راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

سرمقاله راه توده 589

چه کسانی مخالف اتحاد راهبردی

میان روسیه و ایران  هستند؟

 

 

 

ارکستری همآهنگ، یا با تمرین قبلی و یا با تقلید از روی دست تمرین کرده های کهنه کار، در هفته های اخیر علیه مناسبات راهبردی روسیه و ایران به صدا در آمده است. این ارکستر به ظاهر ساز "ملی" می زند و خود را نگران عدم وفای به عهد روسیه نشان میدهد، اما در پشت این دلسوزی اهداف دیگری پنهان است. اهدافی که در بطن آن خود باختگی در برابر امریکا و اروپا نهفته است. شماری سایت و نشریه گاه منتصب به اصلاح طلبان و گاه منتصب به اصولگرایان در داخل کشور و همین تعداد نیز در خارج از کشور دست در دست هم این ارکستر را به صدا در آورده اند. ما در آغاز جنگ سوریه، درجریان حمله ناتو به لیبی، در جریان قیام افسران مصر برای جمع کردن دولت اخوان المسلمین، درجریان فعالیت های اتمی ایران و آزمایش های موشکی، درجریان جنگ 33 روزه لبنان و در بزنگاه های مختلف دیگری شاهد به صدا در آمدن این ارکستر بوده ایم. هر کس و هر جریان سیاسی مختار است نظر خود را در تمام این زمینه ها داشته باشد، به آن شرط که اجازه بدهد مخالفان نیز نظر خود را بگویند.

1- در پشت این باصطلاح دلسوزی ملی، در درجه اول مخالفت با جمهوری اسلامی قرار دارد. این مخالفان تصور می کنند با داشتن رابطه راهبردی (استراتژیک) با روسیه، موقعیت جمهوری اسلامی و شخص آقای خامنه ای تثبیت و تقویت می شود و بخش مهمی از انگیزه آنها در همین مسئله نهفته است. این درحالی است اگر رابطه راهبردی با یک کشورخارجی می توانست حکومتی را تثبیت کند، رابطه راهبردی شاه و امریکا و غرب آن رژیم را تثبیت کرده بود. دست از این ساده اندیشی ها باید شست. امر بقاء و یا مرگ هر حکومت و رژیمی، امری داخلی است و آن نیروئی که این سرنوشت را تعیین می کند نیرو و خواست و اراده مردم یک کشور و رسیدن تضادهای میان مردم و حکومت به نقطه اوج و انفجار است. بنابراین، هر کس می تواند مخالف جمهوری اسلامی باشد، اما این مخالفت نباید ما را به آن ورطه ای بیاندازد که تصور کنیم با حمله نظامی به ایران، با جنگ داخلی درایران و یا هر رویداد و حادثه خارجی دیگر ما به هدف سرنگونی نزدیک می شویم و به آن دست پیدا می کنیم. این اوج نا بخردی و نداشتن یک سیاست ملی و میهن دوستانه است.

2- حوادث خارجی پیوسته در کمین ایران است. چنانکه در سوریه بعنوان خاکریز رسیدن به ایران شاهد آن بودیم. درجهانی که بسرعت دسته بندی های نوین شکل می گیرد و تضاد ها و تقابل های منافع اروپا و امریکا در حال شکل گیری است و جهان در نوع خود به دوران پیش از جنگ دوم جهانی نزدیک می شود، طبیعی است که ایران نیز باید متحدانی داشته باشد. همچنان که آن متحدان نیازمند اتحاد و نزدیکی به ایران هستند. اتحاد، مثلا میان ایران با پاکستان آن اتحاد مورد نظر در شرایط ویژه جهان کنونی نیست. ما به متحدانی نیازمندیم که خود در تضاد و تقابل با اروپا و امریکا بوده و تضمین کننده استقلال ایران و جلوگیری از تهاجم نظامی به ایران باشند. در اینجاست که اتحاد به روسیه و چین و پیمان های اقتصادی و تجاری با این دو کشور و کشورهای اقماری این پیمان ها و اتحادها مانند "پیمان شانکای" و... مطرح است. ما به متحدانی نیازمندیم که قدرت نظامی ایران را تقویت کنند و این تقویت قدرت نظامی هیچ ارتباطی به امر مبارزه مردم ایران در داخل کشور برای تغییر حکومت ندارد. این دومی امری است داخلی و اولی امری است خارجی. ضمن آن که هیچ ایرانی میهن دوستی نباید مخالف قدرت نظامی ایران باشد با هر گونه سیاست های تبلیغاتی- نظامی مخرب و تهدید آمیز رهبری جمهوری اسلامی نیز نباید سر سازش داشت. مردم ایران نیازمند سیاست "عسس بیا منو بگیر" نیستند.

 این نظرات را بدون هر نوع ملاحظه کاری سیاسی باید گفت، با امواج روی نرفت و پای آن نیز ایستاد. همین سیاست را در ارتباط با فعالیت اتمی و موشکی ایران داشتیم و داریم. این سیاستی دیرینه از جانب حزب توده ایران است. دوران تاسیس ذوب آهن اصفهان، دوران تاسیس نیروگاه اتمی بوشهر که هر دو به زمان شاه باز می گردد و یا دفاع از اصلاحات ارضی و دهها نمونه دیگر این مشی جا افتاده حزب توده ایران را نشان میدهد. این مشی متکی به میهن دوستی درعین مبارزه با حکومت وقت برای اصلاحات و یا حتی جابجائی و سرنگونی آنست.

3- آیا روسیه متحدی قابل اعتماد است؟ پاسخ بسیار روشن است: هیچکس عهد اخوت در سیاست با دیگری نمی بنندد. اتحادها یک قرار داد دو جانبه براساس نیازهای دو طرف اند. دولت کنونی روسیه دارای سیاست نظامی و خارجی است که اتحاد با آن به سود ایران است و اساسا حضورش در جهان به سود صلح و علیه جنگ اتمی است. این که دولت کنونی روسیه در داخل خود این کشور با کدام مقاومت ها از جانب مردم روبروست و یا دارای چه نواقصی است و تضادهای طبقاتی در آن چه نقشی دارند و تا چه میزان توانسته و یا نتوانسته از زیر بار سنگین فروپاشی اتحاد شوروی بیرون بیآید، یک بحث داخلی برای خود آن کشور است. برای ما اتحاد با روسیه دارای آن جنبه های مثبتی است که به آن اشاره کردیم و چه بهتر که روسیه بیشترین یاری را برای هرچه توانمندتر کردن قدرت نظامی ایران به ما بکند که این امر نیز خود بستگی به میزان صداقت در دو طرف اتحاد دارد.

آیا نظرات بالا، حرف این هفته و این ماه و امسال راه توده است؟

با قاطعیت و مستند به چند سرمقاله و مقاله ای که در گذشته نوشته ایم می گوئیم: خیر!

نگاه کنید به این سرمقاله راه توده که در شماره  468 (16 مرداد 1393)  منتشر شده است:

 

«... دربرابر استراتژی ناتو، متقابلا تشکیل "سازمان همکاری شانگهای" که کشورهای چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان بعنوان عضو و مغولستان، ایران، پاکستان، هند و افغانستان به عنوان ناظر در آن حضور دارند نوعی تلاش چین و روسیه برای شکستن محاصره خود و مقابله با این استراتژی امریکاست. تشکیل گروه "بریکس" متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی نیز ضلع اقتصادی این کوشش است. حضور دو کشور برزیل و آفریقای جنوبی در این گروه بنوعی رابطه‌ای است که از طریق آن کوشش می شود امریکای لاتین و افریقا از دایره نفوذ و اثرگذاری پیمان ناتو و صندوق بین‌المللی پول خارج شوند.

در این دو جبهه، ایران باید جایگاه خود را بیابد. یا درکنار استراتژی امریکا و یا در کنار استراتژی جلوگیری از رهبری نظامی و اقتصادی امریکا بر جهان و تبدیل ملت ها به بردگان سرمایه داری.

 نشانه هائی وجود دارد که حکایت از تلاش روحانی برای پیوستن به جبهه استراتژی اول است. یعنی دو پیمان شانگهای و بریکس. چنان که اگر میرحسین موسوی سکاندار ریاست جمهوری شده بود همین مسیر را رفته بود. اما در حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی نیروهای پرقدرتی وجود دارند که مخالف و مانع پیوستن ایران به این جبهه اند و انواع توطئه ها و کارشکنی ها را برنامه ریزی می کنند. آنها با این تصور که امریکا پیروز این میدان است، از هم اکنون روی اسبی که فکر می کنند برنده می شود سرمایه گذاری کرده اند. خرده کاریهائی که رهبر جمهوری اسلامی بعنوان پیش بینی حمله به ایران و ایجاد خندق در اطراف اسرائیل گرفتار آنست و یا توهمی که درباره قدرت نظامی منطقه و ناگزیری امریکا برای مذاکره با ایران بر سر عراق و افغانستان و... دارد نیز بخش دیگری از همین خرده کاری است. درحالیکه بحث بر سر سیاست کلان و استراتژیک است، نه خندق کنی در لبنان و غزه در اطراف اسرائیل. آنها که امروز چین و روسیه را می خواهند محاصره کنند، بسیار پرتوان تر، با تجربه تر، مجهزتر و زیرک تر از خرده کاری های سپاه و رهبر می توانند مانور کرده و ایران را به کام بحران بکشند. چنان که در لیبی و عراق و سوریه دیدیم. بحث اصلی اینست که ایران در کدام جبهه جهانی باید و میتواند قرار بگیرد و اگر این قرار گرفتن ناگزیر است- که بنظر ما هست- آنوقت باید دید چه دست هائی مانع این چرخش اند و برای خود زمان می خرند! »

 

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2014/5ut/467/2jebhe.html

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 589  راه توده -  5 اسفند ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت