرد. می گویند بنیان گذار معتزله ابو حذیفه واصل بن عطا (80- 181 هجری) ایرانی نژاد بود و همچنین نظام بصری، ابوالهذیل علاف، جاحظ نویسنده معروف، ابوسهل هلالی، ضراربن عمرو از مشاهیر معتزله در عصر عباسیان اند.

 

2- مرحله دوم: مرحله کلام اشعری، ابوالحسن علی بن اسمعیل اشعری یمنی متولد سال 260 در چهل سالگی (بنا به نقل وفیات الاعیان از ابن خلکان) در جامع شهر بصره مردم را از تحولی که در افکارش رخ داد، آگاه کرد. وی ابتدا معتزله بود. اشعری در خطابه خویش در جامع بصره گفت که وی در سابق به عقاید معتزله باور داشته و اینک به مذهب احمد بن حنبل گرویده و از اعتزال خود توبه کرده و نظریاتش دگرگون شده است. اشاعره برخلاف معتزله معتقد شدند که نیک و بد از خداوند و آدمی مجبور و غیر مختار است، صفات خداوند، برخلاف آن چه که معتزله می گفتند، عین ذات او نیست، بلکه زائد بر ذات اوست و هر صفتی مانند خدا قدیم است. از همین رو، به «قدمای ثمانیه» معتقد شدند که مجموع صفات هشت گانه الاهی است. تشخیص حسن وقبح به نظر آن ها برخلاف دعوی معتزله به عقل نیست، بلکه با شرع است که در این باره حکم می کند. خداوند را که معتزله نادیدنی می دانستند، اشاعره قابل رویت شمردند و به این آیات قرآن استدلال کردند که:«وجود یومئذ ناضره الی ربها ناظره» و نیز به این حدیث که «انکم سترون ربکم یوم القیامه کما ترون القمر فی لیله البدر». اشاعره کلام الله را قدیم می دانستند و «اتیان به مثل» آن را محال می شمردند. «اعاده معدوم» به نظر آن ها ممکن بود و از این جا معاد جسمانی را اثبات می کردند و غیره و غیره.

 

برخلاف خلیفه مامون که معتزله را برکشید، خلیفه عباسی القادربالله که خود اهل تالیف و تصنیف بود، سخت با معتزله درافتاد و اشعریان را تقویت کرد. القادرالله چنان در این راه تعصب به خرج داد که راهب بنی العباس لقب گرفت. وی در کتاب خود اعتقاد القادری به تکفیر معتزله پرداخت و در حق اشاعره همان تعصبی را داشت که مامون در حق معتزله. در ایران تحت تاثیر خلفای عباسی بسیاری از سلطانان غزنوی و سلجوقی میدان را بر معتزله و شیعه تنگ گرفتند و اشعریت به «کلام» رسمی مذاهب سه گانه، حنبلی و شافعی و حنفی مبدل گردید و قبول و رواجی فراوان یافت. البته، برخی سلطانان و امیران جداگانه هنوز به اعتزال سر سازگاری نشان می دادند، ولی این امر دوران نمونه وار نیست.

 

واکنش اشعری هنگامی پدیدار شد که فلسفه به مثابه عالی ترین شکل راسیونالیسم عصر چهره خویش را نشان داده بود. فلسفه و شیوه معتزله حربه فکری اپوزیسیون رافضی (امامیه، اسماعیلیه) قرار گرفت و خلفای عباسی که تکیه گاه خود را از امیرانی ایرانی به امیران ترک مبدل کرده بودند (و به قول راحه الصدور به سخن خداوند کار بستند که به بوحنیفه گفت: لا زال مذهبک، مادام السیف فی ید الاترک)، روش تسامح در قبال فلسفه و اعتزال را نیز رها نموده، دین و اشعریت را تکیه گاه معنوی خود ساختند و بدین سان در تضعیف و امجاء مخالفان خود کوشیدند.

 

3- مرحله سوم: در مرحله سوم کلام به صورت علمی معتبر در کنار فلسفه رشد می یابد. شکی نیست که سنت معتزله و اشاعره باقی می ماند و کلام اهل تسنن و تشیع اختلافات فراوانی دارد، ولی وجه مشترک پیدایش متکلمان بزرگ و نضج کلام به صورت یک آموزش مدون و منظم است. قاضی ابوبکر باقلانی، سیف الدین آمدی، امام الحرمین، شمس الدین هراسی، غزالی، نسفی، شهرستانی، امام فخر رازی، قاضی بیداوی، عضدالدین ایجی، تفتازانی و عده دیگر به بسط مباحث کلامی می پردازند. کلام در این دوران مانند تئولوژی در اروپای مسیحی است ولی در این میان ویژگی هایی برای کلام در شرق وجود دارد. کلام نه فقط به مسایل اختصاصی مانند اثبات صانع و صفات او، مساله معاد و نبوت و اعجاز و غیره دست می زند، بلکه به خاطر مقابله با احتجاجات فلسفه به نقد وسیع و عمیق آن نیز می پردازد و رقیب فلسفه می شود. این روش نقادی از مباحث وجود (انتولوژی) و علم (گنوسولوژی) در فلسفه، کلام را به برخی نظریات بدیع و گاه حتی صحیح سوق داده است. از همین رو، کلام محلی در تاریخ تکامل تفکر فلسفی در ایران باز می کند که باید مورد توجه قرار گیرد. از میان مهم ترین متکلمان می خواهیم، هر چند به ایجاز و اشاره، از دو تن از آن ها که در تاریخ گسترش فکری کشور ما جایی بس ارجمند دارند یاد کنیم، زیرا دایره بررسی های صرفا کلامی گام را فراتر نهاده اند و به نقد فلسفی مسایل وجود و معرفت پرداخته اند. مقصود ما حجه الاسلام غزالی و شیخ الاسلام فخر رازی است.

 

برای مطالعه بخش های پیشین لینک های زیر را می توانید مطالعه کنید:                                                                                                                                                      

 

1 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.ht

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.ht

 3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.htm

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.htm

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.htm

6- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.htm

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.htm

 8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.ht

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.htm

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.htm

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html

 12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html

13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html

14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html

15- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.html

16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html

17 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.htm

18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html

19 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html

 20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html

21- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.html

22 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.html

 23 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari.html

24 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/tabari.html

25 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/tabari.html

26 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/tabari.html

27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/tabari.html

28 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/tabari.html

29 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/tabari.html

30 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/tabari.html

31- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/tabari.html

32- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/tabari.html

33 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/tabari.html

34 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/tabari.html

35 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/tabari.html

36 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/tabari.html

37 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/tabary.html

38 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/tabari.h

39 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/tabari.html

40 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/tabari.html

41- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/tabari.html

42 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html

43 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/tabari.html

44 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/tabari.html

45 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/tabari.html

46- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/590/tabari.html

47 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/tabari.html

48 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html

49 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/593/tabari.html

50 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/594/tabari.html

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 595  راه توده -  7 اردیبهشت 1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت