راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سالگرد بنیانگذاری حزب توده ایران

راه توده

اینگونه می نگرد

به امروز و آینده

حزب توده ایران

 

 

 

انتشار شماره 618 راه توده، تقریبا همزمان شد با سالگرد تاسیس حزب توده ایران. در سال 1320، در چنین ایامی (10 مهرماه) حزب توده ایران بنیانگذاری شد. سالی که رژیم دیکتاتوری رضاخان با ورود متفقين از شمال و جنوب به کشور سقوط کرد. پیش از آن که نيروهای متفقين با هدف جلوگیری از پیوستن رضا شاه به محور هیتلری جنگ دوم جهانی وارد تهران شوند، سفیر انگلستان، فروغی نخست وزیر اسبق رضاشاه را در جریان تصمیم انگلیس ها مبنی بر تبعید رضاخان قرار داده و از وی خواست به دربار شاه رفته و به او ابلاغ کند که بساطش را جمع کرده و آماده شود تا از طریق اصفهان، فارس، کرمان و سپس بندرعباس از ایران خارج شود.

ورود ارتش سرخ از شمال و ارتش انگلستان از جنوب به ایران، اخراج صدها مستشار نظامی و غیرنظامی و جاسوس های آلمان هیتلری از ایران، قطع پیوندایران با آلمان هیتلری و سقوط رضاشاه، اگر با تاخیر انجام شده بود می توانست به حادثه مهم تری بیانجامد و آن تبدیل ایران به اسب درشکه جنگی هیتلر بود.

انگلستان که شکست ارتش هیتلری را در روسیه پیش بینی کرده و بیمناک یک انقلاب درایران بود تصمیم گرفت نیمه شب و بی سر و صدا رضاخان را که پس از نیمه جان کردن انقلاب مشروطه، خود را به ایران تحمیل کرده بود،از کشور خارج کند و امور سلطنت را به پسر ارشدش "محمدرضا" بسپارد تا شیرازه حکومت و سلطنت از دستشان در نرود و مردم در برابر سقوط آرام و عمل انجام شده قرار بگیرند.

کابوس تکرار رویدادهائی مشابه جمهوری انقلابی گیلان، قیام و حکومت شیخ محمد خیابانی در تبریز و جنبش ملی ژنرال پسیان در خراسان در آخرین سالهای سلطنت متلاشی شده قاجاریه قوی ترین انگیزه انگلستان برای زودتر خارج کردن رضا شاه از صحنه بود.

این چکیده آن حادثه ایست که رخ داد. متعاقب خروج دیکتاتور از ایران و متلاشی شدن دستگاه امنیتی- پلیسی او و فروپاشی ارتش شاهنشاهی، درهای زندان ها باز شد، چاپخانه ها رونق گرفتند، مطبوعات توقیف شده از بند رها شدند و آن شمار از زندانیان سیاسی که در زندان های رضاشاهی جان بدر برده و تا سقوط او زنده مانده بودند، همراه با تبعیدی های سیاسی آزاد شدند.

20 سال سلطنت مطلقه رضاخان که با کودتای 1299 آغاز شده و بخش اعظم آن با خودسری و سرکوب و اختناق و دیپلماسی پنهان از مردم و مصادره املاک وسیعی از کشور در شمال ایران بنام شخص رضا شاه، در قبال برخی اصلاحات از بالا و بدون پایگاه اجتماعی و مشارکت مردم از پائین، طی شده بود، در شهریور 1320 خاتمه یافت.

بقایای حزب کمونیست ایران مانند میرجعفرپیشه وری، دکتر رضا رادمنش، بقایای گروه 53 نفر مانند ایرج اسکندری و احسان طبری، و برخی تک چهره های چپ و شناخته شده ایران مانند سلیمان میرزا اسکندری که مشهورترین چهره ملی طرفدار سوسیالیسم بود و از بنیانگذاران سوسیال دمکراسی ایران، در تهران جمع شده و فعالیت سیاسی در فضای نوین ایران را پایه ریزی کردند. برنامه و محتوای سیاسی- اقتصادی حزبی که پایه ریزی شد، رویکردی چپ، سوسیالیستی و توده ای داشت و به همین دلیل نیز نام این حزب را "حزب توده ایران" نهادند. از همان ابتدا مهم ترین و مبرم ترین شعار برای تشکیل وسیع ترین جبهه مبنای فعالیت سیاسی حزب قرار گرفت. یعنی "جبهه ضد جنگ، دفاع از صلح و علیه فاشیسم"، در عرصه اقتصادی نیز دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان، دفاع از برابری حقوق زنان با مردان، دفاع از آزادی ها، حمایت از انتخابات آزاد و تشکیل مجلس ملی، کوتاه سازی دست شاه و دربار از حکومت و سپردن کنترل و هدایت دولت ها به مجلس ملی، برچیدن دستگاه های امنیتی و سرکوب پلیسی، بازسازی ارتش ایران بعنوان ارتشی ملی و نه ارتشی شاهنشاهی و تحت امر شاه بعنوان فرمانده کل قوا، نظارت دولت بر قوای مسلح و ناظر بودن مجلس ملی بر دولت و ارتش، بازگرداندن املاک تصرف شده توسط رضاشاه، از دربار شاهنشاهی به یک بنیاد ملی و تحت نظر دولت و مجلس، بازسازی و بازگرداندن هویت واقعی و "داد" ستان به دادگستری ضربه دیده و منکوب شده در دوران دیکتاتوری، محدود سازی اختیارات دربار شاهنشاهی و جلوگیری از دخالت آن در امور سه قوه قضائیه، مجریه و مقننه، مخالفت با هرگونه دخالت سفارتخانه های خارجی در امور داخلی کشور، آزادی تشکیل سندیکاهای کارگری و صنفی، محاکمه قضائی جنایتکاران دوران 20 ساله دیکتاتوری رضاخان، مخالفت با سلطه خوانین و مالکین بر روستاها و نجات روستائیان از چنگال استثمار خوانین، گسترش آموزش و تحصیلات و مبارزه با بیسوادی در سراسر کشور، محدود سازی و کنترل بودجه شاه و دربارشاهنشاهی توسط مجلس، گسترش صنایع و تولید ملی، دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور....

اینها رئوس کارپایه و برنامه حزب توده ایران بود و به تصویب بنیانگذاران حزب رسید.

"نان و فرهنگ" شعار حزب شد. "جبهه ضد فاشیسم" و بلافاصله پس از پایان جنگ به "جبهه صلح و آزادی" تبدیل شد، که در نخستین کنگره حزب به تصویب رسید و هیات رهبری حزب نیز در کنگره انتخاب شد. در فاصله بنیانگذاری حزب تا تشکیل نخستین کنگره حزبی، برجسته ترین شخصیت ملی و چپ ایران "سلیمان میرزا اسکندری" که از جمله مغضوبان و خانه نشین شدگان سیاسی دوران رضاشاه بود، به عنوان صدر حزب توده ایران برگزیده شد، که کهولت سن فرصت بیشتری برای وی برای دوران پس از کنگره اول باقی نگذاشت.

از 1320 تا 1396، یعنی طی 76 سال فراز و فرودهای بسیاری را حزب توده ایران پشت سر گذاشته، همچنان که کارنامه ای ماندگار و فراموش نشدنی از خود به یادگار نهاده است. نه تنها بنیانگذاران، بلکه از میان سه نسل توده ای، کسانی چهره درخاک کشیده اند، شمار زیادی اعدام و تیرباران شده اند. توده ای های بسیاری ناچار به مهاجرت شده اند، سالها در زندان ها ماندند، یورش های نوبتی را در سالهای حکومت شاه و سپس جمهوری اسلامی متحمل شدند، کودتای 28 مرداد را از سر گذراندند، سهم خویش را درانقلاب ضد سلطنتی و ضد دیکتاتوری سال 57 برعهده گرفتند، برای تثبیت انقلاب و دفع تهاجم دشمن خارجی انقلاب و یورش های بی امان ارتجاع مذهبی و لانه کرده در ساختار جمهوری اسلامی، از جان خویش مایه گذاشتند، همچنان که برای دفاع از میهنی که با تجاوز ارتش صدام حسین به خطر افتاده بود، در سخت ترین شرایط به مهلک ترین جبهه های جنگ در آبادان و خرمشهر برای بیرون کردن متجاوز از خاک ایران رفتند و شماری از آنها جان خویش را در این راه دادند، توطئه ها را افشا کردند، از ضرورت جبهه مشترک دفاع از آرمان های انقلاب دفاع کردند و بی امان روی خطر ارتجاع کمین کرده در ساختار جمهوری اسلامی تاکید کردند، به سازمان ها و گروه های چپ رو هشدار دادند تا با اعمال خود آب به آسیاب ارتجاع درون حکومتی نریزند، انواع طرح ها و پیشنهادها را برای ساختار اقتصادی مبتنی بر عدالت اجتماعی و جلوگیری از بازگشت غارت و غارتگری دادند و.... در پایان این مرحله از کارزار تاریخی و انقلابی، سر از زندان های جمهوری اسلامی در آوردند. برخی به اعتراف های دروغ زیر مخوف ترین شکنجه ها مجبور شدند و شماری پیش از آنکه اعدام شوند در اوین و زندان توحید چشم بر جهان بستند و برای همیشه خاموش شدند. در قتل عام 1367 به دارشان کشیدند تا مبادا از زندان بیرون آمده و بگویند چه بر آنها گذشت. اعدام شدند تا بقول احمدجنتی در نماز جمعه تهران، پس از یورش دوم "کاری را که شاه نتوانسته بود تمام کند، ما تمام کردیم و ریشه را از زمین بیرون آورديم".

با همین خیال مالیخولیائی بزرگترین جنایات را علیه حزب توده ایران مرتکب شدند و تصور کردند ریشه را کندند. گمان نمی بردند، - اندیشه خشک و منجمد نمی تواند گمان برد- که حزب، اندیشه، فرهنگ، سیاست و حتی مذهب، تابع شرایط اجتماعی اند نه خواست و اراده این حاکمیت و یا آن حاکمیت، این فرد یا آن فرد. به همین دلیل است که امروز ما در جامعه ایران با نسل جدید "چپ" و "توده ای" روبرو هستیم، که سن و سال آنها به انقلاب 57 هم قد نمی دهد، چه رسد به سالهای پیش از آن. همچنان که با پیکار در راه متشکل شدن در سندیکاها و تشکیل های صنفی، با به جان کوشی زنان برای آزادی و برابری و.... روبرو هستیم. از میان این نسل جدید، کسانی یا با تجربه عملی، یا براثر مطالعه تاریخ گذشته جنبش چپ ایران و یا هر دلیل دیگری، دوران تندروی ها، کودکی های چپ روی، ضرورت اتحاد نیروها، حرکت گام به گام با ضرورت های تحول اجتماعی، با مارکسیسم، با حزب توده ایران و مهم تر از همه، با مشی توده ای آشنا شده و خواهند شد. رهبران آینده حزب توده ایران از میان همین نسل سر برخواهند آورد و گذشت زمان یک بار دیگر ثابت خواهد کرد که "حکم تاریخ به پیش می رود".

شاید، آن کیفیت از دست رفته که در وجود شخصیت هائی نظیر زنده یاد احسان طبری ها، جوانشیرها، کیانوری ها، کامبخش ها، اسکندری ها، رادمنش ها، نیک آئین ها و.... متبلور بود، به این آسانی جایگزین خود را نیابد، اما حرکت حزبی استوار بر مشی توده ای، در مجموع خویش به پیش رفته و نیروهای جایگزین را نیز متناسب با زمان و شرایط خواهد یافت. "پرواز" را باید بخاطر سپرد، "پرنده" به هرحال رفتنی است! این "پرواز" برای توده‌ایها همان مشی توده ایست، که ریشه در اعماق جامعه ایران دارد و از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شود. همچنان که امروز شاهد این انتقال هستیم.

وظیفه بی درنگ و بی تاخیر همه توده ایها، همه طرفداران مشی و نگرش توده ای، همه فعالان متمرکز و یا پراکنده توده ای در داخل و یا خارج از کشور تامل و تفکری عمیق تر پیرامون این لحظه جامعه و حزب، این شرایط جامعه و حزب و مشی توده ایست. مشی توده‌ای را مطابق شرایط اجتماعی باید دنبال کرد!

هر نوع خرده کاری، چنگ به چهره یکدیگر زدن، فاصله گیری از تاریخ و مشی توده ای یک اشتباه تاریخی است و راه توده نه در حرف بلکه در عمل به این امر متعهد است و اعتقاد دارد:

 

اتخاذ سیاستی منطبق با شرایط ایران و پرهیز از رویاپروری های ناشی از زندگی در مهاجرت و دور از ایران، بی شک ساختار سازمانی و تشکیلاتی حزب را نیز متحول میکند و پراکندگی و آشفتگی کنونی خاتمه می یابد. کار تبلیغاتی و ترویجی و بردن تاریخ و گذشته واقعی فعالیت های حزب به میان مردم نیز از همین مسیر می گذرد.

باید در پی چاره ای برای حضور امروز در جامعه ایران، ایفای نقش برای آینده و زندگی لحظه به لحظه با رویدادهای کنونی ایران بود. این که سایه بلند و سنگین مهاجرت و سرکوب بیش از هر سازمان سیاسی، بر سر حزب توده ایران است، واقعیتی آشکار است و بازگوئی آن باری از کوله بار مسئولیت امروز آن ها که به این راه و حضور دوباره حزب توده ایران در جامعه باور دارند نمی کاهد. خانه را دوباره و از "نو" باید ساخت.

زبان و فرهنگ این نسل را بعنوان ابزاری از مجموعه ابزار های ضروری باید فرا گرفت، با مشکلات امروز ایران، که تفاوتی 40 ساله با گذشته دارند باید آشنا شد؛ و مهم تر از همه، در حوادث امروز کشور باید حضور تاثیر گذار داشت. این راز جاودانگی حزب توده ایران در تمام سالهای پس از بنیان گذاری آن بوده است.

حداقل از 1362 تا کنون، بی امان علیه حزب توده ایران تبلیغ شده و تاریخ و نقش تاریخی آن را واژگونه تحویل نسل جدید کشور داده اند. به کلامی دیگر، جوان 20 تا 30 ساله امروز زیر این بمباران تبلیغاتی بزرگ شده است. آنها از سال 62 و یورش به حزب ما، از انقلاب 57 و از بسیار رویدادها بی خبرند.

وقتی می گوئیم باید دوباره و از نو خانه را برپا داشت، روی سخن با همین نسل است. تفاوت نمی کند که زن اند یا مرد، کارگرند و یا دانشجو، کارمندند و یا پرستار، کشاورزند و یا روزنامه نگار. حزب ما، حزب توده مردم ایران است، گرچه زحمتکشان در صف مقدم آن قرار داشته و بازهم باید داشته باشند.

بدین ترتیب است که امروز، وظیفه تاخیر ناپذیر توده ای ها، آشنا سازی نسل جدید با تاریخ و نقش سیاسی حزب توده ایران در مقاطع مختلف تاریخ کشور است. چه در دوران انقلاب و چه قبل از آن. این نسل باید با آنچه که حزب ما درباره انقلاب 57 گفت و تلاشی که برای جلوگیری از سقوط انقلاب کرد آشنا شود، با سیاست و مشی حزب ما در برابر انقلاب و جمهوری اسلامی آشنا شود. امروز بسیاری از فعالان سیاسی انقلاب 57، ملی و مذهبی ها، چپ مذهبی و حتی شماری از حکومتیان نیز به حقانیت حرف های ما در ابتدای انقلاب رسیده اند، و این مایه خرسندی توده ای هاست، حتی اگر ـ به هر دلیل شخصی و سیاسی و یا حتی حکومتی- بازگوئی آن را به صلاح ندانند.

با نسل جدید کارگران کشور همانگونه باید زبان مشترک پیدا کنیم که با دانشجویان. با فعالان سازمان های غیر دولتی و تشکل های فعال در راه حقوق زنان ایران باید به درک مشترکی برای دستیابی به اهداف اجتماعی برسیم. همچنان که خود را جزئی از نبرد حاضر در دل حاکمیت و پیرامون آن می دانیم و در انتخابات اخیر و ما قبل اخیر ریاست جمهوری آن را عملا نشان دادیم. نه با بسیج و سپاه پاسداران قهریم و نه با روحانیون، بلکه در کنار بخشی از همین اقشار نظامی و روحانی، عملا در برابر بخش دیگری قرار داریم که فاجعه کنونی را بر میهن ما تحمیل کرده اند. همین مناسبات را با سازمان های سیاسی موجود و فعال در کشور داریم و باید داشته باشیم. این که ما حضور علنی و فارغ از پیگرد امنیتی در ایران امروز نداریم، نباید در نوع برخورد ما با اوضاع ایران، زبان ما و همسوئی و اتحاد عملی ما با نیروهای فعال در داخل کشور و حمایت از جناح هائی در حاکمیت و مخالفت با جناح های دیگر در همین حاکمیت تاثیر گذار شود. تمام بحث در اینجاست. یعنی چنان گفتن و نوشتن و احساس مسئولیت کردن، که اگر فعالیت علنی و فارغ از پیگرد امنیتی هم داشته باشیم، چنین می‌بودیم.

سالروز تاسیس حزب توده ایران، از نگاه توده ای ها، اگر به سخنی افزوده بر ستایش گذشته‌ها و بزرگداشت قربانیان و رفتگان و حقانیت ما نیاز داشته باشد، همین است: پیوند هر چه بیشتر با داخل کشور و با جنبش عمومی مردم ایران و پرهیز از سرمای مهاجرت سیاسی. میلیون کاربر فضای مجازی در ایران، مجال پا به پا شدن در سرمای مهاجرت را نمی دهد.دست همه آنهائی را می فشاریم که چنین احساس و درک مشترکی را با ما دارند!

 

تلگرام راه توده:

 

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 618  راه توده -  13 مهر ماه  1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت